سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بررسی روابط خارجی ایران و آفریقای جنوبی


بررسی روابط خارجی ایران و آفریقای جنوبی

روابط خارجی به بررسی روابط دولت ها و توصیف کنش های خارجی آنها با یکدیگر, با سازمان ها و نهادهای بین المللی و منطقه ای می پردازد وجود روابط خارجی منوط به وجود تعهدها و قراردادها در زمینه زندگانی صلح آمیز, همکاری های اقتصادی, سیاسی, فرهنگی و است

روابط خارجی به بررسی روابط دولت‌ها و توصیف کنش‌های خارجی آنها با یکدیگر، با سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای می‌پردازد. وجود روابط خارجی منوط به وجود تعهدها و قراردادها در زمینه زندگانی صلح‌آمیز، همکاری‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... است و بدون چنین تعهدهایی روابط خارجی معنا ندارد. روابط میان دولت‌ها را می‌توان یک بازی گروهی دانست که بازیگران از آن سود می‌برند و الگوی خاص این روابط در هر زمان تعیین‌کننده قدرت دیپلماتیک طرف مقابل است. ایران و آفریقای جنوبی به دلیل همسویی درگرایش به غرب و ایفای نقش نیروی حافظ منافع ایالات متحده در شمال و جنوب اقیانوس هند، داشتن رابطه نزدیک با رژیم اشغالگر اسرائیل و لزوم برقراری روابط مثلثی میان این کشورها بنا به نظر آمریکا و دنیای غرب، نیاز آفریقای جنوبی به نفت ایران و علاقه خاص خانواده شاه به آفریقای جنوبی پس از تبعید رضا شاه به دوربان و ژوهانسبورگ روابط نزدیکی داشتند.

● مقدمه‌

روابط ایران و آفریقای جنوبی پس از انقلاب در سطح بالایی قرار داشت و ایران در سال‌های ۱۳۵۵-۱۳۵۶ پس از اسرائیل به دومین شریک تجاری این کشور تبدیل شد. کشورهای جهان به ویژه کشورهای صادرکننده نفت، آفریقای جنوبی را تحریم کردند به همین دلیل ایران مهم‌ترین تامین‌کننده این محصول برای آفریقای جنوبی بود و قرارداد نفتی میان شرکت نفت ساسول و شرکت نفت ملی ایران بسته شد. فروش نفت ایران به آفریقای جنوبی با وجود قطعنامه سازمان ملل، سبب انزوای ایران در میان کشورهای خط مقدم و کشورهای اسلامی این قاره شد.

● اطلاعات درباره آفریقای جنوبی‌

کشور آفریقای جنوبی از نظر موقعیت جغرافیایی، در جنوبی‌ترین نقطه قاره آفریقا واقع شده است که با در اختیار داشتن <دماغه امیدنیک۱> که محل تلاقی آب‌های اقیانوس هند و اقیانوس اطلس است، موقعیت ژئوپلیتیکی خاصی دارد. این کشور از سمت جنوب، جنوب غربی و جنوب شرقی با آب‌های اقیانوس هند و اطلس احاطه شده است و از شمال غربی با نامیبیا، از شمال با بوتسوانا و زیمبابوه، از شمال شرقی با موزامبیک و از شرق با سوزایلند همسایه است و کشور لسوتو نیز در درون خاک آفریقای جنوبی از چهار طرف با این کشور هم‌مرز است.

آفریقای جنوبی با مرزهای فعلی آن در سال ۱۹۱۰ از اتحاد چهار ایالت به وجود آمد که هر چهار ایالت را مهاجران سفیدپوست ایجاد کرده بودند. البته، میان سفیدپوستان تنش اجتماعی و فرهنگی وجود داشت که منشا آن حضور دو گروه از سفیدپوستان بود‌؛ دسته‌ای که به زبان انگلیسی صحبت می‌کردند و از انگلیس آمده بودند و گروهی که به زبان هلندی سخن می‌گفتند و از حدود ۳۵۰ سال پیش از هلند به این منطقه مهاجرت کرده بودند. این افراد بعدها خود را بومیان هلندی - آفریقایی نامیدند و زبانشان نیز آفریکانس نامیده شد که اکنون زبان دوم آفریقای جنوبی و لهجه‌ای از زبان هلندی است.

کاشفان پرتغالی در سال ۱۴۸۸ میلادی سرزمین آفریقای جنوبی را کشف کردند و پس از آن مهاجران اروپایی به آنجا هجوم بردند. پس از پرتغالی‌ها، هلندی‌ها نخستین اروپایی‌هایی بودند که در سال ۱۶۵۲ وارد این کشور شدند و در منطقه کیپ سکونت کردند. ساکنان این مهاجرنشین رفته رفته افزایش یافتند و درصدد تصرف زمین‌های مجاور برآمدند و جامعه‌ای جدید را برای کمپانی هند شرقی هلند به وجود آوردند. آنها پس از سال‌ها و چندین بار جنگیدن با بومیان، آرام‌آرام توانستند این سرزمین را تصرف کنند (محمدی نصرآبادی ۱۳۸۳:۵۸). پس از مدتی با فشار امپراتوری بریتانیا، کمابیش بیست درصد از جمعیت آفریکانر به سمت مناطق داخلی مهاجرت و استان‌های ترانسوال و دولت اورنج‌فری را تاسیس کردند. با فشار آفریکانر و بریتانیا، مردم سیاه‌پوست ساکن در منطقه مانند زولوها، خوساها و سوازی، حکومت سفیدپوستان را پذیرفتند. آفریکانرها در سال ۱۸۶۷ در منطقه کیم‌برلی به الماس و در سال ۱۸۸۶ در منطقه ویت واترزراند به طلا دست یافتند.

پس از اینکه بریتانیا ناحیه حاصلخیز دماغه امیدنیک را در سال ۱۸۰۶ تصرف کرد، بسیاری از مهاجران هلند (بوئرها) برای تشکیل جمهوری به سوی شمال حرکت کردند (الهی۱۳۶۸:۱۳). ‌

رقابت میان بوئرها و انگلیسی‌ها سبب ایجاد چندین جنگ شد که مهم‌ترین جنگ در سال‌های ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۲ اتفاق افتاد و سرانجام انگلیسی‌ها توانستند همه سرزمین آفریقای جنوبی را تصرف کند، اما موسسه‌های خودمختار ترانسوال و دولت آزاد اورانژ را به حال خود گذاشتند. مجلس انگلستان در سال ۱۹۰۹ نخستین قانون اساسی آفریقای جنوبی را تصویب و اتحادیه آفریقای جنوبی را تاسیس کرد. در ۱۹۱۰ ترانسوال، دولت آزاد اورانژ، مسملکات کاپ و ناتال متحد شدند و اتحادیه آفریقای جنوبی را تشکیل دادند. در سال ۱۹۱۰ قانون اساسی جدید، مناطق چهارگانه ترانسوال، فری‌استیت، ناتال و کیپ را متحد کرد و یک کشور واحد را تشکیل داد. اگرچه دولت مرکزی به وجود آمد، اختیارات دولت محلی همچنان باقی بود ‌‌(۳:۲۰۰۱‌‌.(Deegan, بریتانیا این اتحادیه را در سال ۱۹۳۱ در کشورهای کامنولث به رسمیت شناخت ‌‌(۲۴۷:۲۰۰۲‌‌.(Schraeder, اما در اکتبر ۱۹۶۰ پنجاه درصد از مردم سفیدپوست آفریقای‌ جنوبی دریک رفراندم به تبدیل اتحادیه آفریقای ‌جنوبی به جمهوری رای موافق‌دادند واین رای در۳۰ می ۱۹۶۱ اجرا شد. بااین تحول،آفریقای‌جنوبی ازگروه کشورهای‌ مشترک‌المنافع‌ خارج شد (چمنکار ۱۳۷۳:۸۹) و تا سال ۱۹۹۴ حکومت جمهوری داشت که براساس آپارتاید اداره می‌شد. پس از انتقال قدرت در سال ۱۹۹۴ جمهوری ادامه یافت اما تاکنون حکومت براساس سیستم دموکراتیک غیرنژادی اداره می‌شود.‌

پس از جنگ جهانی دوم <حزب ملی> با اکثریت هلندی‌های مهاجر توانست با وضع یک سلسله قوانین ضدبشری با عنوان آپارتاید از موج استقلال‌طلبی مردم آفریقای جنوبی جلوگیری کند. این اتحادیه در جنگ جهانی اول به رهبری ژنرال یان‌اسموتس همراه انگلیس با آلمان جنگید و پس از پایان جنگ در ردیف کشورهای پیروز در کنفرانس ورسای شرکت کرد واداره نامیبیا (مستعمره سابق آلمان) را نیز برعهده گرفت. پس از اسموتس در سال ۱۹۲۴ حزب ملی به رهبری هرتسوگ (بنیانگذار آن) با حزب کارگر ائتلاف کرد و حکومت را به دست گرفت. هدف اصلی دولت ائتلافی، دان آزادی به سفیدپوستان در برابر محرومیت بیشتر آفریقایی‌ها و حمایت از هلندی‌ها در مقابل مهاجران انگلیسی بود. در سال ۱۹۴۸ با به قدرت رسیدن حزب ملی، آپارتاید، قانون رسمی کشور اعلام شد (آشوری ۱۳۷۹:۳۲۱ ).

در دوره آپارتاید، به ویژه پس از خروج پرتغال در سال ۱۹۷۵ از جنوب آفریقا و با استقلال کشورهای آنگولا و موزامبیک، بلوک سفیدپوستان طرفدار آفریقای جنوبی محدود شد و این کشور با دخالت در امور داخلی همسایگان، زمینه حضور بلوک شرق و رقابت‌های جنگ سرد را در منطقه فراهم کرد و این مسئله تا زمان افول سیستم جنگ سرد ادامه داشت. آفریقای جنوبی در این مقطع، سیاست استراتژی کامل امنیتی را در منطقه به کار برد که هزینه بسیاری بر کشورهای همسایه تحمیل کرد. کشورهای همسایه آفریقای جنوبی نیز برای مقابله با سیاست‌های رژیم آپارتاید، سازمان کشورهای خط مقدم را تشکیل دادند که جهت‌گیری اعضا را از سیاست‌های توسعه محور به امنیت محور راند (بخشی ۱۳۸۵:۵۶۲ ).‌

با پایان جنگ سرد و فروکش کردن جنگ‌های وکالتی در جنوب آفریقا، هزینه‌های قدرت‌های بزرگ برای تغذیه رقابت‌ها کاهش یافت. همچنین با روی کار آ‌مدن دکلرک، کارگزار اصلاح‌طلب، در آفریقای جنوبی دو طرف درگیر، به مذاکره گرایش پیدا کردند و در نهایت سیستم آپارتاید در سال ۱۹۹۴ از بین رفت. دولت جدید به رهبری نلسون ماندلا، حمایت از حقوق بشر و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی را در صدر سیاست خارجی خود قرار داد، همچنین گسترش روابط با کشورها و سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در دستور کار قرار گرفت و کارگزاران خارجی توانستند با سیاست‌های اعمالی و اعلامی، هویتی جدید از خود ارائه دهند. با هویت جدید، کشورهای همسایه و نظام بین‌الملل خواستار ایفای نقش این کشور در منطقه و جهان شدند.

اصول اعلام شده سیاست خارجی آفریقای جنوبی شامل ایجاد دمکراسی و احترام به حقوق بشر، کوشش برای جلوگیری از بروز درگیری و حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلاف‌ها، ترویج توسعه پایدار و فقرزدایی است؛ به عبارت دیگر، آفریقای جنوبی پیرو سیاست عدم تعهد است و با حضور فعال در مجامع بین‌المللی نظیر سازمان ملل می‌کوشد تا چهره مستقلی از خود ارائه دهد. همکاری‌های قاره‌ای، اولویت سیاست خارجی این کشور است. آفریقای جنوبی در سال‌های اخیر ضمن گسترش روابط دیپلماتیک با آمریکای لاتین، خاورمیانه، جنوب آسیا کشیده است تا در بسیاری از بحران‌های سیاسی منطقه‌ای، به ویژه در سطح آفریقا میانجیگری کند و این امر به موازات برقراری روابط با کشورهایی نظیر ایران، لیبی، کوبا، سوریه و... با انتقاد دولت‌های غرب به ویژه آمریکا روبه‌رو شده است.

آفریقای جنوبی می‌کوشد تا منطقه جنوب آفریقا را رهبری کند. پایتخت این کشور، پرتوریا، محل رفت‌وآمد مقامات بلندپایه جهان است. در سال‌های گذشته رهبران کشورهای بزرگ جهان مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین، هند و... از این کشور دیدار کرده‌اند. با کناره‌گیری ماندلا از ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۹ و انتخاب امبکی تغییر محسوسی در سیاست خارجی آفریقای جنوبی صورت نگرفته است، اما می‌توان گفت تمرکز سیاست خارجی بر مسائل آفریقا و عملگرایی در روابط با کشورهای غربی از ویژگی‌های بارز سیاست خارجی دولت امبکی است. آقای امبکی با تبلیغ ایده رنسانس آفریقا می‌کوشد رهبری نهضت جدیدی را در این قاره به دست گیرد. وی با ارائه طرح مشارکت نوین برای

توسعه آفریقا۲ فعالیت جدیدی را در این زمینه آغاز کرده و این طرح در اجلاس سران اتحادیه آفریقا۳ تصویب شده است. آقای امبکی در سال ۲۰۰۴ دوباره در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و بر پیگیری سیاست خارجی خود در منطقه و قاره آفریقا و سراسر جهان، به ویژه بر مواضع آفریقای جنوبی در بحران ساحل عاج، بحران زیمبابوه، برقراری صلح در بروندی و کنگو، بحران عراق و فلسطین تاکید کرد.‌

سیاست‌گذاران جدید آفریقای جنوبی به برقراری روابط با تمام کشورهای جهان علاقه‌مند بودند، برای مثال دولت این کشور پس از آپارتاید، روابط با لیبی و ایران (که از نظر تاریخی حامی کنگره ملی آفریقا بودند) و جمهوری خلق چین و تایوان را در اولویت قرار داد، سیاستی که به <اضافه کردن> در سیاست خارجی آفریقای جنوبی معروف است و در روابط خارجی تعارض‌هایی به وجود آورد و نگرانی آمریکا را از روابط با برخی از این کشورها افزایش داد.‌

با توجه به مطالب یاد شده و شناخت از وضعیت حاکم بر کشور آفریقای جنوبی، این نوشتار روابط تاریخی ایران و آفریقای جنوبی را در دوران پیش از انقلاب (آپارتاید در آفریقای جنوبی) بررسی می‌کند.

● روابط خارجی ایران و آفریقای جنوبی پیش از انقلاب اسلامی‌

آفریقا در سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی جایگاه خاصی نداشت. روابط خارجی ایران با آفریقا تابع اولویت‌های رژیم پهلوی برای کار با قاره آفریقا بود. رژیم پهلوی به علت وجود دوستی میان شاه و برخی از رهبران آفریقایی و همسویی برخی از کشورهای آفریقایی با علاقه مشابه حکومت پهلوی گرایش به غرب و اهمیت استراتژیک کشورهای آفریقایی، با این قاره روابط سیاسی برقرار می‌کرد (پاک‌آیین ۱۳۷۷:۶۹).‌

ایران در زمان پهلوی دوم با برخی از کشورهای زیر صحرا مانند لسوتو (به دلیل نظام پادشاهی)، کنیا، زئیر و آفریقای جنوبی (به دلیل روابط با غرب) رابطه برقرار کرد.

در دهه ۱۹۷۰ پرتنش‌ترین مسئله‌ جهان پس از بحران فلسطین، مسئله آفریقای جنوبی بود. آفریقای جنوبی نماد آخرین حد استعمار رنگین‌پوستان بود و خط قرمز ملت‌های تازه مستقل شده قاره سیاه با دیگر کشورها، برای ایجاد رابطه به حساب می‌آمد. ایران و آفریقای جنوبی به دلیل همسویی سیاست خارجی در گرایش به غرب و ایفای نقش نیروی حافظ منافع ایالات متحده در شمال و جنوب اقیانوس هند، رابطه نزدیک با رژیم اشغالگر اسرائیل و لزوم برقراری روابط مثلثی میان این کشورها بنا به نظر آمریکا و دنیای غرب، نیاز آفریقای جنوبی به نفت ایران و علاقه خاص خانواده شاه به آفریقای جنوبی پس از تبعید رضاشاه به دوربان ژوهانسبورگ روابط نزدیکی داشتند. تبعید رضاشاه به آفریقای جنوبی نقطه عطفی در روابط خارجی دو کشور به وجود آورد و این روابط پس از فوت رضاشاه، به دلیل ملاحظات سیاسی نیز ادامه داشت و مسافرت خانواده سلطنتی پهلوی به آفریقای جنوبی، روابط دو کشور را تقویت کرد.

روز هشتم مهر رضاخان و گروه همراهانش که ۲۰ نفر از جمله ۷ پیشخدمت و آشپر بودند، با کشتی انگلیسی <باندرا>، ایران را به سوی بمبئی ترک کردند. روز نهم مهر کشتی به بمبئی رسید. رضاشاه پس از توقف کشتی <سرکلرمونت اسکراین> کنسول سابق انگلیس در مشهد را مشاهده کرد که وارد اقامتگاه آنان شد و به آنان با زبان فارسی تاکید کرد حق خروج از کشتی را ندارند. آنها تنها این فرصت را داشتند که از کشتی باندرا به کشتی دیگری منتقل شوند. کشتی <برمه> پس از ۹ روز دریانوردی به <پورت لوئی> -‌ پایتخت جزیره موریس - رسید. در موریس با تقاضای رضاخان برای سفر به کانادا مخالفت شد. وی و همراهانش را به اقامتگاهشان انتقال دادند. ارسال نامه و یا دریافت نامه برای آنان ممنوع شد و تنها شنیدن اخبار و گزارشهای رادیو لندن آزاد بود. این محدودیتها پس از امضای پیمان سه‌جانبه میان ایران و انگلیس و شوروی (۹بهمن ۱۳۲۰) برداشته شد. پس از چند هفته اغلب فرزندان رضاشاه با موافقت انگلیسی‌ها به تهران منتقل شدند و تنها او با تعدادی از همراهان و خدمتکاران باقی ماندند. روز هفتم فروردین، رضاشاه و تعداد اندک همراهانش پورت‌لوئی را با کشتی به سوی دوربان در آفریقای جنوبی ترک کردند و به مدت دو ماه در شهر دوربان ساکن بود اما به علت بدی آب و هوا، تصمیم گرفت به ژوهانسبورگ عزیمت کند. وی توسط قطار، شبانه مسیر دوربان تا ژوهانسبورگ را پیمود... و این نخستین باری بود که پادشاهی از ایران از آفریقای جنوبی دیدار می‌کرد مقامات شهر ورود وی را به شهر نادیده گرفتند و چند روز بعد روزنامه‌های محلی خبر کوتاهی درباره یک سلطان تبعید شده شرقی را نشر دادند وی پس از ورود به شهر هتل لنگهام که یکی از بهترین و عالی‌ترین میهمان‌خانه‌های‌این‌شهر‌بود‌اقامت‌گزید(معتضد ۱۳۷۸:۸۰۸).

شهر ژوهانسبورگ برای رضاشاه با دیگر شهرها بسیار تفاوت داشت و ایزدی یکی از همراهان شاه درباره وضعیت این شهر می‌نویسد:‌

ژوهانسبورگ مرکز حکومت آفریقای جنوبی مانند یک شهر به تمام معنی اروپایی و مجلل می‌باشد. عمارتهای ده پانزده طبقه،‌ خیابانهای وسیع، ساختمانهای عالی و بالاخره آنچه یک شهر اروپایی درجه اول دارد ژوهانسبورگ هم دارد. چیزی که این شهر را در میان شهرهای آفریقا ممتاز نموده است آب و هوای معتدل و روح‌پرور آن است. تابستان گرم و سوزان و در زمستان آن هم سرمای فوق‌العاده‌ای دیده نمی‌شود. دو چیز در این شهر قبل از همه جلب نظر اعلیحضرت را کرده بود. یکی نظافت و پاکیزگی فوق‌العاده کوچه‌ها و خیابانها که ابدا خاک و خاشاک و زباله‌ای در آن دیده نمی‌شد و اهتمام فوق‌العاده‌ای که برای نظافت می‌نمودند یکی هم نظم شهر که آن هم به نوبه خود دیدنی بود. در یکی از روزها که اعلیحضرت مشغول تفریح در یکی از خیابانها بودند و من در خدمتشان بودم به یکی از چهارراهها رسیدیم. در ژوهانسبورگ مرسوم است که وقتی پاسبان مامور عبور و مرور سر چهارراهها ایست می‌دهد. علاوه بر وسایل نقلیه، پیاده‌ها هم باید توقف کنند اعلیحضرت متوجه این معنی نبودند و همچنان پیش می‌رفتند تا اینکه پاسبان ایشان را آگاه کرد و من برای اعلیحضرت توضیح دادم که مقررات عبور و مرور این شهر از چه قرار است در آن روزها اعلیحضرت مدتی از انتظام شهر و انضباط مردم تمجید کردند. (همان:۸۱۰).‌

دربار پهلوی همه هزینه‌های مربوط به تبعید رضاخان و همراهان وی را پرداخت کرد. (پیوست‌های ۵-۶) و قرار شد برای شاه و همراهانش اقامتگاهی در نظر گرفته شود. پس از مدتی در اوایل تیر ۱۳۲۱ دو خانه نوساز و نیمه تمام در بخش شرقی شهر ژوهانسبورگ و نزدیک به هم اجاره کردند و قرار شد به صاحب خانه پانصد لیره پرداخت شود تا ساختمان را کامل کند. اما پس از گذشت مدتی پیش از کامل شدن خانه، شاه به آنجا نقل مکان کرد (معتضد ۱۳۷۸:۷۹۹). در دوره تبعید رضاشاه، خرید جواهر به یکی از موضوع‌های اصلی تلگراف‌های دختران شاه و علی ایزدی تبدیل شده بود. (پیوست‌های ۲-۴).‌

پس از فوت رضاخان، ساختمانی که وی هجده ماه در آن زندگی کرده بود به مبلغ نیم میلیون دلار برابر با پنج میلیون تومان در سال ۱۳۴۹ از آفریقای جنوبی خریداری شد. این ساختمان دو طبقه با وسعت دوازده هزار متر با پانزده اتاق به موزه تبدیل شد و اشرف، خواهر شاه، نیز ساختمان دیگری را برای محل اقامت خود خریداری کرد.

حاکمان ایران و آفریقای جنوبی در ۲۰ آبان ۱۳۴۹ توافق کردند که در پایتخت‌های دو کشور سرکنسولگری دایر کنند و پس از گشایش نمایندگی‌هایی در تهران و ژوهانسبورگ مقامات دو کشور برای برقراری تماس‌های رسمی و گسترش مناسبات خود در زمینه‌های گوناگون به پایتخت‌های یکدیگر سفر کردند. دولت ایران، احمد تهرانی را به سمت سرکنسول ایران در ژوهانسبورگ منصوب کرد. وزارت خارجه ایران در جزوه روابط خارجی ایران در سال ۱۳۴۹ دلائلی برای این کار برشمرده است:

۱) حضور اعلیحضرت رضاشاه پهلوی در چند سال آخر عمر خود در ژوهانسبورگ و تقاضای مردم ایران برای خرید منزل وی و حفظ و نگهداری آن؛

۲) گسترش روابط بازرگانی و وجود اتباع ایرانی در آفریقای جنوبی (همان ۱۳۵۰:۱۴۳).‌

تا دو سال بعد روابط بازرگانی ایران و آفریقای جنوبی گسترش یافت و حجم مبادلات دو کشور به حدود چهل میلیون دلار رسید. سطح روابط برخلاف ادعای هر ساله وزارت خارجه ایران از حد بازرگانی گذشت و به روابط سیاسی رسید.‌

در سال ۱۳۵۷ دیدار پیک بوتا، وزیر خارجه و یکی از عوامل اصلی حکومت تبعیض نژادی آفریقای جنوبی، از ایران آخرین نمونه روابط سیاسی و دیپلماتیک این دو کشور بود. این دیدار محرمانه و با مهمانداری ساواک انجام شد، بوتا با شاه دیداری اختصاصی داشت و چنان تحت تاثیر مهمان‌نوازی دربار ایران قرار گرفت که در سخنانی گفت: شاهنشاه ایران تنها شخصیت جهانی هستند که علاوه بر حقیقت‌بینی و تسلط کاملی که بر امور سیاسی جهانی دارند، مطالب را بسیار روشن و باز و بدون پروا به صورتی که هست ابراز می‌فرمایند. اعلیحضرت همایونی به امور سیاست جهانی و اوضاع دنیا بسیار مسلط و آگاهی مافوق تصوری دارند که شرفیاب شونده را تحت تاثیر و نفوذ خویش قرار می‌دهند (پیوست۱).

روابط ایران و آفریقای جنوبی، پیش از انقلاب در سطح بالایی قرار داشت و ایران مهم‌ترین تامین‌کننده نفت آفریقای جنوبی بود. با وجود تحریم‌های اجباری سازمان ملل، ایران تا زمان سقوط شاه به صادرات نفت ادامه داد و پس از انقلاب ایران، در دهه ۱۹۸۰ فقط کشور کوچک برونئی به آفریقای جنوبی نفت صادر کرد. آفریقای جنوبی در دوران تحریم اقتصادی برنامه سوخت زغال و تبدیل زغال به نفت را شروع کرد‌ (۲۰۰۱:۱۴۱‌‌(Lowenberg and Kaempfer, شرکت ملی نفت ایران در سال ۱۳۴۶ در قراردادی متعهد شد که برای پانزده سال، هفتاد درصد از نفت مورد نیاز پالایشگاه ناتروف را برابر با ۰۰۰/۰۳۵/۲۵ تن متریک نفت خام، تامین و آفریقای جنوبی نیز اورانیوم و فولاد به ایران صادر کند (چمنکار۱۳۷۳:۱۲۸).‌

آفریقای جنوبی تا زمان شروع اصلاحات دمکراتیک به منظور محو آپارتاید در این کشور (۱۹۹۰)، فقط در ۴۳ کشور جهان (همان: ۱۲۴)، از جمله کشورهای سفیدپوست اروپای غربی، ایران و اسرائیل نمایندگی داشت. پس از تحریم اوپک در سال ۱۹۷۳ تا زمان سقوط پهلوی، ایران بیش از نود درصد از واردات نفت آفریقای جنوبی را سازماندهی و در عوض از آفریقای جنوبی سنگ آهن، استیل، سیمان، ذرت، شکر و دیگر محصولات کشاورزی وارد می‌کرد.‌

ژاندارمی ایران به نیابت از غرب در منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس و ایفای نقش آفریقای جنوبی به عنوان وکیل غرب برای مبارزه با گسترش نفوذ فعالیت‌های کمونیستی، همگرایی دو کشور برای جلوگیری از گسترش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و نظام کمونیستی و نیاز رژیم آپارتاید به نفت ایران، سبب گسترش روابط ایران و آفریقای جنوبی شد. این دو کشور به دلیل تحریم آپارتاید نتوانستند روابطی در سطح عالی داشته باشند اما موفق شدند که در کشورهایشان کنسولگری دایر کنند، بر این اساس نخست آفریقای جنوبی سرکنسولگری خود را در اواسط سال ۱۳۴۹ در تهران تاسیس و ایران نیز در تاریخ ۳۰ آبان همان سال سرکنسولگری خود را در ژوهانسبورگ افتتاح کرد.‌

روسای کنسولگری آفریقای جنوبی در ایران عبارت بودند از:

۱) آلن جان آکسلی۴ (سرکنسول) از اواسط ۱۳۴۹ تا تیر ۱۳۵۲؛

۲) ارتشبد چارلز آلن فریزر۵ (سرکنسول) از تیر ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷؛

۳) ژان ساندی۶ (کفیل) ۱۳۵۷-۱۳۵۸ (سیاستگزاران و رجال سیاسی۱۳۶۴ :۱۵۰ ). روسای کنسولگری ایران در آفریقای جنوبی عبارت بودند از:‌

۱) احمد تهرانی (سرکنسول) از آبان ۱۳۴۹ تا آذر ۱۳۵۳؛

۲) ‌ فریدون ستوده (سرکنسول) از آذر ۱۳۵۳ تا آذر ۱۳۵۷؛

۳) محمد علی دشتی (سرکنسول) از آذر ۱۳۵۷ تا اسفند ۱۳۵۷؛

فعالیت‌های اقتصادی دو کشور تا پیش از انقلاب منحصر به فعالیتهای نفتی بود. قراردادهای پالایشگاه ساسولبرگ (ناتروف) و قرارداد فروش نفت به صورت طولانی نسبت به دیگر قراردادها اهمیت بیشتری داشت که در نتیجه آن ایران نود درصد نیازهای نفتی آفریقای جنوبی را تامین می کرد. براساس این قراردادها پالایشگاه ناتروف در چهل کیلومتری ژوهانسبورگ با مشارکت شرکت ملی نفت ایران، شرکت نفت توتال فرانسه و شرکت ساسول آفریقای جنوبی با ظرفیت پنجاه هزار بشکه در روز تاسیس شد و در اواخر ۱۳۴۹ / فوریه ۱۹۷۱ به بهره‌برداری رسید. در پالایشگاه یاد شده شرکت ساسول آفریقای جنوبی ۵/۵۲ درصد و شرکت توتال فرانسه ۳۰ درصد و شرکت ملی نفت ایران ۵/۱۷ درصد سهم داشتند.‌

پس از انقلاب، ایران درصدد فروش سهام خود برآمد، اما پس از مدتی اعلام کرد که به دلیل مخالفت ساسول نتوانسته است سهام را بفروشد (۱۹۹۴:۲۸‌‌‌،)‌‌Gurdon

پس از انقلاب و تحریم ایران؛ عراق و عربستان و قطر به مهم‌ترین تامین کننده نفت آفریقای جنوبی تبدیل شدند، در حالی که ایران در سال ۱۹۷۴-۱۹۷۵، ۷۸ درصد، در سال ۱۹۷۷- ۱۹۷۸، نود درصد و در سال ۱۹۷۸، ۹۸ درصد نفت آفریقای جنوبی را تامین می‌کرد.(‌‌‌۹۲‌‌: ‌Ibid) ‌

در پی قطعنامه ۳۳۷۹ سازمان ملل در نوامبر ۱۹۷۵ درباره تحریم صهیونیسم و نژادپرستی، در کشورهای خاورمیانه تنها ایران این قطعنامه را رعایت نکرد و به ارتباط خود با آفریقای جنوبی ادامه داد و این مسئله تا سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ ادامه یافت. کشورهای خط مقدم به همکاری‌های نفتی ایران و آفریقای جنوبی اعتراض کردند و قرار شد که رئیس‌جمهور زامبیا، کنت کائوندا، در سفری به ایران با مقامات ایران در این زمینه گفتگو کند که با مخالفت مقامات ایرانی روبه‌رو شد (پاک آئین ۱۳۷۳:۱۲۳).‌

وزیر امور اقتصادی آفریقای جنوبی در ۲۰ تا ۲۴ ژوئن ۱۹۷۴/۳۰ خرداد تا ۳ تیر ۱۳۵۳ در سفری به ایران با محمدرضا شاه؛ امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر؛ منوچهر اقبال، رئیس شرکت ملی نفت؛ هوشنگ انصاری، وزیر امور اقتصادی و دارایی؛ مجیدی، وزیر کشور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه؛ ایرج وحیدی، وزیر انرژی؛ مهدوی، وزیر بازرگانی و دیگر مقامات ایرانی دیدار کرد. در این دیدار قرار شد که سهام شرکت ملی نفت ایران در پالایشگاه ناتروف از ۵/۱۷ درصد به‌

۳ ‌/۳۳ ۱درصد افزایش یابد (راهنما و مشخصات معاهدات۱۳۷۰ :۲۵). در صورت اجرایی شدن این قرارداد و با ازدیاد سهام مزبور، شرکت ملی نفت ایران می‌توانست در پالایشگاه حقوق قانونی داشته باشد. براساس این موافقت‌نامه، شرکت ملی نفت ایران می‌توانست از تسهیلات بازاریابی کالاها و تولیدات پالایشگاه برخوردار شود. همچنین از امتیازی که به نام ‌‌blu pump معروف بود در جایگاه‌های فروش بنزین کمپانی‌های نفتی استفاده کند. شرکت ساسول اعلام کرد که می‌تواند دانش فنی تبدیل گاز به فرآورده‌های نفتی، دانش فنی و کارشناسی را در اختیار ایران قرار دهد. همچنین آفریقای جنوبی اعلام کرد که آمادگی دارد تا مقدار سیصد هزار تن سیمان، صدهزار تن ورق آهن مناسب برای کارخانه‌های ایران و پنجاه هزار تن شکر تصفیه نشده را در سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۵ به ایران صادر کند (همان: ۲۶).‌

واردات ایران از آفریقای جنوبی در سال ۱۳۵۳ بالغ بر ۳۶ میلیون دلار بود که این رقم در سال ۱۳۵۶ به ۱۹۱ میلیون دلار رسید (رشد ۴۳۰ درصدی).

ایران در سال ۱۳۵۲ حدود ۳/۱۴ میلیون دلار کالای غیرنفتی به این کشور صادر کرد که این رقم در سال ۱۳۵۶ به ۹/۱۹ میلیون دلار رسید.

در ادامه همکاری‌های سیاسی، ایران با همکاری پاکستان و آفریقای جنوبی درصدد ایجاد پیمان دفاعی ‌مشترک در حوزه اقیانوس هند برآمد (ثقفی عامری۱۳۷۲ :۱۸۷). همچنین محمدرضا شاه، پیشنهاد تشکیل جامعه مشترک‌المنافع کشورهای غیرکمونیست حاشیه اقیانوس هند را مطرح کرد که با تغییرات داخلی‌ در سال ۱۹۷۵ - ۱۹۷۶ آفریقای‌جنوبی و انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ عملی نشد ‌‌(۸-۱۱۷-۱۹۹۰‌‌.(Barber and Barrett, ایران همچنین پانزده درصد از سهام شرکت راسینگ را به مبلغ چهارمیلیون دلار خریداری کرد و در حال حاضر شرکت سرمایه‌گذاری خارجی ایران وابسته به وزارت امور اقتصادی و دارایی سهامدار این شرکت است (شریفی ساداتی۱۳۷۴ :۲۴۵).‌

● روابط علمی و آموزشی و فرهنگی‌

گسترش روابط علمی میان دو کشور سبب شد تا آفریقای جنوبی، در کنسولگری خود وابسته فرهنگی مستقر کند. دولت آفریقای جنوبی در سال ۱۳۴۹ دو بورس تحصیلی برای دانشجویان ایرانی و یک بورس دائمی برای پزشکان ایرانی در رشته رادیو ایزوتوپ در نظر گرفت (همان ۱۳۴۹ - ۱۳۵۰:۱۱۶). همچنین در سال ۱۳۵۴ گروهی از دانشجویان دانشکده علم و صنعت برای گذراندن دوره کارشناسی ارشد به آفریقای جنوبی سفر کردند (روابط خارجی ۱۳۵۴ - ۱۳۵۵:۱۱۶ ). براساس توافق‌های به عمل آمده میان دو کشور، گذشته از مبادله استاد، بورس‌های تحصیلی در اختیار دانشجویان ایرانی و آفریقای جنوبی قرار گرفت. با گسترش روابط، سالانه در جشنواره‌های هنری آفریقای جنوبی فیلم‌های ایرانی نیز نمایش داده می‌شد. همچنین در سال ۱۹۷۷ در دانشگاه وست‌وایل در شهر دوربان، کرسی زبان فارسی راه‌اندازی، اما پس از مدتی تعطیل شد. پیش از انقلاب به دنبال سفر شهرداران تهران و ژوهانسبورگ به این شهرها، در سال ۱۳۵۲ توافق‌نامه خواهرخواندگی میان دو شهر امضا و خیابانی در ژوهانسبورگ، تهران نامیده شد. همچنین به سبب علاقه گردشگران آفریقای جنوبی به ایران و از جمله شیراز، هم‌اکنون یکی از سینماها و خیابان‌های شهر دوربان، شیراز نام دارد.‌

● قطع رابطه‌

قطع رابطه با آفریقای جنوبی در اندیشه انقلابیون حتی پیش از پیروزی انقلاب وجود داشت، برای مثال امام خمینی در نوفل‌لوشاتو درباره فروش نفت به آفریقای جنوبی و اسرائیل اعلام کردند:ما حاضر نیستیم به کشور نژادپرست و جنایتکار و دشمنان بشریت و انسانیت نفت بفروشیم (۱۳۷۲:۱۴۰ و ۳۴۰) و یا آفریقای جنوبی تا به این وضعی که دارد خاتمه ندهد ما با او رابطه‌‌ای نمی‌توانیم برقرار کنیم و نفت هم به او نخواهیم داد (همان: ۳۷۸).

پس از انقلاب، براساس ماده ۱۰ آئین‌نامه اجرایی قانون مقررات صادرات و واردات، هرگونه مبادلات بازرگانی با کشورهای آفریقای جنوبی و رژیم اشغالگر قدس به صورت مستقیم و غیرمستقیم ممنوع شد.

● نتیجه‌

روابط خارجی ایران و آفریقای جنوبی در دوره زمانی نزدیک به چهل سال فراز و نشیب‌های فراوانی داشته است، موقعیت ژندارمی ایران به نیابت از غرب در منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس و ایفای نقش آفریقای جنوبی به عنوان وکیل غرب برای مبارزه با گسترش نفوذ فعالیت‌های کمونیستی، همگرایی دو کشور برای جلوگیری از گسترش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و نظام کمونیستی در مناطق موردنظر و نیاز رژیم آپارتاید به نفت ایران، سبب گسترش روابط این دوکشور شد. در زمان رژیم پهلوی، روابط ایران با آفریقای جنوبی با وجود مخالفت نظام بین‌الملل با سیستم آپارتاید به علت علاقه خانواده پهلوی و همگرایی ایدئولوژیک و تا حدودی منافع اقتصادی در سطح خوبی قرار داشت، اما به دلیل یک سری ملاحظات داخلی و خارجی روابط از سطح کنسولی فراتر نرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی، روابط دوکشور به علت تعارضات ایدئولوژیکی نظام انقلابی ایران با مولفه‌های رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و به دلیل حمایت از جنبش‌های آزادیبخش به دستور حضرت امام(ره) در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و... قطع شد.‌

نوشته؛ دکتر احمد بخشی - جاوید قربان‌اوغلی

نقل از: فصلنامه تاریخ روابط خارجی

پی نویس:

۱. Cape of good hope

۲. NEPAD

۳. AU

کتابنامه‌

الف:‌ فارسی‌

آشوری، داریوش (۱۳۷۹)، دانشنامه سیاسی (فرهنگ و اصطلاحات و مکتب‌های سیاسی)، چ ششم، تهران، مروارید.

الهی، حسین (۱۳۶۸)، نژادپرستی و آپارتاید در آفریقای جنوبی و نامیبیا، چ اول، تهران، آستان قدس رضوی.

بخشی، احمد (۱۳۸۵)، مطالعه تطبیقی ایدئولوژی سیاسی و تاثیر آن بر سیاست خارجی ایران و آفریقای جنوبی، (رساله دکتری)، به راهنمایی محمود سریع‌القلم، تهران، تربیت مدرس، ص۵۶۲.

بررسی بازرگانی خارجی ایران در ده سال آخر حکومت شاه مخلوع ۱۳۵۶ - ۱۳۴۷ (۱۳۵۹)، مدیریت آمار و روابط عمومی (مرکز تهیه و توزیع منسوجات).

پاک آئین، محسن (۱۳۷۷)، سیاست و حکومت در آفریقا، چ اول، تهران، نقطه.

--- (۱۳۷۳)، زامبیا، چ اول، تهران، وزارت امور خارجه.

ثقفی عامری، ناصر و سعید تقی‌زاده (۱۳۷۲)، <آفریقای جنوبی دردوران تحول> مجموعه مقالات سمینار آفریقا، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ص ۱۸۷.

چمنکار، احمد (۱۳۷۳)، آفریقای جنوبی، چ اول، تهران، وزارت امور خارجه.

سیاستگزاران و رجال سیاسی در روابط خارجی (۱۳۶۴)، چ اول تهران، وزارت امور خارجه.‌

شریفی ساداتی، سیدعلی (۱۳۸۴)، تحلیل ژئوپلیتیکی مناسبات ایران و آفریقای جنوبی، (رساله دکتری) به راهنمایی حافظ نیا، تهران، تربیت مدرس، ص۲۴۵.

راهنما و مشخصات معاهدات دوجانبه ایران و سایر دول (۱۳۷۰)، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، چ دوم، تهران.

روابط خارجی ایران، چ اول، تهران، وزارت امور خارجه، سالهای ۵۰ - ۴۹ و ۵۵-۵۴.

مجموعه آثار امام خمینی (۱۳۷۲)، ج ۲، چ اول، تهران، موسسه نظم و نشر آثار حضرت امام (ره).

محمدی نصرآبادی، ولی الله (۱۳۸۳)، <نگرشی به آپارتاید: یک دهه پس از سقوط>، فصلنامه مطالعات آفریقا، سال نهم. شماره نهم، ص .۵۸

معتضد، خسرو (۱۳۷۸)، از آلاشت تا آفریقا، چ اول، تهران، دور دنیا.

ب: انگلیسی‌

Barber, James and John Barrett (۱۹۹۰), South Africa۰۳۹;s Foreign Policy: The Search for Status and Security ۱۹۴۵ – ۱۹۸۸, Cambridge University.

Deegan, Heater (۲۰۰۱), The Politics of the New South Africa, Longman.

Gurdon, Charles. Etal (۱۹۹۴), "South Africa۰۳۹;s Relationship with the Middle East", A Review of Middle East and Energy Affairs (JIME Review), No ۲۴, p: ۲۸ – ۲۹.

Lowenberg, Anthon. D. and William H. Kaempfer (۲۰۰۱), The Origins and Dimise of South Africa Apartheid, the University of Michigan Press.

Schraeder, Peter J. (۲۰۰۲) "South Africa from the Shadows", in Steven W Hook, Comparative Foreign Policy, Pearson Education. P: ۲۴۷.

http: www.iichs. Org/ index. Asp? Imgcat= ۶۶& imgType=۱

پ: پیوست ها

۴.Alen John Oxley

۵.Charles Alen Fraser

۶.John Sande

* دکتر احمد بخشی -- استادیار مرکز مطالعات آفریقا ، دانشگاه تربیت مدرس‌

جاوید قربان اوغلی -- عضو وابسته مرکز مطالعات آفریقا، سفیر پیشین جمهوری اسلا‌می ایران در آفریقای جنوبی‌