چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تعزیه پیوند فرهنگ, سنت و دین


تعزیه پیوند فرهنگ, سنت و دین

هنر یکی از زیباترین ابداعات بشری است آنجا که آدمی در چنبره غم ها و آلام خویش گرفتار می شود, هنر با هر شکل و قالبش به کمک او می آید و تا جایی که امکان دارد اسباب آرامش جان و روح او را فراهم می کند

اگر مهمترین هنر آدمی، زندگی او و تداوم آن بر این کره خاکی بود؛ اما هنر ظریف که ارتباط مستقیم با درون و روح انسان دارد همیشه با او عجین بوده است؛ از نقاشی بر دیوار غارها تا نقر و کنده کاری بر پیکره های سنگی و چوبی چیزی نبود، جز اینکه انسان تنها را نجات دهد.

هنگامی که واژه ها ابداع شد، شعر نیز راه خود را پیدا کرد، داستان سرایی و قصه گویی آغاز شد و کم کم فرهنگ و فولکلور شکل گرفت. انسان ها شادی ها و غم های خود را نیز در قالب های هنری به تصویر می کشیدند. شاید با اولین قتلی که در تاریخ بشری اتفاق افتاد یک ژانر هنری نیز خلق شد: ژانری غم انگیز و تراژیک. از آن زمان تا به امروز اصل و اساس طرح ها همان اتفاق آغازین است، اما شکل های متفاوت و ویژگی هایی دارند که بار و ارزش هر کدام را مشخص می سازد.

در تاریخ ادبی و سنتی ایرانیان نمونه های فراوانی از تراژدی ها و حماسه ها می توان یافت که هر کدام بیانگر بخشهایی از فرهنگ مردم این سرزمین را تشکیل می دهد.اما قصه جمعی کوچک که کاری بزرگ و سترگ را رقم زدند تا به هم آیینان خود درس پایداری و مقاومت را بیاموزند قصه دیگری است . دیگر پیروان مردان عاشورا به یاد آنان هر سال بر سر و سینه می زنند، پی و پایه هنری برگرفته از پیشینیان بنیان گذاشته شد که تعزیه نام گرفت. تعزیه همانگونه که از نام آن پیداست به عزا نشستن و سوگواری است. اما این سوگواری از لحاظ شکلی با تمامی سوگ ها متفاوت است. در این مراسم مجلسی برپا می شود که در واقع بار عزا بر آن حاکم است، اما نمی توان از فضاسازی هایی که تداعی مکان واقعه را می کند غافل شد. در این تصویرسازی های ساده، بیننده حس می کند در کوران واقعه و در گرماگرم نبرد حضور دارد؛ در همین زمان هنری شکل می گیرد که تماماً با روح و احساس آدمها سر وکار پیدا می کند.

تعزیه در چنین هنگامی از قالب یک اجرای ساده و نمایشی خارج می شود و چند نقش را همزمان ایفا می کند:۱-تصویرسازی از محل واقعه۲،- بیانی منطقی از کنش ها و واکنش های پدید آورندگان آن۳،- به صحنه آوردن تماشاگران۴،- حفظ سنت و آیین دینی و...

تعزیه یک نماد تاریخی است و هم نمادی دینی-آیینی. از یک سو راه به تاریخ گذشته ایرانیان می برد و از دیگر سو نماد دین و آیین اسلام است. بخش تاریخی ملی آن به مرور در سایه نمایه های دینی دچار استحاله شد و وجه دینی آن برجسته تر و کارکرد بیشتر و بهتری یافت.

تعزیه نمایشی است که اگر چه بسیاری از الزامات و ویژگی های هنرهای دیگر را به همراه دارد ولی با این وجود خود هنری مجزا و دارای شخصیت است. برخی آن را نوعی تئاتر می دانند و یا حداقل ژانری هنری. اما تعزیه تئاتر نیست؛ خاصه تئاتری که به معنا و مفهوم امروزی متداول و مرسوم است. تعزیه گرچه دارای کارگردان، میزانسن، دیالوگ، ریتم، اجرای صحنه و ... است، اما باز ذاتی مستقل دارد و نمی تواند تئاتر باشد، بلکه نمایشی است از احساس و عاطفه و باورهای درونی.

اگر به قول «پیتر بروک» تعزیه یکی از قویترین شکل های نمایشی است اما با تمامی نمایش هایی که اجرا می شوند تفاوتی کیفی دارد.

در تعزیه حماسه جریان دارد که در گرماگرم اجرا هم قهرمانان و هم تماشاگران را از زمان و مکان خود جدا می کند و آنها را به طور حسی به سرزمین و دنیای دیگری می برد. معمولاً اغلب تماشاگران از متن و موضوع تعزیه آگاهی دارند، با این وجود گرد بازیگران آن حلقه می زنند و به روایتی گوش می دهند که سالها شنیده اند، اما در تئاتر بیننده یا تماشاگر الزاماً از موضوع اثر مطلع نیست، و گام به گام وارد ماجرای قصه می شود، آن هم معلوم نیست که در پایان با داستان ارتباط برقرار می کند یا نه؟ در تعزیه تماشاگر می خواهد با متن داستان و یا قهرمانان آن ارتباط برقرار کند. تماشاگران گاهی چنان غرق ماجرا می شوند که کاراکترهای منفی داستان را دشنام می دهند و یا بر سر و روی او گرد و خاک می پاشند. نمادها هنگام اجرا واقعی جلوه می کنند و تماشاگر این حس را ندارد که آنها در حال ایفای نقشند. تعزیه ساختار نقش ها را تخریب می کند. این ساختارشکنی شاید از مولفه هایی باشد که سبب می شود تعزیه را با نمایش های دیگر متمایز سازد و به هیچ نمایشی شبیه نباشد.

تعزیه چنان است که گویی در آن یک زندگی با تمامی غم ها و سختی ها جریان دارد. پایانش برای همه مشخص است: غم انگیز و درد آور.

اما این نمایش چرا همه را به دنبال خود می کشاند، همه آنانی که آن را می بینند هم از مضمون آن با خبرند و هم شخصیت های آن را می شناسند، ولی با همه این اوصاف ساعت ها به انتظار می نشینند تا پایان ماجرا را با چشم های گاه اشکبار خود تماشا کنند.

شنونده تعزیه هیچ گاه خسته نمی شود، رجزخوانی ها او را به وجد می آورد، اشتلم خوانی ها توجه او را جلب می کند و مخالف خوانی ها خشم او را برمی انگیزد. موافق خوانان در دل او مهر و علاقه و عشق می افکنند و چنان احساسات او را تحت تأثیر قرار می دهند که گاه بی قرارش می کنند، با همه این اوصاف او مبهوت و نگران، سرنوشت قهرمانان را به نظاره می نشیند.

تعزیه یک ضرورت تاریخی است که براساس حادثه ای غم انگیز و تاریخی پدید آمد. ضرورت تاریخی پیدایی تعزیه به این علت بود که هم خود نوعی ابزار مبارزه باشد و هم وسیله ای برای تبلیغ اهداف واقعه ای تاریخی به نام عاشورا. در تعزیه چهره های منفی با الفاظ و واژه های خاص که بار منفی دارد معنا می شوند. هر چه نماد ابلیسی و شیطانی است از آن چهر ه های پلید است. نمایش تعزیه صحنه مبارزه حق و باطل است، در یک سوی حق و مردانگی ایستاده است که اتفاقاً خیل تماشاگران را به همراه دارد و در دیگر سوی سربازان ستم و بیدادگری ایستاده اند که منفور مردم اند. در واقع تعزیه سبب می شود که یک جریان تاریخی به شکلی دیگر رخ نماید، به گونه ای که اگر در روز واقعه مردان حق از نیروی اندکی برخوردار بودند، اما امروز آنها تنها نیستند؛ بالعکس از میان این خیل شیدا و شیفته هیچ کس طرفدار آن سپاه سیاه و منفور نیست. سپاه ظلم اینجا تنهاست و سپاه دادگری و عدالت هزاران سرباز و پیرو دارد.

تاریخ تعزیه را چنان ساخت و آراست که همزمان فرهنگ، سنت و دین را با هم در می آمیزد و در یک نقطه به وحدت می رساند.

در قاموس تعزیه اسطوره، حماسه، مذهب، آیین و حتی برخی از مراسم نمایشی بومی قرار دارند که در پاسخ به نوعی نیاز تاریخی و حتی انسانی گرد آمدند. همان نیازی که اگر پاسخ گفته نشود، روح و روان او را می خورد و وی را گرفتار خویش می سازد. تعزیه هنری است که در نگاه کلی و گسترده اش شامل تمامی هنرها می شود. فقط گریه کردن و عزا گرفتن نیست، گاهی سبک شدن، رها شدن و برآوردن نیازها نیز هست. در هیچ جایی گریه را نمی خرند یا به استقبالش نمی روند، ولی در تعزیه مردم برای تماشای صحنه هایی می روند که می دانند باید گریه کنند، چنان با قهرمانانش یکی می شوند که گاهی برخی بر سر خود می کوبند و چهره های خود را نیز می خراشند.

تعزیه یکی از قدرتمندترین نمایش هایی است که تماشاگران را از جا می کند. این قدرت تعزیه همانی است که ریشه در تاریخ، مذهب، اسطوره و حماسه دارد. همان مولفه ای است که فرهنگ، سنت و دین را به هم پیوند می دهد.

ابزار و وسایل تعزیه ساده است. چنان ساده که گاه بدون کمترین وسیله ای هم اجرا می شود، اما باز اثر خود را روی بیننده می گذارد.

در تعزیه صوت و لحن نقش محوری و اساسی دارند. اجرای نمایش با آواهای مناسب و خوش، دیدنی، دلپذیر و اثر کننده می شود. موسیقی تعزیه شاید یکی از مهمترین نوع موسیقی باشد که شنونده را متحول می کند. فقط اجرای نمادین نیست که اشک بیننده را جاری می سازد، بلکه اشعار و نواهای تعزیه خوان هاست که دل بینندگان را به درد می آورد. موسیقی تعزیه، موسیقی حماسه و نبرد است، کسی که هنر خواندن نداند یا صوتی خوش نداشته باشد، کمتر به این وادی می آید. چرا که باید چنان اشعار را بخواند که شنونده آنها را همراه با لذت شنیداری باور کند. تعزیه در گذر تاریخ گرچه با فراز و فرودهایی همراه بود اما کیفیت خود را حفظ کرد، از لحاظ کمی و شکلی یقیناً دچار تطور و تحول شد، ولی آنچه که سبب پایایی آن شد ذات ستیزندگی و مبارزه جویی آن بود. مردم در طول تاریخ نیاز داشتند که در قالبها و شکلهایی دادخواهی کنند و به افشای ستمگران بپردازند، تعزیه قالب و ساختاری دارد که این امکان را به دادخواهان می داد تا فریادهای در گلو مانده خود را به گوش مردم برسانند. اساساً یک وجه تعزیه تصویر کردن اعمال ستمگران است. تعزیه خوانان با نمایش قساوت های یزیدیان بر نفرت تاریخی مردم به آنها می افزودند. وقایع تعزیه گرچه در ماه محرم و ماجراهای پیرامون آن می گذرد و گاهی آن را در ماه محرم اجرا می کنند، اما نمایشی است که در هر فصل سال هم می تواند اجرا شود و اتفاقاً اثرهای یکسان و همانندی دارد، این ویژگی سبب شد که تعزیه بیشتر ماندگار شود، زیرا تعزیه هنری زیبا و غم انگیز است.

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب

از هر زبان که می شنوم نامکرر است

وتعزیه تکرار مداوم داستان عشق است.

عادل جهان آرای