یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

لحظه بی طاقتی


لحظه بی طاقتی

وقتی دل بی طاقت می شود، وقتی روح در صحرای تفیده جان بی پناه می شود و وقتی اشک بر پهنای صورت جاری می شود و کبوتر احساس، در به در سر بر قفس جسم می کوبد و به دنبال پناه و پناهگاهی می گردد، …

وقتی دل بی طاقت می شود، وقتی روح در صحرای تفیده جان بی پناه می شود و وقتی اشک بر پهنای صورت جاری می شود و کبوتر احساس، در به در سر بر قفس جسم می کوبد و به دنبال پناه و پناهگاهی می گردد، تو هستی که آرامبخش خستگی ها می شوی.احساس سر بر ضریح تو می ساید و از عمق وجود تو را صدا می کند. تو را که ضامن تمام تنهایی ها، تمام بی کسی ها و تمام اندوه ها هستی. مگر می شود در دشت زندگی ضامنی چون تو داشت و از دشواری ها نگریخت. مگر می شود در روزهایی که هر کدام به بلندی سالی شده اند، با وجود تواندوهگین زیست.سلام بر تو! سلام بر تو که زیباترین پاسخ را به سلام دلشکستگان می دهی، سلام بر تو که نوازشگر نگاه های منتظران هستی. سلام بر تو که ضامن آهویی، تنها شدی تا به تنهایی مفهومی دیگر ببخشی.کاش نه تنها امروز، بلکه هر روز وقتی کبوتر دل دیوانه وار برگرد حرمت می چرخد، به نسیم محبت و لطف نگاهی افکنی تا در آن لحظه شکفتنی نو و بهاری تازه جانمان را بنوازد.

سیما موسوی



همچنین مشاهده کنید