جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

آذری ها مردمانی شاعر مسلك هستند


آذزی ها, مردمانی شاعرمسلك هستند كه با هر پدیده طبیعی, رخدادی اجتماعی و پیشامدی ناگوار و یا خوشایند مواجه شوند, احساسات خود را با زبان شعر بیان می كنند ترانه های “ لای لای“ آذری كه بر زبان مادران جاری است با سحر و شیرینی خود كودكان را به خواب می برند رونق جشن و عروسی با شعر و آوازهای خاص كامل می شود

آذزی ها، مردمانی شاعرمسلك هستند كه با هر پدیده طبیعی، رخدادی اجتماعی و پیشامدی ناگوار و یا خوشایند مواجه شوند، احساسات خود را با زبان شعر بیان می كنند. ترانه های “ لای لای“ آذری كه بر زبان مادران جاری است با سحر و شیرینی خود كودكان را به خواب می برند. رونق جشن و عروسی با شعر و آوازهای خاص كامل می شود. سوگواری ها با آغی (۱) آغاز می شود و خاتمه می یابد. كشتگر، آفتاب و باران را با شعر فرامی خواند، به مدد شعر با طغیان و خشم طبیعت مقابله می كند و هر آنچه را كه از طبیعت سهم برده است با شعر توصیف می كند و برای هر مناسبتی “بایاتی“ (۲ ) می سراید.

فارسی

آذری

كنار كوهها، این سربلندان،

پر از چشمه، پر از آب غزلخوان.

سواری مرده و در ماتمش ابر

زند شیهه، میان برق و باران

سحر آمد سواری از بر دشت

دمی جولان گرفت و تند بگذشت.

چو مهتاب سحرگاهان شفق ریخت

چو خورشید شبانگاهان بدر رفت.

نشسته برف سنگین روی كوهسار،

لطیف و نرم همچون خواب جویبار.

مرا نااهل گوری كنده دل تنگ

برش دیوار خنجر، بسترش خار.

میان غم بزن لبخند هر دم،

بزن حرف و بزن لبخند در دم.

دلا؛ خندی چو روز آفتابی

اگر مردی بزن خنده به ماتم.

شكفتم نرم ـ نرمك، گل شدم من،

جوانه بستم و سنبل شدم من.

به گلشن بی زبان بودم، ز هر گل

ورق ها خواندم و بلبل شدم من

بوداغلار اولو داغلار،

چشمه لی، سولو داغلار.

بوردا بیر آتلی اؤلوب

گؤی كیشنر، بولو دآغلار.

بوردان بیر آتلی گنچدی

آتین اویناتدی گنچدی

آی كیمی شفق ساچدی،

گون كیمی باتدی، كنچدی

داغلار اقار دوشوبدو

گؤر نه هامار دوشوبدو

قبریمی یادلار قازیب

اهلتیم دار دوشوبدو.

عزیزی یم غمده گول،

غمده دانیش، غمده گول،

آغ گونده گولن كؤنول

مرد ایگیدسن غمده گول.

آشدیم، آشدیم گول اولدوم،

بوی آتدیم سونبول اولدوم

بیر دیل بیلمز قوشو دوم

او خودوم بولبول اولدوم

در سدهء چهارم و پنجم هجری در آذربایجان ادبیات در دو شكل تكامل پیدا كرد:

۱. آفرینش شفاهی ۲. شعر رسمی

در میان اهالی شهری آثار شاعران حرفه أی نظیر قطران تبریزی، خاقانی شیروانی و و نظامی گنجوی شهرت دارد و در میان كوچ نشینان كه زندگی عشایر داشتند و دامپروری می كردند و در ییلاق و قشلاق، توی آلاچیق ها و به همراه دامها زندگی می كردند هنرمندانی به وجود آمدند به نام اوزان. اوزان ها منظومه می سرودند، داستان می گفتند و در عین حال به مثابه ریش سفید و دانای قوم، مردم را در حل دشواریهای زندگی یاری می كردند. اوزان ها نیاكان عاشیق های كنونی هستند و نامبردارترین و ماهرترین آنان “دده“ نامیده می شدند.

عاشیق هنرمند مردم است، هم شاعر است، هم آهنگساز، هم منظومه سرا، هم خواننده، هم نوازنده، هم هنرپیشه و هم داستانگو. عاشیق ساز می نوازد. ساز آلتی است شبیه تار، مركب از نه سیم كه بر سینه می نهند و می نوازند. نام ابتدایی و قدیمی آن “قوپوز“ است كه چیزی شبیه كمانچه های كنونی بوده است، عاشیق ها در مجالس جشن و عروسی و قهوه خانه ها می زنند و می خوانند. ترنم و نوای ساز عاشیق ها به فراتر از مرزهای ایران نیز رسیده است به طوری كه اجرای آنان در كشورهایی مانند آلمان، فرانسه، اسپانیا، آذربایجان با استقبال پرشور شنوندگان مواجه شده است. عاشیق ها ادبیاتی غنی و سرشار دارند كه حدودا از هزار سال پیش آغاز شده است. منظومه های آذری در واقع رمان های عامیانه هستند كه به دست عاشیق ها آفریده می شوند از قطعه های نظم و نثر. عاشیق ها بخش های نثر را روایت می كنند و پاره های نظم را در ریتمها و آهنگهای گوناگون عاشیقی می خوانند قطعه های نظم رایج ترین فرمهای شعری بومی از قبیل آغی و بایانی را دارند و همه دارای ماهیت تغزلی رسا و مؤثر و از نمونه های زیبای شعری اند قطعه های نثر نیز در بردارندهٔ زبباترین، دلنشین ترین تعبیرات و تشبیهات دلپذیر طبیعی عامیانه اند مانند “ خود را هفت قلم آرایش داد و ماه چهارده شبهٔ درخشان شد و رو در روی او ایستاد“ یا “ سخاوت خالق جوشیده بود و هنگامی كه زیبایی بخش می كرد، نخستین خط را آن این دختر كرده بود“ و… منظومه های آذری را فولكلورشناسان معاصر، در دو گونه “منظومه های حماسی“ و “منظومه های غنایی و عاشقانه“ تقسیم بندی كرده اند. نوع عمده و گستردهٔ منظومه ها، آذری، غنایی و عاشقانه اند كه پربارترین بخش فولكلور آذری را تشكیل می دهند. قهرمانان اینگونه منظومه ها كه محصول زمان صلح و دوران آرامش تاریخ این سرزمین اند پیام آوران دلباختگی، وفا، صداقت، دوستی و عشق هستند هر یك از منظومه ها متناسب با زمان و اوضاع زندگی و معیشت مردم هر دوره شكل می گیرد و پایان می پذیرد. از طریق هر كدام آرزو و اندیشه أی بیان می شود در بیشتر منظومه های غنایی رمانتیك، قهرمان به وصال می رسد. معشوقهٔ خود را پس از رویارویی با دشوارترین موانع سر راه، برمی گیرد و به زادگاه خویشتن برمی گردد“ منظومه های غنایی عاشیق غریب، عاشیق عباس، علی خان چنین اند. در برخی دیگر، چنان كه در “آرزی و قمبر“ قهرمان به جدایی ابدی دردانگیز و فاجعه آمیزی مبتلا می شود. فرجام محنت بار این گونه منظومه ها شنونده را ساعتها متاثر می كند و به تفكر وامی دارد و به نوحه هایی پرسوز و گداز كه تبدیل به درامی شكوهمند شود، همانند است. در بسیاری دیگر از منظومه ها اغلب قهرمان داستان استاد ساز و سخن است و با هنر عاشیقی به مبارزه می رود آنچنان كه در منظومه های عاشیق غریب، عاشیق عباس و عاشیق قوربانی می بینیم در این نوع منظومه ها طرف مقابل قهرمان یعنی نیروی شر و بدی نیز از هنر عاشیقی بهره ور و مغرور به آن است و قهرمان با او به مسابقه و به دیگر سخن به مشاعره می نشیند و سرانجام از او می برد و ساز خود را می بوسد و بر سینه می فشارد و بی رنج و تعب به وصال می رسد چنان كه عاشیق عباس به دنبال شاه عباس كه گولگزپری، تنها معشوقهٔ او را به زور به حرمسرای خود برده بود تنها با ساز خود به اصفهان می رود و با شاه عباس ستیز “عاشیقانه“ می كند. سلاح مبارزه در منظومه های غنایی عبارت از ساز و سخن، آهنگ و نوا، رقص و ترانه و سخن گفتن بالبداهه است. اینجا قافیه ها، تجنیسهای بی حد و شمار جای تیرها و نیزه های فراوان حماسه ها را می گیرد.

مختار حدیدی