پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

مرگ اخلاق در سینما


مرگ اخلاق در سینما

دلم خیلی تنگ است. برای آن دوستی ها و رفاقت هایی که جامعه ایرانی را رنگی انسانی بخشیده بود و امروز از آن خبری نیست. برای سینمایی که صف های بلند جلوی سالن هایش جزیی از خاطرات بزرگ …

دلم خیلی تنگ است. برای آن دوستی ها و رفاقت هایی که جامعه ایرانی را رنگی انسانی بخشیده بود و امروز از آن خبری نیست. برای سینمایی که صف های بلند جلوی سالن هایش جزیی از خاطرات بزرگ نسل های ایرانی است و امروز در پس حقارت فکری سیاه و دلخوش به فروش میلیاردی یک هزل تمام عیار رو به خاموشی گرائیده است.

دلم برای سینمایی تنگ است که عواملش به هم احترام می گذاشتند و جشنواره هایش آنقدر جذاب و با هویت بود که از ماه ها قبل برای آغازش لحظه شماری می کردیم. دلم برای صداقتی تنگ است که روزگاری چنان بازارش داغ بود که حتی با وجود اینکه می دانستیم ممکن است با راستگوییمان دردسری برای مان ایجاد شود اما مردانه و راست قامت، صداقت را پیشه می کردیم. اما در زمان فعلی برخی به سان ترسوهایی هستند که شاهد تنزل مقامشان هستیم و این موقعیت دستاورد دورشدنمان از حق و حقیقت است.

بی پرده بگویم گاه جامعه صادقی نداریم و همانگونه که در جدایی نادر از سیمین تصویرشده به دروغ روی آورده ایم. این حقیقت جامعه ماست. جامعه ای که در نبرد مادیت و معنویت مغلوب تمنیات درونی شده است. از سینمای این زمانه که خوبانش در حاشیه اند و بدهایش در عرصه خسته ام; سینمایی که متخصصانش به جرم نگاه مستقل کنار گذاشته شده اند و سفلگانش پرآوازه و مدعی، نعره مستانه ای می کشند تا بگویند ما هم هستیم.

بدعادتی است که برای بالابردن خود دیگری را زیر سوال بریم و این کاری است که امروزه با بی پروایی تمام انجامش می دهیم. برنامه هفت مصداق بارز این کلام است زیرا بعضا افرادی که تاب نقد ندارند و تفاوت نقد و توهین را نمی فهمند در برنامه حضور می یابند و دیگری را زیر سوال می برند.

نویسنده : نیما بهدادی مهر