جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تنها امیرکبیر خلیج فارس را به استقلال رساند


در دوره ضعف و آشفتگی شاه سلطان حسین صفوی در ایران, قبیله های عرب در خلیج فارس با کمک عاملان استعمار, افزودن بر راهزنی و مشکل آفرینی, بر سواحل ایران نیز دست اندازی هایی کردند

با فتح قسطنطنیه در سال ۸۵۷ قمری (۱۴۵۳ میلادی) و فتوحات دیگری که نصیب عثمانیان شد و تضاد و کشمکشی که در پی آن طی سه قرن حکومت ترکمانان و صفویان در ایران به وجود آمده راه های تاریخی تجارت شرق و غرب دچار ناامنی و اغتشاش شد، از این رو بازرگانان اروپایی و ماجراجویان مغرب زمین به دنبال راه های جدید، پس از کشف دماغه امیرنیک، سرانجام خود را به خلیج فارس رساندند تا از آن طریق ابریشم، ادویه و دیگر کالاهای شرقی را به قاره خود برسانند.

در سال ۹۲۱ قمری برابر با ۱۵۱۵ میلادی، یعنی زمانی که توجه کانون های سیاسی ایران به بخش های شمالی کشور معطوف بود، پرتغالیان جزیره هرمز را تصرف کردند. از آن پس رقابت های استعماری میان اسپانیایی ها، انگلیسی ها، هلندی ها و فرانسوی ها و به مرور، روس ها، آلمانی ها، بلژیکی ها، سوئدی ها، نروژی ها و ترک های عثمانی، منطقه خلیج فارس را چند قرن پایگاه زد و خوردها و معاهداتی کرد که در همه ماجراها، مرجع تصمیم گیری قدرت سیاسی و نظامی استعمار بود.

استعمارگران اروپایی به ظاهر برای تجارت و کسب منافع اقتصادی وارد خلیج فارس شدند اما از همان آغاز، با سود جستن از نیروهای نظامی پیشرفته، راه را برای برقراری سلطه سیاسی خود باز کردند. به ویژه که در درون «متروپل ها»، تحولات اجتماعی و صنعتی رو به گسترش بود و قدرت های فنی و اقتصادی به دست آمده، تسلط بر سرزمین های دیگران را ضروری می ساخت.

در سراسر منطقه اسلامی آسیایی غربی، از حلب تا بصره و از بصره تا بندرعباس و هرمز و از آن جا تا هند، همه جا رقابت وجود داشت، اما تنها قدرت نامشروعی که از بطن بورژوازی مسلط اروپایی سر بر آورد، انگلستان بود که می توانست همه رقیبان را کنار زده و خود حاکم مطلق خلیج فارس شود.

حضور این دولت استعماری در همه جای جهان به ویژه در سرزمین های مسلمان نشین، فرجامی نامبارک داشت. در دوره صفویه، سیاستگران بی سیاست ایران به دستور شاه عباس اول، بی آن که به چگونگی و عواقب شوم همکاری با بیگانگان چندان که باید، آگاهی داشته باشند، مقدمات ورود انگلیسی ها را به بهانه سرکوبی و بیرون راندن پرتغالی ها فراهم آوردند اما بر اساس مستندات تاریخی، این قدرت تازه نفس و برخوردار از انقلاب صنعتی اروپا، با تجهیزات دریایی و نظامی جدید، پس از بیرون راندن رقیبان، همانند «قدرت برتر»، در منطقه حاکمیت یافت. به طور کلی در بخش جنوبی خلیج فارس، دوران تحت الحمایگی آغاز و در بخش شمالی، پس از تفوق هلندی ها راه برای انگلیسی ها هموار شد.

در دوره ضعف و آشفتگی شاه سلطان حسین صفوی در ایران، قبیله های عرب در خلیج فارس با کمک عاملان استعمار، افزودن بر راهزنی و مشکل آفرینی، بر سواحل ایران نیز دست اندازی هایی کردند. البته، به نظر می رسد که نادرشاه به این موضوع و خطرات ناشی از آن آگاه بوده و با خرید کشتی های جنگی و ساختن کشتی های جدید به دست کاردانان ایرانی در بوشهر خواسته است تا قوای بحریه ایران را نیرومند کند و تا اندازه ای هم در این کار توفیق یافته است. اما پس از قتل نادرشاه و در اوایل حکومت کریم خان زند، کارگزاران استعماری دولت های انگلستان و هلند در سال ۱۱۷۳ قمری برابر با ۱۷۵۹ میلادی، کشور فرانسه در خلیج فارس و آب های ساحلی بندرعباس حضور یافتند و برای برقراری تجارت، مذاکرات و اقداماتی کردند که در حیات کریم خان مخاطرات چشمگیری ایجاد نکرد، اما پس از مرگ وی در سال ۱۱۹۳ قمری برابر با ۱۷۷۹ میلادی، دوران آشوب و هرج و مرج ایران و آشفتگی بی حد و حصر خلیج فارس آغاز شد. از سال ۱۲۱۵ قمری (۱۸۰۰ میلادی)، با ورود سرجان ملکم به ایران برای انجام ماموریت های سیاسی، نفوذ استعماری انگلستان افزایش یافت. تنها در دوره کوتاه زمامداری میرزا تقی خان امیر کبیر بود که دولت ایران توانست در امور خلیج فارس استقلال نشان دهد به طوری که در برابر دسیسه های استعماری پایداری کرده و تسلیم مطامع بیگانگان نشود.

در هر حال انگلستان با تاسیس شرکت هند شرقی بریتانیا و گسترش فعالیت آن توانست حل و فصل همه امور خلیج فارس را به بهانه های گوناگون در دست گیرد و با ایجاد سلطه بر سراسر منطقه خاورمیانه عربی، بدون گذر از دماغه امیرنیک، با اروپا ارتباط برقرار سازد. البته در همه فعل و انفعالات استعماری، روند فرهنگی تاریخ ساخته خلیج فارس که در آغاز از آن سخن به میان آمد، در هم ریخت و بیشترین زیان ها متوجه ساکنان شمالی منطقه یعنی ایرانیان شد.

استعمار انگلستان با این که تلاش کرد تا از خلیج فارس نخست، به عنوان گذرگاه استفاده کند، اما در حقیقت مستعمره ساختن ایران را در اندیشه می پروراند. در چارچوب موازنه های امپریالیستی، ملت ایران هم گاهی با مقاومت های ضد استعماری رو به رو می شد اما، در ناحیه جنوبی، مستعمره سازی مستقیم هم صرفه اقتصادی نداشت و هم در احساس ضد بیگانه ساکنان با دیدنشین تسهیلاتی به وجود نمی آورد. پالمرستون، وزیر خارجه انگلستان و از مغزهای متفکر استعمار آن کشور در سال ۱۸۳۸ میلادی عنوان کرده است.»

«ما وظیفه داریم خلیج فارس را زیر سلطه نیروی دریایی خود درآوریم به طوری که هیچ قدرتی نتواند با ما به رقابت برخیزد و در این راه باید روشی اتخاذ کنیم که از لحاظ مالی گران نباشد.»

این برنامه که برای ساکنان خلیج فارس به ویژه ایرانیان، بس گران تمام شد، از زبان «سرآرنولد ویلسن» از تاریخ نویسان مشهور چنین آمده است:

«مدت یک قرن است که، انگلسی ها خلیج فارس را به زور اسلحه و شمشیر خود مبدل به منطقه ای امن و آرام ساختند می توان گفت هیچ یک از عملیات ما در نقاط دیگر جهان مثل اقداماتی که در خلیج کرده ایم مفید و رضایت بخش نبوده است. از جمله کارهایی که ما در این منطقه کرده ایم، این که آشیان دزدان دریایی خلیج را ویران ساختیم، قلاع و استحکامات آنان را متصرف شدیم و مجازات آنان را نابود ساختیم و برده فروش را منع کردیم و از آوردن کنیز و غلام از سرزمین آفریقا به شدت جلوگیری نمودیم و میان آنان عهد نامه های مودت منعقد ساختیم و آنها را ناگریز به رعایت این معاهدات کردیم، تا جایی که امروز مشایخ مزبور به نام «مشایخ صلح طلب» عمان معروف شده اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.