پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

پادشاهی یک چشم در شهر کورها


پادشاهی یک چشم در شهر کورها

اینجا بدون من را باید موفق ترین ملودرام چند سال اخیر سینمای ایران به شمار آورد

"اینجا بدون من" را باید موفق ترین ملودرام چند سال اخیر سینمای ایران به شمار آورد. ملودرامی که بستر حوادث را بر حسب شرایط کاراکترهای خود به وجود آورده و توانسته با چهار بازیگر اصلی و یک لوکیشن ثابت،راوی داستانی باشد که علیرغم نداشتن تنوع،برای مخاطب خود جذاب و دوست داشتنی است.برگ برنده فیلم را باید در تعریف جامع فیلمنامه از شخصیتهایش عنوان کرد. شخصیتهای فیلم از همان ابتدا هیچگونه پیچیدگی ای ندارند و تماشاگر به راحتی با آنها کنار میآید. هیچ نکته غامضی نیست که فیلم بخواهد بر مبنای آن، شخصیتهایش را دچار چالش کند. فیلم در همان ابتدا تکلیف خود را با مخاطبش یکسره می کند و بنابراین تماشاگر متوجه می شود که بحث اصلی داستان، رتق و فتق کردن ازدواج یلداست. فیلم با داشتن این خط سیر اصلی، توجه ویژه ای هم به مباحث نرمال یک زندگی داشته. خانواده ای که علیرغم نداشتن بنیه مالی، خیلی با هم شوخی می کنند و از نشاط خوبی برخوردارند.فیلم به لحاظ بیان این مسائل، خیلی خوب عمل کرده است و توانسته حالات واقعی پرسوناژهای خود را از همین وضعیت بیرون بکشد و تعریف نماید.

بعبارت دیگر،فضاسازی های فیلم به صورت تحمیلی نشان داده نمی شوند چرا که این فضاها بر طبق ضرورت پیش می آیند;ضرورتی که مخاطب به خوبی آن را احساس کرده و ارتباط فوق العاده ای با آن برقرار می کند. اما حلقه رابط فیلم، میان بخش دوم و سوم کمی می لنگد.اگر بحث ازدواج یلدا را بخش اول داستان بدانیم و دعوت از رضا را بخش دوم، تفهیم رضا به علاقمندی یلدا از او، بخش سوم داستان است.این مرحله، با یک سرهم بندی شکل می گیرد. مخاطب در دو بخش ابتدایی فیلم،تمام رفلکسهای شخصیتهای داستان را می بیند و به یک جامعیت رفتاری از آنها می رسد. از اینجا به بعد است که این شخصیتها دیگر مجاز نیستند دست به هر حرکتی بزنند چون مخاطب، آنها را کامل می شناسد و به روحیات آنها آشنا است. یلدا دختری خجالتی و کمرو است که نمی تواند به راحتی، با رضا صحبت کند.حال چنین شخصیتی فردای شب مهمانی، خیلی راحت، نوار آواز خواندن رضا را در اختیارش قرار می دهد و بدین ترتیب، داستان وارد فاز دیگری می شود. البته از ابتدا هم معلوم بود که کارگردان در این بخش،کار سختی را پیش رو دارد.

اگر این موضوع را به عنوان مرکز داستان فیلم بدانیم، نیمه اول و نیمه دوم فیلم به خوبی پیش می روند اما آن چیزی که زمینه ساز داستان های نیمه دوم فیلم است را هیچ یک از ما نمی توانیم باور کنیم.ضمن اینکه بعد از این حادثه نیز ما نمی توانیم جسارتی را در اخلاق یا گفتار یلدا شاهد باشیم. در ابتدای متن عنوان کردیم که "اینجابدون من "یکی از موفق ترین ملوردام های چند سال اخیر سینمای ایران است اما دامنه تعریف این جمله تا حدودی است که بدانیم این فیلم، رقبای چندانی ندارد.منظور از رقیب، فیلمهای شاخص در این حوزه نیست بلکه تمام فیلمهایی است که در این ژانر، ساخته شده و به روی پرده رفته اند. "اینجا بدون من" موفق است چون خیلی شسته و رفته به هسته اصلی داستان وفادار مانده و گرنه باید معترف بود که فیلم نتوانسته یک درام حقیقی و اصیل را متناسب با شرایط شخصیتهایش به نمایش بگذارد.بار درام فیلم بر دوش یلداست. دختر لنگی که به واسطه شرایطش، خواستگاری ندارد و این موضوع برای مادرش بسیار نگران کننده است. این یک خط،طرح کلی فیلم است. طرحی که در اجرا نیز بسط نمی یابد و در حد همین یک خط باقی می ماند. دیدن یک دختر لنگ در خیابان نیز ما را ناراحت می کند و این ناراحتی همان ناراحتی است که فیلم از دیدن دختر به ما تحمیل می کند. فیلم نخواسته مخاطبش با دیدن شرایط دختر دچار تالم شود بلکه این سختی های مادر است که تماشاگر را محزون می کند.البته باید عنوان کرد که نوع گریه معتمد آریا در یکی از ملودرام ترین سکانسهای فیلم، باعث خندیدن تماشاگر می شود و این به بازی منحصر به فرد او در این فیلم لطمه وارد می نماید. تمام چیزی که مخاطب از دیدن یلدا ناراحت می شود فقط مربوط به وضعیت پای اوست و نه شرایطی که می توانست برای او بوجود بیاید.از این رو فیلم نتوانسته یک درام حقیقی را به تصویر بکشد. در جاهای دیگری از فیلم نیز احساس می شود میزان ملودرام،با وجودی که می توانست از شدت بیشتری برخوردار باشد اما در همان سطح سطحی و پائین خود باقی مانده است.

در حالی که اگر شرایط تالم برانگیزی،در آن صحنه ها، بر فیلم وارد می شد، نه تنها چیزی ازارزشهای فیلم نمی کاست بلکه آن را کامل تر می نمود چرا که در آن شرایط، می بایست چنین فضاهایی بر فیلم مستولی می شد. این اقدام نویسنده و کارگردان حتی اگر حالت عامدانه ای نیز داشته باشد به عنوان اقدامی ضعیف شمرده می شود که به اصالت موضوع داستان خدشه وارد کرده است. ضمن اینکه پایان بندی فیلم اگرچه در ذوق مخاطب نمی زند و باورپذیر است اما علامت سوالهای فراوانی را برای تماشاگر ایجاد می کند. زمانی که احسان روی صندلی نشسته و به مادر، یلدایی که خوب شده و همسر و فرزندش نگاه می کند، این علامت سوال به وجود میآید که آیا این روح احسان است؟احسان چرا مرده؟روحیه ای که مخاطب از احسان سراغ دارد، بلافاصله وی را به سمت احتمال خودکشی سوق می دهد. ضمن اینکه احسان خود بارها در فیلم عنوان کرده که قصد مهاجرت به خارج از کشور را دارد.این روی صندلی نشستن، نمی تواند موید هیچکدام از این حالات باشد. کارگردان خیلی بهتر از آنچه که دیدیم می توانست فینال فیلم را رقم بزند. در حالی که اصلا نام فیلم بسته به همین سکانس پایانی انتخاب شده ولی چند درصد از مخاطبین می توانند به راحتی به این موضوع پی ببرند؟کارگردان علیرغم تمام بیآلایشی که در طول فیلم از خود نشان داده،این سکانس را بسیار رویایی و ثقیل برداشت کرده است.

یک ایراد خیلی کوچک دیگر نیز بر فیلم وارد است و آن اینکه سکانسهایی که احسان در سینما مشغول دیدن فیلم های دوبله شده خارجی است، کارگردان باید به این موضوع توجه می کرد که اولا اکران این فیلمهای قدیمی خارجی در سینماهای کشور صورت نمی گیرد و ثانیا اگر هم صورت بگیرد، با این وضعیت دوبله قدیمی به اکران در نمی آید. بی انصافی است اگر از خوب درآمدن نقطه اوج فیلم صحبتی به میان نیاوریم. سناریو با اختلاط شرایط منطقی داستان و مضمونی روانشناسانه، به گونه ای تغییر رفتار یلدا را به تصویر می کشاند که همگان باور می کنند رضا دیگر باز نمی گردد و یلدا هم در اثر شنیدن ماجرای نامزد داشتن رضا دچار شوک روانی شده و هذیان می گوید; به همین دلیل است که موضوع تلفن زدن رضا را کسی باور نمی کند.

وقتی هم که رضا باز می گردد، بیننده متعجب می شود اما کارگردان صحنه بازگشت رضا را هم خیلی ساده به تصویر کشیده در عین حالی که می توانست این صحنه را با شکوه بیشتری بگیرد.ضمن اینکه ما علت سنگینی مادر را پس از بازگشت رضا متوجه نمی شویم. "اینجا بدون من" قطعا یکی از موفق ترین فیلمهای امسال خواهد بود.ساده نویسی فیلمنامه و بیآلایشی اجرا دو نعمت خیلی بزرگ این فیلم است که توانسته براساس آن طرح مساله کرده و با تمام بیرون زدنهایش از خط اصلی، به کژراهه منتهی نشود. سینمای ایران در شرایط کنونی نیاز قابل توجهی به ملودرام هایی دارد که بر اساس ساختاری حرفه ای ساخته می شوند. اقتباس یا خلاقیت فرقی ندارد; سینمای ملی به حدی در این گونه کم کار و فقیر است که باید با حمایت از ساخته های این ژانر، فیلمهایی چون "اینجا بدون من" را موفق ترین ملودرام چند سال اخیر سینمای ایران به شمار آوریم.

نویسنده : مجتبی اردشیری