جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

کیفیت زندگی چین در مقایسه با هند


کیفیت زندگی چین در مقایسه با هند

چند سالی است که کشورهای بریکز توجه تمام دنیا را به خود جلب کرده اند بریکز نامی اختصاری است و از ابتدای نام کشورهای برزیل, روسیه, هندوستان, چین و آفریقای جنوبی تشکیل می شود و اکنون دیگر می توانید ترکیه را هم به آنها بیفزایید

چند سالی است که کشورهای بریکز توجه تمام دنیا را به خود جلب کرده اند. بریکز نامی اختصاری است و از ابتدای نام کشورهای برزیل، روسیه، هندوستان، چین و آفریقای جنوبی تشکیل می‌شود (و اکنون دیگر می‌توانید ترکیه را هم به آنها بیفزایید). افسانه‌ رشدِ معجزه‌آسا همه‌ این کشورها هم به شادمانی ظاهری مردم آنها و هم به پروپاگاندای تبلیغاتی گسترده‌ای به نفع آنها انجامیده است.

اکنون بسیاری فکر می‌کنند که کشورهای بریکز باید از لحاظ شاخص‌های زندگی به شدت پیشرفت کرده باشند و زندگی در آنها مطلوب مردمان‌شان باشد. آمارتیا سن، اقتصاددان هندی‌تبار برنده‌ جایزه‌ نوبل، در مقاله‌ زیر به مقایسه‌ دو اقتصاد از بین اقتصادهای بریکز پرداخته است که از قضا پرجمعیت‌ترین‌ها نیز هستند: هند و چین. وی از خلال این مقایسه هم خوش‌بینی‌های اغراق‌آمیز مربوط به اقتصاد هند را با استفاده از شاخص‌های اجتماعی به نقد کشیده و هم اوضاع سیاسی مستبدانه‌ چین را دستاویزِ نقد این کشور ساخته است.

یک: نرخ رشد اقتصادی هند اخیرا به ۸ درصد رسید و انتظار می‌رود که تا آخر امسال به ۹ درصد نیز برسد. اما این پرسش امروزه مطرح است که برای رسیدن هندوستان به رشد اقتصادی بیش از ۱۰ درصد چین یا پیشی‌گرفتن از آن چه مدت زمان لازم است ؟ با وجود اینکه موضوع یادشده هیجان بسیار زیادی در داخل و خارج از هند ایجاد کرده است، اما در نهایت احمقانه است که برای مقایسه‌ این دو کشور صرفا به مقایسه عامل تولید ناخالص ملی (GNP) بپردازیم و سایر عوامل را نادیده بگیریم. عوامل بسیار مهمی چون آموزش، سلامت و امید به زندگی وجود دارند که لازم است در مقایسه‌ میان این دو کشور لحاظ شوند. بدون تردید رشد GNP در افزایش استانداردهای زندگی و زدودن فقر بسیار تاثیرگذار است، اما این مساله نباید سبب شود که رشد GNP به تنهایی و بدون در نظر گرفتن سایر عوامل به هدف نهایی بدل شود.

ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که اگررشد GNP به خودی خود سبب بهبود استانداردهای زندگی می‌شود، برقراری تمایز میان رشدGNP و سایر عوامل چه معنایی دارد؟ باید توجه کنیم که به‌رغم اهمیت رشد اقتصادی برای بهبود شرایط زندگی، ایجاد تاثیر مثبت بر سطح زندگی از طریق درآمد اضافی کاملا به نحوه‌ مصرف این درآمد اضافی بستگی دارد. عوامل بسیاری در مساله‌ رشد اقتصادی و استانداردهای زندگی دخیل هستند؛ از جمله این عوامل یکی نابرابری اجتماعی و اقتصادی است، و عامل بسیار مهم دیگر روش مدیریت دولت در برخورد با درآمدهای عمومی حاصل از رشد اقتصادی است.

بعضی از آمارهای بانک جهانی و سازمان ملل می‌توانند در این خصوص بسیار روشنگر باشند. امید به زندگی در چین ۵/۷۴ سال است، در حالی که در هند به ۴/۶۴ می‌رسد. نرخ مرگ‌و‌میر نوزادان در هند ۵۰ نوزاد به ازای هر ۱۰۰۰ نوزاد است، اما در چین تنها ۱۷ نوزاد در هر ۱۰۰۰نوزاد فوت می‌کنند. مرگ‌و‌میر کودکان زیر پنج‌سال برای هندی‌ها ۶۶ نفر در ۱۰۰۰ نفر و برای چینی‌ها ۱۹ نفر درهر ۱۰۰۰نفر است. در هندوستان مرگ‌و‌میر مادران به هنگام زایمان به ۲۳۰ مرگ به ازای هر ۱۰۰۰۰۰ زایمان می‌رسد، در حالی که در چین این مقدار ۳۸ مرگ در هر ۱۰۰۰۰۰ زایمان است. بر اساس گمانه‌زنی‌ها، میانگین تحصیلات در هندوستان ۴/۴ سال است، در حالی که آمارها در خصوص چین، میانگین ۵/۷ سال را نشان می‌دهند. در حالی که باسوادی در چین به ۹۴ درصد رسیده، باسوادی در هند بر طبق آخرین آمار در سال ۲۰۱۱، تنها ۷۴ درصد است.

پس از تلاش‌های هند در راستای بهبود وضع تحصیلات دختران، این شاخص در میان دختران بین ۱۵ تا ۲۴ سال به‌سختی به بالای ۸۰ درصد می‌رسد. در حالی که همین مورد در چین به ۹۹ درصد رسیده است. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات هند، عدم تغذیه‌ کافی میزان قابل توجهی از کودکان این کشور است، در حالی که کودکان بسیار کمی در چین چنین وضعی دارند. تنها ۶۶ درصد از کودکان هندی واکسن سه‌گانه دریافت می‌کنند، اما در چین این مقدار به ۹۷ درصد رسیده است.

لازم است به اشخاصی که معتقدند توجه به مسائل اجتماعی ــ همچون آموزش و سلامت ــ مانع رشد اقتصادی است تذکر داد که چین با وجود تمام دستاوردها و تلاش‌های اجتماعی که در جهت بهبود کیفیت زندگی انجام داده است، هنوز نسبت به هند نرخ رشد اقتصادی به مراتب بیشتری دارد.

دو: مطمئنا افزایش نرخ GNP به چین یاری رسانده است تا در جهت کاهش فقر و محرومیت‌زدایی عملکرد موفقی داشته باشد و بتواند کیفیت زندگی را در جنبه‌های مختلف بهبود بخشد. دلایل بسیار زیادی برای تشویق توسعه‌ پایدار در هند وجود دارد. هند می‌تواند از طریق توسعه‌ پایدار کیفیت زندگی در حال و آینده را بهبود ببخشد. نباید فراموش کرد که توسعه پایدار همان‌قدر خوب است که جنون توسعه ویران‌گر.

مقایسه‌ درآمد سرانه‌ هند و بنگلادش نیز جالب توجه است. درآمد سرانه در هند ۱۱۷۰ دلار است و در بنگلادش ۵۹۰ دلار، این اعداد نشان می‌دهند که درآمد سرانه هند به مراتب بیشتر از بنگلادش است. این اختلاف آشکار به علت رشد سریع هندوستان در سال‌های اخیر به وجود آمده است. رشد درآمد سرانه عاملی به سود هند بود و سبب شد که جایگاه هند در مقایسه با بنگلادش در آمار توسعه انسانی سازمان ملل (HDI, Human Development Index) بهبود یابد. اکنون باید بپرسیم این برتری درآمدی در هند با پیشرفت در سایر جنبه‌ها نیز همراه بوده است؟ متاسفانه پاسخ منفی است.

امید به زندگی ۹/۶۶ به ۴/۶۴ به نفع بنگلادش است. ۳/۴۱ درصد کودکان بنگلادش کمبود وزن دارند، اما این آمار از ۵/۴۳ درصد هند در مورد مشابه بهتر به نظر می‌رسد. همچنین نرخ کلی زاد و ولد در بنگلادش ۳/۲ فرزند است که از ۷/۲ در هند کمتر است. میانگین تحصیلات نیز در بنگلادش با ۸/۴ سال در برابر ۴/۴ سال در هند وضعیت بهتری دارد. با اینکه هند در باسوادی مردان بین ۱۵ تا ۲۴ سال نسبت به بنگلادش از وضع بهتری برخوردار است، با سوادی زنان در بنگلادش وضع بهتری از هند دارد. این مساله نشان می‌دهد که زنان بنگلادشی به طور متوسط از مردانشان با سوادترند، در حالی که در هند درصد با سوادی مردان به مراتب بیشتر از زنان است. شواهد بسیاری دال بر این نکته وجود دارد که ارتباط نزدیک بین آزادسازی زنان جهت فعالیت‌های اجتماعی و پیشرفت‌های اخیر بنگلادش وجود دارد.

مرگ‌و‌میر کودکان زیر پنج سال نیز در بنگلادش ۵۲ مرگ در هر ۱۰۰۰ کودک است که در برابر هند با ۶۶ مرگ در هر ۱۰۰۰ کودک، وضعیت بهتری را برای بنگلادش نشان می‌دهد. در مورد مرگ‌و‌میر نوزادان نیز هند عملکرد ضعیف‌تری داشته است: ۵۰ مرگ در هر ۱۰۰۰ نوزاد برای هند و ۴۱ مرگ در هر ۱۰۰۰ نوزاد برای بنگلادش.در حالی که ۹۴ درصد کودکان بنگلادشی واکسن سه‌گانه دریافت می‌کنند، در هندوستان این واکسن تنها به ۶۶ درصد کودکان زده می‌شود.

عملکرد بنگلادش قابل ستایش است، چرا که با چنین درآمد اندکی توانسته است به چنین دستاوردهای بزرگی دست یابد. فعالیت‌های خلاقانه‌ دولت و NGO‌های بنگلادش هر دو منجر به چنین نتایجی شده اند،NGO‌هایی چون: گرامین بانک(Grameen Bank) که در دادن وام‌های خُرد پیشرو است و BRAC که به طور گسترده به دنبال فقرزدایی است.

سه: یکی از مزایای رشد اقتصادی این است که منابعی عمومی تولید می‌کند که دولت می‌تواند از آنها برای پرداختن به اولویت‌هایش استفاده کند.

در هند مخارج دولت در بخش خدمات عمومی (سلامت، آموزش، تغذیه و...) افزایش داشته است، اما هنوز فاصله‌ زیادی در این زمینه‌ها میان هند و چین وجود دارد. به عنوان مثال، تنها در بخش خدمات درمانی، دولت چین پنج برابر هند هزینه می‌کند. درست است؛ چین جمعیت و درآمد بیشتری دارد، اما با بررسی نسبت‌ها خواهیم دید که دولت چین ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) را در خدمات درمانی خرج می‌کند در حالی که مخارج دولت هند در این بخش تنها ۱/۱ درصد GDP است.

یکی از تبعات اختصاص بودجه‌ پایین به بخش خدمات درمانی در هند این است که جمعیت زیادی از مردم فقیر در سرتاسر هند به پزشکان تجربی روی می‌آورند. این مساله سبب شده است که در وضعیت کنونی در هند کلاهبرداران بسیاری در عرصه‌ پزشکی ظهور کنند. بر اساس تحقیقی که موسسه پراچیتی

(Pratichi Trust) انجام داد، عدم اطلاع بیماران فقیر در مورد مشکلشان سبب شده است که به ‌کرات مورد سوءاستفاده قرار گیرند. آنها به دلیل این فقدانِ دانش کافی نسبت به بیماری خود ناچارند هزینه‌های درمانی را بپردازند که هرگز دریافت نکرده‌اند. این ماجرا صرفا نتیجه سوءاستفاده‌های بی شرمانه نیست، بلکه به نحو ریشه‌ای از نبود خدمات درمانی در بسیاری از نقاط کشور ناشی شده است.

چهار: وقتی که ما به تاثیر رشد اقتصادی بر زندگی مردم نگاه می‌کنیم، در مقایسه میان هند و چین ، اوضاع کاملا به نفع چین است. اما زمینه‌هایی وجود دارند که به طور واضح با رشد اقتصادی ارتباطی ندارند. بسیاری از هندی‌ها از ساختار دموکراتیک کشور راضی هستند؛ ساختاری که شامل احزاب سیاسی مختلف، انتخابات آزاد، آزادی بیان، رسانه‌های آزاد و دستگاه قضایی مستقل است. هندی‌هایی که منتقد ضعف‌های جدی در امور جاری سیاسی هستند باید به این نکته توجه کنند که هند با حفظ دموکراسی به چه مواهبی دست یافته است؛ مواهبی که کشورهایی همچون چین از آن محروم هستند.

در هند علاوه بر دسترسی به اینترنت به طور نامحدود و سانسورنشده، رسانه‌های زیادی نیز در کشور فعالیت می‌کنند که بعضی از آنان منتقدان جدی دولت کنونی هستند. علاوه بر این هند رکورد دار تولید، خرید و فروش روزنامه در جهان است. رشد اقتصادی کمک کرده است که دسترسی به تلویزیون و رادیو نیز افزایش یابد. در هند حداقل ۳۶۰ کانال تلویزیونی فعالیت دارند که ۲۰۰ کانال به طور عمده به اخبار می‌پردازند و برنامه‌های آنان طیف وسیعی از سلایق و نظرات سیاسی را شامل می‌شوند. در چین یک دستگاه غول‌آسای خبری وجود دارد که البته از طرف حکومت چین سخن می‌گوید و تفاوت میان شبکه‌های مختلف این دستگاه عظیم بسیار ناچیز است.

آزادی بیان به‌عنوان ابزار در سیاست دموکراتیک ارزش و جایگاه خاص خود را دارد. با این حال، آزادی بیان چیزی است که مردم عادی نیز از آن لذت می‌برند و راضی هستند. حتی فقیرترین افراد هم می‌خواهند که در زندگی سیاسی و اجتماعی نقشی داشته باشند و در هند اوضاع به نحوی است که آنها قادر به این کار هستند. در زمینه‌ سیستم قضایی نیز میان هندوستان و چین تفاوت‌های بسیاری وجود دارد. تعداد افرادی که در عرض یک هفته در چین اعدام می‌شوند، به‌اندازه‌ تمام افرادی است که هند از زمان استقلالش در ۱۹۴۷ تا به امروز اعدام کرده است. بنابراین اگر بخواهیم که کیفیت زندگی را بررسی کنیم، باید از شاخص‌های اجتماعی متداول فراتر برویم. در این صورت، بسیاری از این مقایسه‌ها به نفع چین نخواهد بود.

آیا سیستم دموکراتیک هند مانعی بر سر راه پرداختن به مسائل اجتماعی است؟ مطمئنا نه، تا پیش از سال‌های دهه ۸۰ هند رشد اقتصادی اندکی داشت و بسیاری استدلال می‌کردند که دموکراسی مانع رشد اقتصادی سریع است. قانع‌کردن اشخاصی که چنین نحوه تفکری داشتند، بسیار دشوار بود.آنها نمی‌پذیرفتند که رشد سریع اقتصادی به فضای اقتصادی مناسب برای توسعه نیاز دارد و نه کنترل سخت سیاسی. البته این بحث هم‌اکنون خاتمه یافته است و دلیل آن هم رشد سریع اقتصادی هند است. امروز چنین پرسشی مطرح شده است: کشمکش دموکراسی در مورد نحوه و میزان استفاده از عواید رشد اقتصادی در توسعه‌ اجتماعی.

پنج: آنچه که یک حکومت دموکراتیک انجام می‌دهد تا حد زیادی به روند تبدیل‌شدن مسائل اجتماعی به مسائل سیاسی بستگی دارد. بعضی از مسائل اجتماعی به سرعت به مساله‌ای سیاسی بدل می‌شوند. به طور مثال، مساله ای هم چون قحطی را در نظر بگیرید. در حالی که بعضی مسائل وجود دارند که فوریت کمتری دارند، اما حل کردن‌شان به مراتب دشوارتر است. حل‌کردن مشکل سوء‌تغذیه‌ای که حاد نیست و یا نابرابری جنسیتی که در بطن جامعه نهادینه شده است، یا ایجاد خدمات درمانی برای همه از طریق یک حکومت دموکراتیک دشوارتر است. در سال‌های اخیر هند در زمینه حل برخی از این مشکلات هم چون سوتغذیه همگانی، نابرابری جنسیتی و کمبود مدارس، پیشرفت شگفتی داشته است. تظاهرات اعتراض‌آمیز، توسل به رای دادگاه و تصویب قانون تازه‌ دسترسی به اطلاعات راهکارهای موثری برای وادار کردن دولت برای پرداختن به مسائل اجتماعی بوده اند. اما هند همچنان راه درازی در پیش دارد.

برخلاف هند، در چین سیاست‌گذاری‌ها به طور کلی بستگی به سران ارشد حزب دارد که فشار دموکراتیک اندکی روی آنها وجود دارد. رهبران حزب کمونیست چین که اعتقادی به نظام چند حزبی و دموکراتیک ندارند، همواره سعی کرده‌اند تا فقر، بی‌سوادی، سو تغذیه و کمبود خدمات درمانی را از بین ببرند. و البته چنین چیزی به پیشرفت چین کمک بزرگی کرده است.

کم‌اهمیت بودن نظرات مردم خطرات جدی دارد. این مساله واقعیت هولناک خود را درخلال سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳ در چین نشان داد؛ دوره‌ای که ۳۰ میلیون نفر در آن بر اثر قحطی جان دادند. در واقع یک اشتباه در سیاست‌گذاری برای سه سال ادامه یافت و میلیون‌ها نفر مردند. مثال دیگر مربوط به اصلاحات اقتصادی چین در سال ۱۹۷۹ است که وضع صنعت و کشاورزی این کشور را به نحو مطلوبی بهبود بخشید اما در همان سال حکومت به طور ناگهانی بهره‌مندی همگانی از خدمات درمانی را لغو کرد و بیشتر مردم ناچار شدند هزینه‌های هنگفتی صرف خدمات درمانی کنند.

در یک دموکراسی تغییرات عمده و ناگهانی‌ای هم چون این موارد پذیرفتنی نیستند. تغییر ناگهانی در نظام خدمات درمانی در سال ۱۹۷۹ در چین سبب شد که متوسط طول عمر افراد جامعه‌ چین کاهش یابد و فاصله‌ زیادی که میان چین و هند در شاخص امید به زندگی وجود داشت، به شدت کاهش یابد.

سردمداران چین بالاخره نقص را دریافتند و از سال ۲۰۰۴ خدمات درمانی دوباره همگانی شد . هم‌اکنون آن بخش از جمعیت چین که از خدمات درمانی تضمین‌شده برخوردارند، بسیار بیشتر از این میزان در هند است. به همین علت فاصله شاخص امید به زندگی دوباره به نفع چین در حال افزایش است و هم‌اکنون به ۹ سال رسیده.

شش: برای اقلیت مرفه هند که البته جمعیت زیادی را شامل می‌شوند، رشد اقتصادی به خودی خود مطلوب است. اقشار بهره‌مند و مرفه نیازی به خدمات اجتماعی حاصل از رشد اقتصادی ندارند. رونق اقتصادی سال‌های اخیر کمک کرده تا سبک‌های مختلف زندگی و محصولات مختلف فرهنگی رشد کنند. ادبیات، سینما، تئاتر، نقاشی و دیگر فعالیت‌های فرهنگی، همه از این وضع سود برده اند.

اما تمرکز بیش از حد رسانه‌‌های هند بر جمعیتی که تقریبا ثروتمند هستند، تصویری غیرواقعی از جامعه‌ هند نشان می‌دهد. این طبقه‌ خوشبخت علاوه بر تاجران و کاسبان، طبقه‌ تحصیل کرده و روشنفکر را نیز شامل می‌شود و ماجرای پیشرفت غیرمنتظره‌ کشور، همواره ورد زبان این افراد است. برای من از همه نگران‌کننده‌تر این است که جماعت مرفه نهایتا به این نتیجه برسند که هدف نهایی صرفا افزایش رشد اقتصادی است.

بعضی از منتقدین نابرابری در جامعه‌ هند، نشانه‌هایی از خودخواهی‌های بی‌شرمانه را در این اقلیت ثروتمند یافته اند. نگرانی اصلی من این است که توهمات ایجادشده بر اثر فهم غلط از ثروت، دولت هند را از بررسی محرومیت‌های اجتماعی در عرصه‌ سیاسی باز دارد. و از آنجا که حل مسائل اجتماعی به نحو ناگریزی به طرحشان در حوزه‌ سیاست متکی است، این مساله می‌تواند نگران‌کننده باشد. درک و شناخت هرچه بیشتر از اوضاع واقعی اکثریت فراموش‌شده‌ هند و اینکه چگونه می‌توان زندگی آنها را از طریق سیاست‌گذاری بهبود بخشید، باید به موضوعی محوری در سیاست هند بدل شود. رشد اقتصادی می‌تواند تاثیرات مثبتی بر زندگی مردم داشته باشد، اما تاکید یک‌جانبه بر رشد عواقبی دارد که می‌بایست همواره در نظر گرفته شوند.

نویسنده: آمارتیا سن

مترجم: مژگان جعفری

منبع: نیویورک ریویو

متن اصلی (انگلیسی) این مقاله، در آدرس اینترنتی زیر قابل دسترسی است:

http://www.nybooks.com/articles/archives/۲۰۱۱/may/۱۲/quality-life-india-vs-china/?pagination=false