دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

عبیدزاکانی شاعری نویسنده و انتقادگر


عبیدزاکانی شاعری نویسنده و انتقادگر

نظام الدین یا نجم الدین عبیدالله زاکانی, از شاعران و نویسندگان بزرگ ایران در قرن هشتم هجری, متولد قزوین است

نظام الدین یا نجم الدین عبیدالله زاکانی، از شاعران و نویسندگان بزرگ ایران در قرن هشتم هجری، متولد قزوین است. وی از خاندان زاکانیان است که این خاندان شاخه ای از عرب بنی خفا جه بودند که به ایران مهاجرت کردند و در قزوین ساکن شدند. اقبال لاهوری در مقدمه دیوان عبید می نویسد:«از شرح حال و وقایع زندگانی عبیدزاکانی، اطلاع مفصلی دردست نیست.اطلاعات ما دراین باب منحصر است به معلوماتی که (حمد اله مستوفی)، معاصر عبید و پس از او (دولتشاه سمرقندی) درتذکره خود، در ضمن شرحی مخلوط به افسانه درباب او به دست داده است» بیشترین اطلاعی که از وی دردست است توسط (حمداله مستوفی) از (کتاب تاریخ گزیده او) به ما رسیده است. مستوفی او را «صاحب معظم نظام الدین عبیدالله زاکانی» می خواند. عبید شاعر و نویسنده ای انتقادگر بود و اوضاع اخلاقی، اجتماعی و سیاسی عصر خود را به زبان هزل و طنز، سخت نکوهش کرده است. اشعاری نیز در زمان اقامت در شیراز درمدح «شاه شجاع» و وزیرش «رکن الدین عبدالملک» و نیز«سلطان اویس جلایری» که درتبریز و بغداد ساکن بود سروده است. بیشتر شهرت عبیدزاکانی، به سبب اشعار طنز و هزل اوست که در آنها بیشتر به عیب جویی و عیب گویی از اندیشه ها، کردار و گفتار معاصران خود پرداخته است. این اشعار درواقع انتقادی است. از فساد مردم زمان او. دراین اشعار، عبید ازبیان کلمات رکیک نیز ابایی ندارد و به کاربردن این واژه ها را عیب و خطا نمی داند. اشعار جدی او یا در مدح یا مربوط به حوادث عصر اوست و یا در ذکر شور و شوق عاشقانه. غزلیات عبید، فصیح و دل انگیز و در نهایت لطافت و بیشتر در استقبال از سعدی یا تحت تاثیر شیوه گفتار اوست.

اشعار جدی عبید با عنوان «کلیات عبیدزاکانی» وجود دارد که درحدود سه هزار بیت است.

کتابی نیز به نام «نوادر الامثال» به زبان عربی دارد که در زمینه امثال و حکم است و آن را به نام علاء الدین «محمد خراسانی» تألیف کرده است. مهمترین اثر منثور او «اخلاق الاشراف» است. انتخاب چنین نامی در برابر کتاب «اوصاف الاشراف» خواجه نصیرالدین طوسی، خود از باب طعنه و تمسخر است. عبید دراین کتاب به بیان مفسده ها و زشتی های اخلاق مردم روزگار خود پرداخته است.

رسائل هزلی و انتقادی دیگر او عبارتند از:«ریش نامه»، «صدپند»، رساله «تعریفات» یا «ده فصل»، رساله «دلگشا» (درحکایت به زبان فارسی و عربی)، «فالنامه بروج»، «فالنامه وحوش و طیور» و قصیده «موش وگربه».

(موش وگربه)

اگرداری تو عقل و دانش و هوش

بیا بشنو حدیث گربه و موش

بخوانم از برایت داستانی

که در معنای آن حیران بمانی

ای خردمند عاقل و دانا

قصه موش وگربه به برخوانا

قصه ی موش و گربه ی مظلوم

گوش کن همچو در غلطلانا

از قضای فلک یکی گربه

بود چون اژدها به کرمانا

شکمش طبل و سینه اش چو سپر

شیر دم و پلنگ چنگانا

از غریوش به وقت غریدن

شیر درنده شد هراسانا

سر هر سفره چون نهادی پای

شیر از وی شدی گریزانا

روز اندر شرابخانه شدی

ازبرای شکار موشانا

درپس خم می نمود کمین

همچو دزدی که در بیابانا

ناگهان موشکی زدیواری

جست برخم می خرو شانا

سربه ختم بر نهاد و می نوشید

مست شد همچو شیرغرانا

گفت کو گربه تا سرش بکنم

پوستش پرکنم زکاهانا

اگر به در پیش من چو سگ باشد

که شودروبه رو به میدانا

گربه این را شنید و دم نزدی

چنگ و دندان زدی به سوهانا

ناگهان جست و موش را بگرفت

چون پلنگی شکار کوهانا

موش گفتا که من غلام توام

عفو کن بر من این گناهانا

گربه گفتا دروغ کمتر گوی

نخورم من فریب و مکرانا

منبع: هزارسال شعر پارسی، شرح حال و آثارشاعران و نویسندگان ایران و جهان

مسلم دارایی