شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
قهرمانانی در برج مراقبت

معمولا این خلبانان هستند که به خاطر پروازی امن و آرام و عکسالعملهای مناسب در شرایط بحرانی، مثل نشاندن هواپیما روی سطح رودخانه یا پرواز با موتورهای خاموش، مورد تشویق قرار میگیرند و نام و آوازه آنها در اخبار و مطبوعات میپیچد، اما در کنار آنان افراد دیگری هم هستند که اهمیت کارشان به اندازه خلبانان است، اما بندرت نامی از آنها در صنعت هوانوردی شنیده میشود.
اگر مسافر یک خط هواپیما باشید، امکان ندارد که یکی از آنها را ببینید و تنها در برخی موارد صدای آرامشبخش آنها در کابین مسافران پخش میشود. کنترلکنندههای ترافیک هوایی که وظیفه سنگین هدایت هواپیماها در طول مسیر پرواز و بخصوص هنگام نشست و برخاست را از جایی که برج مراقبت پرواز نامیده میشود، به عهده دارند، قهرمانان گمنامی هستند که نقشی حیاتی در امنیت پرواز دارند. ماموران برج مراقبت در آن واحد مسیر و شرایط پرواز چند هواپیما را که در حال برخاست از فرودگاه یا نزدیک شدن به باند هستند، زیر نظر دارند و آنها را در مسیرهایی امن، به طوری که با یکدیگر برخورد نکنند، هدایت مینمایند. صدها هزار مامور برج مراقبت در سراسر زمین در این حرفه مشغول به کار هستند. انجمن ملی کنترلکنندههای ترافیک هوایی کشور ایالات متحده آمریکا، هر ساله به پاس خدمات این افراد به صنعت هوانوردی، جایزهای را تحت عنوان «آرشی لگو»، که نام اولین کسی است که سال ۱۳۰۸ خورشیدی در این کشور به این حرفه مشغول به کار شد، به ماموران برج مراقبتی که نقش مهمی در جلوگیری از سوانح هوایی و نجات جان انسانها داشتهاند، اعطا میکند.
به نظر میرسد خلبانان و کارکنان صنعت هوانوردی کشور ما نیز که در شرایط سخت کنونی مانع زمینگیر شدن پرندههای آهنین ایرانی میشوند، لایق چنین تقدیرها و تشویقهایی هستند. اجازه بدهید نگاهی بیندازیم به خاطرات یک مامور برج مراقبت که با تلاشی خارج از چارچوب وظایف رسمیاش، نقش مهمی در نجات یک پرواز نظامی بر فراز قطب شمال داشته است. شاید خواندن این داستان باعث شود وقتی بار دیگر سوار هواپیما میشویم، در زمان برخاست یا نشست غول آهنین، به برج مراقبت، جایی که یک قهرمان با تمام توانش مراقب سلامت ماست، نگاهی بیندازیم و برایش لبخند بزنیم.
فرود روی باند نیمهکاره
اواخر تابستان ۱۳۶۱ خورشیدی، باب تراسی، مامور ۲۳ ساله کنترل ترافیک هوایی نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا، مشغول کار در برج مراقبت پرواز پایگاه هوایی تول در گرینلند بود. این پایگاه هوایی ۱۲۵۰ کیلومتر بالاتر از دایره قطبی شمالگان قرار دارد. هنوز خورشید غروب نکرده بود که او پیامی از یک هواپیمای بمبافکن که در همان حوالی پرواز میکرد و مسیر خود را گم کرده بود، دریافت کرد.
در مدارهای بالاتر از دوایر قطبی شمالی و جنوبی، قطبنمای مغناطیسی نمیتواند جهت را به درستی تشخیص دهد، زیرا قطب مغناطیسی زمین در زیر قطبنما قرار میگیرد و عقربه قطبنما دائم به دور خود خواهد چرخید. به همین دلیل بود که در این پایگاه هوایی ۴ باند در ۴ جهت مختلف ساخته شده بود تا هواپیماهایی که قصد فرود دارند در امتداد یکی از این باندها قرار گیرند و ژیروسکوپ خود را در راستای باند، تنظیم کنند. در واقع، خود خلبان باید با استفاده از علائم زمینی و به کمک ژیروسکوپ، هواپیمایش را در راستای باند قرار میداد و بدون استفاده از قطبنما فرود میآمد. در چنین فرودهایی، سامانههای رادیویی که امتداد مسیر باند را با ارسال سیگنالهای رادیویی مشخص میکنند، نقشی اساسی در هدایت خلبان برای رسیدن به باند فرود به عهده دارند.
اما هواپیمای بمبافکن گمشده که لینکلن نام داشت، به دلیل نقص ژیروسکوپ نتوانسته بود خود را در راستای باند قرار دهد یا دستکم خدمه آن این طور فکر میکردند. از طرفی به خاطر فرا رسیدن شب، آنها مجبور به پرواز کور بودند. لذا خدمه پرواز در این فکر بودند که یا از فرود در این باند منصرف شوند یا بتوانند روی یخهای منطقه فرود آیند.
نکته: کنترلکنندههای ترافیک هوایی که وظیفه سنگین هدایت هواپیماها در طول مسیر پرواز و بخصوصهنگام نشست و برخاست را از جایی که برج مراقبت پرواز نامیده میشود به عهده دارند، قهرمانان گمنامی هستند که نقشی حیاتی در امنیت پرواز دارند
اما تراسی از آنها خواست که این افکار را کنار بگذارند. طبق اولین بند از دستورالعمل استاندارد پایگاه تول که خود تراسی هم در نوشتن آن مشارکت داشت، انصراف از فرود تنها در صورتی مجاز بود که هواپیما آتش گرفته باشد، اما فرود در فرودگاه تول در آن زمان یک مشکل دیگر هم داشت. این پایگاه در آن زمان نیمهکاره بود و تجهیزات فرود آن منحصر به یک رادیوی فرکانس پایین میشد که برد عملیاتی آن تنها ۴۸ کیلومتر بود. هنوز چند دقیقهای از تماس این هواپیما با برج مراقبت نگذشته بود که هواپیما از دید امواج ضعیف رادیویی رادار فرودگاه محو شد. تراسی کمی نگران شده بود، چون احتمال سقوط هواپیما در هوای تاریک شب زیاد بود و سقوط یک هواپیمای نظامی آمریکایی در آن منطقه که به نوعی مرز دو ابرقدرت زمان محسوب میشد، در حالی که آمریکا در دوران جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی سابق بود، برای آمریکاییها بسیار تحقیرکننده مینمود.
تراسی ناگهان به یاد آورد که نیروی هوایی رادار پرقدرتی را ۴ کیلومتر بالاتر از پایگاه تول نصب کرده که البته در آن زمان در حال آزمایش قبل از بهرهبرداری بود. این رادار پرقدرت، بخشی از برنامههای دفاعی ارتش ایالات متحده آمریکا برای تشخیص بهنگام حمله هواپیماهای شوروی سابق به حساب میآمد.
تراسی میگوید: در آن زمان تنها راه ارتباط من با ماموران آن سیستم راداری جدید از طریق تلفن بود.
بنابراین تراسی سریعا با خدمه رادار تماس گرفت و از آنان خواست رادار را روشن کنند. آنها هم بسرعت، سوار بر جیپهای ارتشی شدند و خود را به تجهیزات راداری جدید رساندند و آن را روشن کردند.
پس از روشن شدن رادار، آنها متوجه شدند هواپیمای بمبافکن بیش از ۱۸۰ کیلومتر از باند فرود پایگاه دور شده است. تراسی با توجه به اطلاعاتی که تلفنی از رادار دریافت میکرد، از طریق سیستم رادیویی قوی رادار جدید، به خدمه بمبافکن گفت که با یک چرخش ملایم به سمت چپ جهت خود را تدریجا عوض کنند تا به سمت پایگاه بازگردند. بعد از مدتی که هواپیما در راستای پایگاه تول قرار گرفت، تراسی فرمان پایان چرخش را صادر کرد.
به این ترتیب هواپیما در راستای باند قرار گرفت. زمانی که بمبافکن به ۳۰ مایلی پایگاه رسید، رادیوی فرکانس پایین تراسی میتوانست آن را ببیند و از این به بعد خود او هدایت خلبان هواپیما را به دست گرفت.
اما اکنون مشکل دیگری پیشرو بود. خورشید غروب کرده بود و کارگرانی که مشغول تکمیل ساخت باند فرودگاه بودند، ماشینآلات خود را در گوشه و کنار باند رها کرده و برای صرف شام آنجا را ترک کرده بودند. تراسی بسرعت به همه اطلاع داد تا به کنار باند برگردند و با پاکسازی باند شرایط فرود را فراهم کنند. او به رانندگان ماشینآلات ساختمانی، کامیونها و جیپهای ارتشی گفت که ماشینها را در کنار باند و عمود بر آن پارک کنند و با نور چراغهایشان سطح باند را روشن کنند! دقایقی بعد بمبافکن غولپیکر لینکلن در حالی روی باند فرود آمد که هنوز سوخت کافی برای یک ساعت و نیم پرواز دیگر را داشت. این میزان سوخت در صورت فرود اضطراری هواپیما روی باند نیمهکاره یا فرود در جایی غیر از باندهای استاندارد مثل محوطه یخزده فلات گرینلند میتوانست منجر به فاجعهای بزرگ گردد.
شکی نیست که وظیفهشناسی، وقت و همت خارج از چارچوبهای خدمتی این مامور کنترل پرواز باعث شد تا جهان یک فاجعه هوایی، کمتر به خود ببیند.
امیر توکلی کاشی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست