جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

قلعه رودخان طبیعتی وهم انگیز


قلعه رودخان طبیعتی وهم انگیز

قلعه رودخان یادگاری از دوران سلجوقیان در گیلان، غرق در طبیعتی وهم انگیز، بیشتر به خیال می ماند تا واقعیت.و این بار قصد گزارش نگاری نیست و تنها پیشنهادی است به دوستداران طبیعت …

قلعه رودخان یادگاری از دوران سلجوقیان در گیلان، غرق در طبیعتی وهم انگیز، بیشتر به خیال می ماند تا واقعیت.و این بار قصد گزارش نگاری نیست و تنها پیشنهادی است به دوستداران طبیعت که گیلان همواره سرزمین گردشگری نوروزی برای آنان است.

برای این سفر بایستی عزم پگاه کرد و آخرین ستاره ها که هنوز می درخشند فارغ از هر قیل و قال به قصد طبیعت قلعه رودخان براه شوی.

مسیر رشت را که می نهی راه به جاده شهره فومن گذارده ای که در دو سو درختان آزاد سر به فلک نهاده اند و پشت در پشت هم، اینک در سوز زمستان و مه، جاده ای ساخته اند خیال انگیز.

هوا، تاریکی را پشت سر گذاشته و اندکی از سپیده پیداست که در ابتدای قلعه رودخان رسیده ای و قول داده ای که برای ساعاتی فارغ باشی و خالی خالی خالی.

هوا هنوز بنفش است و سرد و مه، صدای زنگوله می آید و به دنبال آن صدا، در ارتفاع نه زیاد دور، صدها گوسفند به همراه چوپان و سگ گله به صف شده اند و از لابلای سرما و مه در امتداد جنگل راه می روند و بزغاله ای که تازه بدنیا آمده و بوی شیر خام را می توان از آن حس کرد، چه خوب سبزه تازه را می شناسد و آرام پایین می آید و سگ پارس می کند.

درختان بی هیچ پوششی مه خیس نوش می کنند و رودخانه بر پایشان زنده و جوشان‌می خروشد. مسیری از سنگ و سیمان پلکانی مارپیچ شده و می گویند تا انتها ۸۰۰ پله است تا قلعه.

راه را شروع می کنی و طبیعت آرامت نمی گذارد، نه! بایستی کودک شد پس از اینجا، وقت برای بزرگی بسیار است. هرچه نام آن را سیستم نهاده ای چه خوب که همراه نکردی.

انواع صدا از پاواروتی و موتسارت و بتهوون و دیگران که خود بهترمی دانید برای پس از اینجاست، و اینجا تنها رها می شوی در صدای پرندگان، خروش آب، زنگوله گوسفندان، پارس سگها و چیزهای دیگر و چیزهای دیگر و بسیار چیزهای دیگر.

شیبها تندتر می شود و مه غلیظ تر و تیره تر، همان ابر تیره ای است که در شهر هویدا می شود و اینک تو درمیان آنی و چه خوش خلوتی است وهم انگیز. چه جای دلتنگی است وقتی پرنده ها در برف می خوانند و درپی دانه زمین ضخیم را می کاوند.

برف ارتفاع سفیدپوش کرده و زمان درازی نمانده که گستره خاک بشکافد و نیزه های جوانه اشتیاق زمین را روبه چهره آفتاب بگشایند. نفس تازه نموده و راه به ارتفاع می نهی زمین "سر" است و باید مراقب بود، درختها خالی ، اما مخمل خزه بر صخره ها و تنه های آنان سبز پاشیده است.

اندکی از نفس پیچها کاسته شده و پس از درست یک ساعت ارتفاع پیمایی قلعه نمایان می شود و دیگر نمی توان وصف کرد و تنها باید دید و عکسها هم دروغ می گویند و تنها باید دید.

شرح تابلوی پای قلعه این گونه است: قلعه رودخان یکی از شگفت انگیز ترین بناهای نظامی ایران است. این بنای عظیم که در ۲۳کیلومتری جنوب غربی شهرستان فومن و درمیان جنگلهای سر به فلک کشیده واقع شده نمادی از کوشش گیلانیان برای حفاظت و صیانت از این سرزمین است.

بنای قلعه رودخان در ارتفاع ۶۸۷ تا ۷۷۸متری از سطح آبهای آزاد و در دو سوی آن دو رودخانه جاری است. این اثر تاریخی – طبیعی احتمالا در دوره خاندان اسحقی (مقارن با سلجوقیان) که بر غرب گیلان حکومت می کرده اند بنا شده است، هر چند برخی پژوهشگران بنیاد آن را به پیش از اسلام نسبت می دهند.

قدیمی ترین سند از این قلعه کتیبه ای سنگی است که تاریخ تجدید بنای آن را بین سالهای ۹۱۸ تا ۹۲۱ ه.ق مقارن با حکومت شاه اسماعیل صفوی ذکر می کند.

این بنا در دوره حکومت زندیه توسط هدایت الله خان فومنی حاکم فومن تعمیر و توپ هایی به منظور دفاع در آن نصب شد. این دژ نظامی به اسامی دیگری چون "قلعه حسامی، قلعه هزار پله و قلعه سگسگال" نیز معروف است.

وسعت بنا ۲/۶هکتار بوده و از سه بخش اصلی شرقی ، میانی و غربی تشکیل شده است. دروازه ورودی در بخش میانی واقع شده، بخش شرقی که احتمالا قدیمی تر از سایر بخش هاست دارای دروازه ورودی مجزا و همچنین در اضطراری است و مقر افسران ارشد نیز در این بخش قلعه واقع است.

بخش غربی مرتفع ترین قسمت قلعه است و عمارت شاه نشین و آب انبار در آن قرار دارد. طول باروی قلعه ۱۵۰۰متر و ارتفاع آن بین پنج تا ۱۲متر متغیر است. باروها و برج های متعدد قلعه با مصالح سنگ ،آجر و ملات آهکی ساخته شده اند.

این اثر ارزشمند ملی به شماره ۱۵۴۶در سی ام مردادماه ۱۳۵۴در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. بر ماست که این یادگار گرانبهای بازمانده از اعصار را به دست آیندگان بسپاریم.

بوی کهنگی هزاره ها تا اعماق وجودت ریشه می دواند و صدای پای ستوران هنوز در گوشت طنین انداز است که راه به فرود می گذاری، مردی دارد آتش روشن می کند و هیزمها در اشتیاق آتش می سوزند و آن طرف تر دیگری با داس در دست و شاخسارانی خیس بر دوش در امتداد مه ناپدید می شود.