چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
فلسفه فَرَج, فلسفه جهان برتر
دربارهی آیندهی جهان و پایان كار بشر، نظریههای مختلفی ارائه شده است و این مسأله، هماره یكی از دغدغههای اصلی انسان بوده، و امروز نیز از مباحث زندهی فلسفه، فلسفهی دین، الهیات، فلسفهی تاریخ و جامعهشناسی است. نظریههای ارائه شده در باب فرجامشناسی به دو طیف كلان تقسیم میشود:
پارهای دیدگاهها، طیف "بدفرجام انگاری" را تشكیل میدهند، اصحاب این نظریه معتقدند كه: نهایت تاریخ، بسیار تلخ و فرجام حیات بشر بسیار نازیبا صورت خواهد بست و در توجیه بدفرجام انگاری حیات و هستی، بعضی میگویند: خلقت ذاتاً شر مرام و در نتیجه شر فرجام است و فرایند و برآیند گردش روزگارِ بدو بیراه، تاریك و تیره است؛ و گاه میگویند:
انسان، موجودی هنجارناپذیر، بیرحم و جانی بالطبع است و حتا به همنوع خود رحم نمیكند، و ممكن است روزی انسان قُلدری بر سرنوشت بشر حاكم شود و جهان را با اِعمال ستم و ارتكاب جنایات، به سقوط بكشاند. برخی دیگر معتقدند: سلاحها و زرادخانههای بسیار مدرن و بیاندازه ویرانگری كه امروز در كرهی زمین فراهم آمده، میتواند هزار بار این سیاره را نابود كند و از كجا یك آدم بیرحم یا بیخرد با استخدام این مجموعهی مخرب، روزی دست به چنین كاری نزند؟! چه بسا فرد بیخردی با اشارهی انگشت، یك سیستم پیچیده و بسیار ویرانگر را فعال كند و گیتی یكباره ویران شود! در آن صورت یك خودكشی جهانی روی خواهد داد و همهی بشریت نابود خواهد شد.
برخی دیگر میگویند:
چنان كه روزی انفجار بزرگ، جهان، از جمله كرهی زمین را پدید آورد، ممكن است روزی انفجار بزرگ دیگری اوضاع جهان را عوض كند و در این میان كرهی زمین نیز نابود شود. زیرا ممكن است كمترین اختلال در نظام كنونی گردش كرات و سیارات روی بدهد و یكباره بعضی سیارات به هم نزدیك شده با هم اصطكاك پیدا كنند و سیارهی خاكی ما هم به مخاطره بیافتد!، گاه میگویند: چهبسا شهاب سنگهای بزرگی كه میلیونها سال نوری از مبدأشان فاصله گرفتهاند، در راه باشند و روزی به كره زمین اصابت كنند و آن را نابود سازند، به هر روی:
انواع دیدگاههای فلسفی، فیزیكال، انسان شناختی و جامعه شناختی مطرح است كه آینده را منفی تصویر میكنند.
طیف دیگری از مكاتب و متفكران به فرجام حیات، انسان و تاریخ خوشبیناند و میگویند كه آیندهی جهان روشن و امیدبخش، و سرانجامِ حیات و هستی، خوش و دلپذیر است و پایان شب تیرهی تاریخ، صبح فام خواهد بود. از این جمله، دیدگاهی است كه از سوی ادیان ابراهیمی ارائه شده است. علاوه بر این دو طیف، نظریاتی هم هست كه آنها را میتوانیم نظریههای "توقف" بنامیم كه میگویند: آیندهی جهان را نمیتوان پیشبینی كرد.
میتوان گفت نظریههای "خوش سرانجام انگار" كه فرجام هستی و سرانجام حیات انسان و تاریخ را، خوش و دلپذیر و امیدبخش میدانند، در یك مسأله مشترك اند، و آن مسألهی "موعودگرایی" است. اینان میگویند: روزی دستی از غیب برون خواهد آمد و برای التیام زخمهای كهنهی بشریت كاری خواهد كرد، مردی ظهور خواهد كرد كه یكسره و بالمره حیات بشر را دگرگون كرده و روزگاری فراخواهد آورد، روشن و آینهسان، كه جهان سیمای دلپذیر و زیبای عدالت را در آن مشاهده خواهد كرد و جور و جفا را ریشه كن و عدل و وفا را شكوفا خواهد ساخت. عقیده به ظهور موعود و نجات نهایی، جوهر فرجامشناسی ادیان ابراهیمی است.
اوج این گونه نگاه به فرجامِ هستی، تاریخ و انسان در مكتب تشیع جلوه كرده است. در تشیع ما مسأله فَرَج، مطرح تبیین بنیادهای نظری و زیرساختهای اندیشگی این مساله به "فلسفهی فرج" تعبیر میشود. كه چیزی فراتر از فلسفهی تاریخ است. فلسفهی تاریخ از قواعد حاكم بر سرگذشت و سرنوشت بشر سخن میگفت. و در آن، ارزش داوری و خوش بینی و بدبینی دربارهی فرایند و برآیند گردش ایام مطرح نیست بلكه تعلیل سرگذشت بشر و تحلیل آیندهی تاریخ او مطرح است، اما در فلسفهی فرج، تحلیل سرنوشت و سرانجام كل حیات و هستی مطرح است.
فلسفهی فرج، ناظر به آینده و پایانهی حیات و هستی است و در آن، طبیعت هم سرنوشت دیگری دارد. آن گاه كه زیباییهای پس از وقوع فرج، وصف میشود حتا سخن از این است كه میش نیز از گرگ نمیترسد و با هم در آسایش میزیند، زمین بركت خویش را سخاوتمندانه در اختیار اهل خود قرار خواهد داد و نبات و جماد نیز دیگر خواهند شد.
در فلسفهی تاریخ فقط سرنوشت جمعی انسانها مطرح است و سخن از وضع فرد فرد و آحاد انسانی در میان نیست، اما در فلسفهی فرج آحاد آدمی نیز مطرح اند، سخن در این است كه عقول آحاد آدمی به كمال خواهد رسید، روابط و مناسبات بشر با اطراف هستی تغییر میكند، رابطهی انسان با خدا و رابطهی انسانها با هم دیگر دیگرگون میگردد، رفتار و رابطهی بشر با طبیعت تغییر میكند، محیط زیست هم در امنیت به سر خواهد برد، همهی اجزا و اطراف حیات و هستی در یك جهانخانهی امن با هم به تعایش و تعامل خواهند پرداخت.
فلسفهی فرج بر یك سلسله مبانی و مواضع معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی و جامعه شناختی خاصی به جز مبانی فلسفهی تاریخ، مبتنی است، پارهای از اصحاب فكر و فضل به این مهم توجه نكردهاند. حتا استاد مطهری، نیز ضمن اشاره به علوم تاریخ، مانند تاریخ تحلیلی، تاریخ نقلی، فلسفهی تاریخ؛ مبحث فرج و مسألهی انتظار را در چارچوب فلسفه تاریخ، تحلیل میفرماید ولی بگمان اینجانب، فلسفهی فرج چیزی فراتر از فلسفهی تاریخ است.
زیرا اینجا سخن از آیندهی تاریخ نیست بلكه سخن از آیندهی هستی، حیات و دگرگونی مناسبات همهی هستمندان است. كما اینكه دكترشریعتی، "انتظار" را در حوزهی جامعهشناسیِ تحول، تحلیل كردهاند و انتظار فرج را تا حد عامل اعتراض اجتماعی و تن در ندادن به وضع موجود فرو كاسته و مرتكب خطای مضاعف شده است، زیرا هرچند اعتراض و عدم رضا به شرایط حاكم از فواید و كاركردهای آن بشمار میرود، اما غایت و قلمرو انتظار، بسی فراتر از این مقولات و مدعیات است.
نظریهی اسلامی "فرج" بر اصول روشنی از جهان بینی اسلامی مبتنی است كه ذیلاً گذرا بدانها اشاره میكنیم. جهانبینی، به نحوهی نگاه آدمی به حیات و هستی اطلاق میشود؛ جهاننگری اسلامی بر دو پیشگمانهی كلان استوار است:
الف) خدا مدار و توحید بنیاد بودن جهان،
ب) احسنانگاریِ جهان موجود.
این دو پیشگمانهی كلی نیز خود در قالب ده اصل، تفصیل مییابد. هر یك از مبانی و اصول، محتاج ژرفرسیِ درخور و نیازمند شرح و بسط شایسته و بایستهای است و ذیل هر یك از اصول، شواهد قرآنی بسیار وجود دارد. ما به طرح مختصر دو مبنا و ده اصل بسنده كرده و صرفاً به برخی شواهد قرآنی اشاره خواهیم داشت. نخست دو مبنا را تبیین و سپس اصول دهگانه را طرح میكنیم:
مبنای اول: نظام احسن بر هستی، حكمفرماست
در نگاه قرآن، "جهانِ موجود" نیكوترین جهانهای ممكن است و خدا "آفرینش همه چیز را نیكو ساخته است." در خلقت رحمانی "خلأ و خلل راه ندارد و ناسازگاری و فطوری به چشم نمیخورد."
بر جهان، دو نظام تأثیری و تدبیری حاكم است: نظام "طولیِ عِلی"، نظام "عرضی اِعدادی"؛نظام طولی از سلسلهی علل و معالیل، نظام عرضی از شبكهی معدات و مستعدات تشكیل مییابد؛ زنجیرهی علل و معالیل و طبقات عوالم و مراتب وجود، به صورت "اَلأشرفُ فَالأشرف و اَلا علی فَالأعلی"، از سطوح پست جهان آفرینش، آغاز، و به ساحت متعالیِ جهانآفرین منتهی میشود، و رابطهی میان مراتب و حلقات این سلسله، رابطهی وجودی است، یعنی هر معلولی در اصل وجود و حاق هستی خود، حاجتمند علتِ خویش است.
در شبكهی عرضی، معدات نیز زمینهساز تأثر مستعدها از علل هستند و حضرت حق اراده و مشیت الوهی خویش را از رهگذر "اسباب ظاهری" اِعمال میفرماید. و بدین ترتیب نه در مقام نظر و عقیده، باور به علیت و فاعلیت حق تعالی و سایر حلقات سلسلهی علل طولی (مانند فرشتگان)، با علم و عقیده به تاثیرگذاریِ اِعدادیِ عوامل طبیعی، تعارضی دارد؛ و نه در مقام عمل و عینیت، میان عوامل طبیعی (= معِدات مادی) و علل حقیقی (= موثٍّرات وجودی) تزاحم پدید میآید، زیرا علل طولی با معدات عرضی، چونان تار و پودِ درهم تنیده، هستمندان را به هم گره میزنند. چرا كه از نظر قرآن، نه تنها اصل وجود، بلكه خاصیت تأثیرگذارندگی عوامل طبیعی هم در گرو اراده و مشیت الهی است، و این خدای خالق است كه با یك "جعل"، هم "وجود" به اشیأ و اسباب عطا فرموده است و هم "سببیت و علیت".
از اینروست كه قرآن كریم، از سویی (بمثابه یك متن وحیانی) جهان را فعل خدا میداند واز الوهیت مطلق و آفرینندگی، پدید آورندگی و صورتگری او دم میزند و همه چیز و هر خوب و بد را به حضرت حق نسبت میدهد و از دیگر سو (چونان یك كتاب طبیعی) از فرآیند و ساز و كار فعل و انفعالات طبیعی در عالم ماده سخن میگوید. این مدعا كه "جهانِ موجود، بهترینِ جهانهای ممكن است"، مستظهر و مستحكم به براهین و دلائل بسیاری است كه ما به برخی موارد اشاره میكنیم. چهار برهان نخست هر چند از متن گزارهها و آموزههای دینی اصطیاد شده، اما ماهیت فلسفی، عرفانی دارد لیكن پنجمین دلیل، متكی بر مصرحات قرآنی است و میتواند دلیل نقلی قلمداد شود:
-۱ پدیدآورندهی هستی و آفرینندهی هستمندان، موجودی "حكیم" و "توانا" است؛ اتقان صنع از حكیم توانا بایسته است، چرا كه خلقِ پرعیب و نقص و آفرینشِ پر خلل و خلأ، خلاف حكمت و قدرت است و قبیح؛ و فعلِ قبیح بر حكیمِ مطلق و قادرِ محض محال است.
پینوشتها:
۱- (مانند سورهی مؤمنون / آیهی ۱۴ و سورهی صافات / آیهی ۱۲۵)
۲- از جمله سورهی شمس آیههای ۷ و ۸، و بلد آیهی ۱۰
۳- آیات ۳۳ تا ۴۴
۴- آیاتی نظیر: فصلت/ ۵۳، بقره / ۱۱، بقره / ۱۴۶، عنكبوت / ۴۴، روم / ۲۱ و... به این اصل تصریح یا تلویح دارند.
۵- از جمله: بقره / ۲۱، انعام / ۷۳، حشر / ۲۳، هود / ۱۲۳، نحل / ۷۷ و...
۶- آیاتی چون: نور / ۴۱، فصلت / ۲۱، زلزال / ۲-۵ و دهها آیهی دیگر این اصل را تایید میكنند.
۷- آیاتی چون: نحل / ۴۹-۵۰، فصلت / ۱۱، رعد/ ۱۵ و ۱۳، حج / ۱۸، اسرأ/ ۴۴، حشر / ۲۴، تغابن / ۱، شوری / ۵، ص / ۱۸، حدید / ۱.
۸- نظیر سورهی ۳۰/۳۰ و ۱۷/۵۱
۹- (۲/۳۰)
۱۰-(۱۵/۲۹، ۳۲/۹، ۳۸/۷۲)
۱۱-(۹۵/۴)
۱۲-(۲/۳۱)
۱۳- (۱۷/۷۰)
۱۴-(۲/۳۴، ۷/۱۱، ۱۷/۶۱، ۱۸/۵۰، ۲۰/۱۱۶، ۱۵/۲۹، ۱۵/۳۱، ۳۸/۷۲)
۱۵-(۵۳/۹)
۱۶- به عنوان نمونه میتوان به آیهی ۱۷۳ سورهی صافات و ۱۰۵ سوره انبیأ مراجعه كرد.
منبع:فصلنامه كتاب نقد ، شماره ۲۴-۲۵
نویسنده:علیاكبر رشاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست