جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
تکیه بر همین دیوار
تکیه بر همین دیوار ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی پیامبری باز کرده بود که هر صبح پیش از مسجد می آمد که بگوید))پدرت فدایت دخترم!)) ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی پیامبری باز کرده بود که هر غروب می آمد که بگوید: ((شادی دلم)).((پاره تنم)) ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی پیامبری باز کرده بود که می خواست برود سفر وآمده بود زیر گلوی اورا ببوسد ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی پیامبری باز کرده بود که پی((کسای یمانی))می گشت تادر آن آرامش یابد ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی پسرش حسن باز کرده بود((جدت زیر کساست برو نزدیک)) ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار وبه حسین خسته از راه آمده گفته بود ((نور چشمم )) ((میوه ی دلم)) ((جد وبرادرت زیر کسایند)) ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی علی باز کرده بود . روی علی که بی تاب می گفت ((بوی برادرم محمد می آید)) ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار .
یعنی آیا در را روی جبرئیل خودش باز کرده بود؟ ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار وتنها گلیم زیر پایش را بخشید ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیواروگردنبند یادگاری را کف دستهایش دراز کرده بود سمت فقیری که از این همه سخاوت گریه می کرد ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیواروپارچه ای کشیده بود روی سرش چون حتی چادرش را بخشیده بود ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیواروقرص نان را گرفته بود بیرون تا دستهای مسکینی آنرا بقاپد بعد از گرسنگی روزه ی بی سحری چشم هایش سیاهی رفته بود . ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیواروقرص نان شب بعد را به دستهای یتیمی سپرده بود وباز به اسیری. ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار وبه صورت شرمنده ی زنی که برای بار دهم سوالی را می پرسید لبخند زده بود. ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر راروی مردش باز کرده بود که باز با دست خالی از راه می رسید ونگفته بود که چند روزاست غذایش را به بچه هایش داده وخود نخورده است.
ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی چشمهای خیس علی باز کرده بود روی مردی که جانش وبرادرش را از دست داده بود ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار وشنیده بود همسایه ها بلند طوری که بشنود می گویند : علی ! اورا ببر جایی دور از شهر گریه هایش نمی گذارد شب بخوابیم ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیواروبه بلال که ساکت ومحزون آن پشت ایستاده بود گفت: ((دوباره اذان بگو من دلتنگم)) ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار ودر را روی علی باز کرده بود که می آمد تا برای سالهای طولانی خانه نشین باشد ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود به همین دیوار وگفته بود ((نمی گذارم ببریدش)) ایستاده بود پشت همین در.تکیه داده بود درست به همین دیوار که ...!
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت سازمان ملل رئیسی وزیر کشور مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم شورای نگهبان رئیس جمهور قوه قضائیه سید ابراهیم رئیسی احمد وحیدی
سیل مشهد تهران پلیس سازمان هواشناسی آموزش و پرورش بارش باران قوه قضاییه شهرداری تهران قتل فضای مجازی دستگیری
خودرو چین ایران خودرو قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا مالیات بازار خودرو مسکن بانک مرکزی دلار سایپا
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون سریال سینمای ایران موسیقی همایون شجریان فردوسی شاهنامه
سرعت اینترنت دانشگاه تهران
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین روسیه آمریکا جنگ غزه حماس ترکیه اوکراین نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس تراکتور استقلال سپاهان جام حذفی لیگ برتر بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران لیگ برتر انگلیس رئال مادرید
هوش مصنوعی آیفون اپل گوگل عیسی زارع پور سامسونگ تبلیغات دوربین تلفن همراه موبایل
بارداری چای دیابت کاهش وزن زوال عقل سرماخوردگی دندان عقل