یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فقط فقط تنهایم بگذارید


فقط فقط تنهایم بگذارید

تجربه با هم بودن و با هم زندگی کردن شاید رویایی باشد که همه ما داشته باشیم, اما وقتی به واقعیت تبدیل می شود رنگ دیگری پیدا می کند اغلب ما نیاموخته ایم چگونه با هم زندگی کنیم و برای چند ساعت در کنار هم آرامش داشته باشیم

تجربه با هم بودن و با هم زندگی‌کردن شاید رویایی باشد که همه ما داشته باشیم، اما وقتی به واقعیت تبدیل می‌شود رنگ دیگری پیدا می‌کند. اغلب ما نیاموخته‌ایم چگونه با هم زندگی کنیم و برای چند ساعت در کنار هم آرامش داشته باشیم.

وقتی کودک هستیم، دوست داریم تنهایی کارهایمان را انجام دهیم و هیچ‌کس را سهیم نکنیم؛ این رویه متاسفانه در بزرگسالی هم با ما می‌ماند و برای همین نمی‌توانیم جمعگرا باشیم.

روان‌شناسان معتقدند گاهی مشکلاتی که برای زن و شوهرها پیش می‌آید به‌خاطر این است که آنها نمی‌توانند با هم یک کار مشترک را انجام دهند، البته مشکل آنها نداشتن تفاهم نیست بلکه مشکل‌شان، نداشتن روحیه جمعی است.

آنها به همسرشان اعتماد ندارند و ترجیح می‌دهند خودشان کارشان را انجام دهند و به اصطلاح خیالشان راحت است که این‌گونه کار بخوبی انجام شده است.

البته گاهی وقت‌ها تعریفی که از کار جمعی می‌شود، این است که تک‌تک اعضا باید به‌عنوان عضوی فاقد اختیار به وظیفه‌ای که برایشان تعریف شده عمل کنند. یعنی افراد موظفند فقط به وظیفه‌ای که برایشان تعریف شده است، عمل کنند.

ایرانی‌ها با پذیرش وظیفه‌ای به این شکل مشکل دارند. یعنی دلشان نمی‌خواهد زور بالای سرشان باشد. برای همین است که می‌گویند فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است.

روان‌شناسان می‌گویند کار جمعی یعنی این‌که در یک کار جمعی هر کسی نسبت به کارش توجیه باشد و وظیفه‌ای را که برایش تعریف می‌کنند، بپذیرد و همان را به سرانجام برساند. در واقع افراد باید بفهمند در یک پروژه گروهی تا چه حد دخیل و موثر هستند. نمونه‌های خوبی هم در همین زمینه داریم. در خیلی از کارهای گروهی توانسته‌ایم موفق عمل کنیم.

جالب است بدانید در کشور ژاپن، از پنج سالگی به کودک می‌آموزند چگونه با دوست خود یک کار مشترک انجام دهد. آنها در مهدکودک یک بازی مشترک مانند خانه‌سازی با لوگو را شروع می‌کنند و هرقدر هم که طول بکشد باید با هم این کار را به پایان برسانند.

شاید در این بین دعوا هم کنند اما مهم نیست، چون باید بیاموزند چگونه با هم به تفاهم برسند و کارشان را به نتیجه برسانند. اما در اغلب مهدهای ایران این‌گونه نیست و مربیان حوصله دعوا و طول‌کشیدن یک کار را ندارند.

یکی از آشنایان تعریف می‌کرد در مهد پسرش قرار بود در گروه‌های پنج نفره یک کاردستی درست کنند، اما برخی از بچه‌ها در میان کار با هم نمی‌سازند و برای همین مربی در جلسه بعد به بچه‌ها جداگانه کاردستی می‌دهد و عنوان می‌کند در جلسه قبل از سروصدای بچه‌ها سردرد گرفته است.

کودک با ورود به مدرسه، یکباره اجتماعی نمی‌شود، بلکه پایه‌های روابط کودک با مدرسه در دو یا سه سال قبل پی‌ریزی می‌شود. در مهدکودک بچه‌ها با همسالان خود ارتباط مستمر داشته و فرصت دارند مشکلات ارتباطی خود را حل کنند و در مدرسه مشکل دوست‌یابی نداشته باشند.

ما در ورزش هم این مشکل را داریم، مثلا در بازی فوتبال گاهی بازیکنان از این‌که به آنها پاس داده نمی‌شود و فرد سعی دارد به تنهایی گل بزند شکایت دارند. بنابراین به نظر می‌رسد مهدکودک، مدرسه و از همه مهم‌تر خانواده نقش مهمی در جمع پذیری فرد دارند، البته باید این جمع‌گرایی مدیریت شده باشد.

زهرا تالانی



همچنین مشاهده کنید