پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نقشه تصاحب خاورمیانه


نقشه تصاحب خاورمیانه

تا آغاز قرن بیستم تحولات شگرفی در نظام بین الملل به وجود نیامد اما دو جنگ جهانی هر كدام به گونه ای مناسبات جهانی را متحول ساختند ظهور كمونیسم و بروز جنگ سرد به تنهایی چهار دهه از تاریخ جهان را به دنبال قواعد خود كشاند تااینكه سرانجام با فروپاشی بلوك شرق زمینه برای تشكیل نظام تك قطبی بین المللی با محوریت امریكا فراهم شد

تا آغاز قرن بیستم تحولات شگرفی در نظام بین‌الملل به‌وجود نیامد اما دو جنگ جهانی هر كدام به‌گونه‌ای مناسبات جهانی را متحول ساختند. ظهور كمونیسم و بروز جنگ سرد به‌تنهایی چهار دهه از تاریخ جهان را به‌دنبال قواعد خود كشاند تااینكه سرانجام با فروپاشی بلوك شرق زمینه برای تشكیل نظام تك‌قطبی بین‌المللی با محوریت امریكا فراهم شد. اما عوامل زیادی باعث شدند كه در استراتژی جهانی و منطقه‌ای امریكا تغییرات جدی به‌وجود آید. بااین‌همه، بیشتر از عوامل، باید بهانه‌های این تغییرات را مورد توجه قرار داد. مهمترین آنها رویداد یازدهم سپتامبر و مبارزه با تروریسم بودند كه نظم نوین جهانی امریكا را با تغییرات ماهوی مواجه ساختند. از جمله این تغییرات مهم در سیاستهای خاورمیانه‌ای امریكا، می‌توان تحول از استراتژی نقشه راه به استراتژی خاورمیانه بزرگ را ذكر كرد. این‌كه هدف اصلی امریكا از این استراتژی چیست و چگونه و تا چه حد به آن دست خواهد یافت، امروز به بغرنج‌ترین موضوع در مطالعات بین‌المللی تبدیل شده است. مقاله زیر پژوهشی در راستای تشریح اهداف امریكا در جدیدترین استراتژی خاورمیانه‌ای این كشور است.

اگر مربع‌مستطیل مفروضی را روی منطقه خاورمیانه طوری قرار دهیم كه مركز آن در ایران و خلیج‌فارس قرار گیرد، دو ضلع ‌شمالی آن آسیای مركزی و قفقاز و دو ضلع جنوبی آن به ترتیب سودان و عربستان و شمال آفریقا (مصر) را دربرخواهد گرفت. این منطقه، به‌طورمفروض خاورمیانه بزرگ مورد نظر امریكا را شكل می‌دهد و منطقه‌ای است كه هشتادوپنج‌درصد جمعیت مسلمانان جهان، بیش از شصت‌وپنج‌درصد منابع نفت و گاز دنیا به‌غیر از منابع زمینی دیگر را در بر می‌گیرد. از نفت و گاز مهمتر شاید تنوع و تعدد قومی ــ مذهبی، اختلافات مرزی برجای‌مانده از عصر استعمار و دولتهایی با اشكال حكومتی متفاوت، منطقه خاورمیانه را به یكی از مهمترین كانونهای بحران‌انگیز جهان تبدیل كرده‌اند. ازسوی‌دیگر استقرار رژیم صهیونیستی اسرائیل در قلب خاورمیانه در سال ۱۹۴۷ با حمایت قدرتهای بزرگ جهان به‌ویژه ایالات‌متحده امریكا، به امواج بحرانی این منطقه دامن زد؛ چنانكه می‌توان گفت هم‌اكنون واشنگتن سرنوشت منافع ملی خود را در منطقه با منافع ملی اسرائیل گره زده است.

حضور سلطه‌گرایانه بریتانیا و فرانسه طی یك قرن تا پایان جنگ جهانی دوم و صدور اعلامیه بالفور دایر بر اعطای سرزمین به دولت ملی یهود و حضور میلیتاریستی امریكا بعد از جنگ جهانی دوم در منطقه و دست‌زدن به كودتاها و انقلابهای پی‌درپی به منظور به‌كرسی‌نشاندن مهره‌های خود در مقابل سركوب اراده ملتها همراه با رفتار حقارت‌آمیز، باعث شده‌اند ملتهای منطقه نسبت به غرب نگاهی كینه‌توزانه از خود بروز دهند.

در دوران جنگ سرد به دلیل نفوذ شوروی، حضور امریكا در خاورمیانه محدود و نسبی بود، اما امروز در شرایط سلطه نظام تك‌قطبی و به‌ویژه پس از حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، دولت امریكا با اتخاذ یك سیاست یكجانبه‌گرایانه به پشتوانه بهانه‌كردن حادثه مذكور، خود را مجاز می‌داند در تمام ابعاد زندگی مردم منطقه دخالت ناروا داشته باشد. هم‌اینك امریكا با به‌راه‌انداختن جنجال تروریسم و این‌كه خاورمیانه اسلامی كانون تولید تروریسم است، موجب خدشه‌دارشدن چهره مسلمانان شده، به‌طوری‌كه امروز مسلمان‌بودن و یا حتی خاورمیانه‌ای و شرقی‌بودن، جرمی مضاعف در محافل غربی به‌شمار می‌رود. علاوه‌براین دولت امریكا با بهره‌گیری از شبكه‌های تبلیغاتی خود كه غالبا در دست سرمایه‌داران صهیونیستی است، افكار عمومی مجامع غربی را به سوی ضدیت با مسلمانان هدایت می‌كند.

مساله بااهمیت‌ این‌كه هیچ ملتی در جهان، به اندازه مردم امریكا مطیع و گوش‌به‌فرمان شبكه‌های ارتباطی نیستند. مردم امریكا به‌گونه‌ای ساده‌لوحانه هرآنچه را كه دستگاههای تبلیغاتی و دیپلماتیك امریكا علیه هر كشور دیگر بیان می‌كنند، بدون چون و چرا می‌پذیرند. به‌همین‌دلیل هر روز سطح علاقمندی مردم امریكا به مسائل سیاسی كاهش پیدا می‌كند؛ زیرا به مردم امریكا آموخته شده است سیاست نیز همچون تمامی مشاغل دیگر، یك تخصص است، نه یك سرگرمی. آنها قبول كرده‌اند كه هركس علاقمند به مسائل سیاسی است، باید درس سیاست بخواند و آن را به‌عنوان شغل اختیار كند. مردم امریكا معتقدند سیاستمدارانشان به‌اندازه‌ای حرفهای یكنواخت و مكرر بر زبان آورده‌اند كه آنها دیگر نسبت به سیاست بی‌علاقه شده‌اند.

در امریكا و عموما در غرب، مردم از نظر پایبندی به علائق و مسئولیتهای اجتماعی به دو گروه تقسیم می‌شوند: گروه كثیری كه زندگی مدنی را دنبال می‌كنند و با كاركردن روزانه درآمد به‌دست می‌آورند و به‌ زندگی خود ادامه می‌دهند و گروه اقلیتی كه با عضویت در احزاب سیاسی، زندگی خود را وقف فعالیتهای سیاسی ــ اجتماعی می‌كنند. این گروه غیر از زندگی متداول خانوادگی، بخش قابل‌ملاحظه‌ای از ساعات خود را به امور سیاسی ــ اجتماعی تخصیص می‌دهند. این گروه، همان افرادی هستند كه در انتخابات مشاركت فعالانه دارند.

برای ملت امریكا، دو اصل دركل از اهمیت حیاتی برخوردارند: امنیت و رفاه. دولتمردان امریكا نیز این دو خواسته مردم را به‌طورنسبی تامین می‌كنند و خود به بازیگری سیاسی برای دستیابی به قدرت و ثروت ادامه می‌دهند. در طول تاریخ، در تمام كشورها همیشه اقلیتی خاص بر اكثریت حكومت ‌كرده است؛ منتها امروزه در كشورهای غربی و دموكراتیك قدرت و ثروت به‌نوبت در دست این اقلیت قرار می‌گیرد اما در كشورهای غیردموكراتیك، قدرت و ثروت در دست چند خانواده وابسته به یكدیگر در چرخش است. به‌همین‌دلیل در این كشورها هركس كه بیرون از دایره خانوادگی حاكمان است، كوشش می‌كند به هر طریق ممكن ــ درواقع به همان روش مشهور پارتی‌بازی ــ خود را به هرم قدرت خانوادگی نزدیك كند. در كشورهای دموكراتیك ازآنجاكه قدرت در میان همان اقلیت نهادینه شده و نهادهای مدنی مثل احزاب قدرت را تقسیم می‌كنند و دست ‌به دست می‌چرخانند، شركت و ورود به دایره قدرت و ثروت تاحدودی برمبنای اصل پارتی‌بازی پیش می‌رود اما در كل شرط اصلی، فراگیری قواعد بازی و اطاعت از مراكز قدرت است. بنابراین در ذات این دو شكل از حكومت تفاوتی وجود ندارد بلكه تفاوت در عملكرد آنها است؛ به‌عبارتی در نظامهای دموكراتیك این فرایند با شكل دلپسندتری عملی می‌شود.

●طرح مساله

پس از جنگ جهانی دوم، شالوده نظام چندقطبی از میان رفت و نظام دوقطبی بر سیستم بین‌المللی حاكم شد. این نظام دوقطبی تحت رهبری لیبرالیسم امریكا و سوسیالیسم شوروی، بر پایه قدرت نظامی مستقر گردید. از بحران برلن در سال ۱۹۴۷ نطفه جنگ سرد بسته شد و بر نظام بین‌المللی مستولی گردید. نظام دوقطبی با تشكیل پیمان نظامی ناتو (۱۹۴۹) و پیمان نظامی ورشو (۱۹۵۵) مسابقه تسلیحاتی گسترده‌ای را بر جهان حاكم كرد؛ چنانكه دولتها مجبور شدند بخش قابل‌ملاحظه‌ای از درآمد ملی خود را به تامین تجهیزات نظامی تخصیص دهند. با دو نیمه‌شدن جهان، قدرتهای میانی و كوچكتر دنیا به‌ناچار باید زیر چتر حمایتی دو قدرت بزرگتر قرار می‌گرفتند.

در دوران جنگ سرد، جهان در بازی دو قدرت با بحرانهای تهدیدكننده امنیت جهانی ــ از جمله بحران كره و بحران كوبا ــ روبرو شد. در خاورمیانه رقابت بر سر تصاحب منابع نفتی، قدرتهای بزرگ را در برابر یكدیگر قرار داد. كشورهای خاورمیانه كه یكی وابسته به شرق و دیگری دنباله‌رو غرب بود، بارها تا مرز جنگ تمام‌عیار پیش رفتند. سلطه روح میلیتاریستی بر جهان و به‌ویژه بر خاورمیانه، باعث شد درآمدهای حاصل از فروش نفت، صرف خرید اسلحه از امریكا و شوروی شود. رقابت این دو قدرت، خاورمیانه را با كودتاها و انقلابهای نامشروع بسیاری روبرو كرد؛ چنانكه این منطقه به بحرانی‌ترین نقطه جهان تبدیل شد. استقرار اسرائیل در منطقه و جنگهای تجاوزگرانه آن علیه اعراب نیز خاورمیانه را هرچه بیشتر درگیر بحران كرد.

خاورمیانه به‌عنوان شبه‌جزیره‌ای در نقطه اتصال اروپا ــ آسیا و آفریقا از موقعیت ژئوپولتیك و ژئواكونومیك برخوردار است. رقابت قدرتهای جهانی در دوران جنگ سرد و اینك سلطه امریكا، این منطقه را به بحرانی‌ترین نقاط جهان تبدیل كرده است. رفتارهای تجاوزكارانه و حقارت‌آمیز غربیها نسبت به مردم و دولتهای منطقه، خشم عمومی علیه غرب را برانگیخته است. غرب بی‌محابا به مقدسات ملتهای خاورمیانه توهین می‌كند. جالب‌آنكه آنها خودشان موجبات تحریكات خشم‌آلود مردم منطقه را فراهم می‌كنند اما از عكس‌العمل مشروع ملتهای مسلمان، به تروریسم تعبیر می‌نمایند. ازاین‌رو سوال اصلی مقاله این است: آیا امریكا در خاورمیانه واقعا به‌دنبال مبارزه با تروریسم، استقرار دموكراسی و اجرای موازین حقوق بشر است؟ سوال دیگر این است كه امریكا در پناه حادثه مشكوك یازدهم سپتامبر، جز پاره‌ای اهداف آشكار، چه اهداف پنهانی را دنبال می‌كند؟

دكتر علی بیگدلی

پی‌نوشت‌ها

* استاد دانشگاه شهید بهشتی

[i]ــ هلموت اشمیت، استراتژی بزرگ، ترجمه: هرمز همایون‌پور، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷، ص۲۸

[ii]- Dual Containment.

[iii]- Mohameden Quld – Mey. Department of Geography, Geology and Anthropology, Indiana State University, Terre Haute in ۴۷۸۰۹ U. S. A.

[iv]- The Arab World Geographer/ Le Geographe du Monde Arabe Vol ۵, No ۱ (۲۰۰۲) ۳۴-۵۲ & ۲۰۰۲ by AWD. The Arab World Geographer, Torento. Canada.

[v]- Kenneth Katzman. Issues for U. S. Policy in The Persian Golf Congressianal Research Service. The Library of Congress, ۱۲ August ۲۰۰۲

[vi]ــ روح‌الله رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، نشر نی، ۱۳۸۰

[vii]- Ambassador Francis X. Tyler, Terrorism. U. S. Policis and Cunter Terrorism Measures. U. S. foreign Policy Agenda November ۲۰۰۱, E. Teurnal.

[viii]- Francis X. Taylor. “A Discussion on The Global Campaign Against Terrorism” www.State.Gov.s/ct/rls/rm/۲۰۰۱

[ix]ــ مجید نویسیان، «محافظه‌كاران در امریكا»، همشهری ۵/۴/۱۳۸۱

[x]ــ هلموت اشمیت، همان، ص۳۳

[xi]- Detente.

[xii]- Cooperation on The Basic of Assured Security.

[xiii]- Nuclear Non Proliferation Treaty (N. P. T)

[xiv]- Strategic Arms Limitation (SALT ۱)

[xv]ــ سالت ۲ توسط كارتر و برژنف در سال ۱۹۸۲ به امضا رسید، ولی هیچگاه عملی نشد.

[xvi]ــ روژه گارودی، امریكا پیشتاز انحطاط، ترجمه: قاسم صنعوی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، ص۷۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.