سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

چگونه اهمال‌کار می‌شویم؟


چگونه اهمال‌کار می‌شویم؟

روانشناس‌ها معتقدند ما به علت‌هایی که در زیر می‌آید ممکن است «اهمال کار» شویم.
۱) حتما باید حسش بیاید تا کاری را انجام دهیم
یکی از شایع ‌ترین دلیلها یا بهتر بگوئیم توجیه‌های ما …

روانشناس‌ها معتقدند ما به علت‌هایی که در زیر می‌آید ممکن است «اهمال کار» شویم.

۱) حتما باید حسش بیاید تا کاری را انجام دهیم

یکی از شایع ‌ترین دلیلها یا بهتر بگوئیم توجیه‌های ما برای تنبلی‌مان همین است. ما می‌گوییم فعلا حال و حوصله این کار را نداریم و بهتر است بگذاریم کارمان را با انگیزه انجام دهیم. امّا ممکن است با عقب انداختن کارها، این انگیزه هیچ‌ وقت در ما بیدار نشود. در واقع ما یک افسانه نه‌ چندان درست در مورد انجام کارهایمان داریم؛ « اول انگیزه، بعد عمل » در صورتی که تجربه نشان داده است که شروع کارها ( فارغ از اینکه قبل از شروع آن کار را دوست داشته باشیم یا نه ) خودش می‌ تواند انگیزه بوجود بیاورد. اگر خیلی کلی بخواهیم بگوییم، همیشه علاقه نیست که ما را به کاری وا می ‌دارد، گاهی آشنائی بیشتر با یک فعالیت و کشف توانائی ‌های فردی‌ مان در انجام آن کار، ما را به فعالیتی علاقمند می‌کند.

۲) فکر می‌کنیم، آنها که موفقند همیشه بر کارهایشان مسلطند

روانشناسها اسم این خطای ذهنی را گذاشته‌اند « الگوی تسلط ». بعضی از ما تنبلی ‌مان را با مقایسه با انسانهای موفق و کارآمد توجیه می‌کنیم. ما فکر می ‌کنیم که آنها همیشه با اطمینان و اعتماد به ‌نفس کامل و بدون تحمل فشارهای روانی به‌ سوی هدف می ‌تازند. این تصورات احتمالا به این خاطر شکل گرفته که ما فقط یک برش از زندگی و حرفهای آدمهای موفق را در مصاحبه‌ های تلویزیونی و مطبوعاتی می ‌بینیم و می ‌خوانیم. اگر پیش بیاید و ما یک زندگی صمیمانه و نزدیک با آدمهای کارآمد داشته باشیم، می ‌بینیم که نه، از این خبر‌ها هم نیست. آنها هم مثل همه ما پُر هستند از ناکامی ‌های روانی و تجربه ‌های دردناک، منتها می ‌دانند که چطور از پس این بحران‌ها برآیند. پس موفق ها آدمهای خاصی نیستند، ما تنبل‌ها آدمهای خاصی هستیم!

۳) کمال ‌گرا هستیم

آدمهایی که شخصیتی کمال ‌گرا دارند، می ‌خواهند کارشان را به بهترین و کامل ترین نحو انجام دهند. برای آنها همه چیز یا خوب خوب است یا بد. همین باور باعث می ‌شود که اگر فکر کنند کارشان، کسر و کمبودی خواهد داشت، آن را به تعویق می‌ اندازند تا زمانی که بتوانند به بهترین نحو انجامش دهند. خیلی جالب است؛ تنبلی می‌ کنیم چون می‌ خواهیم کارهایمان عالی باشند!

۴) از شکست می ‌ترسیم

تعارف نداریم که! عده‌ای از ما می‌ ترسیم که به کارمان گند بزنیم و در بین عالم و آدم انگشت ‌نما شویم. امّا ترس ما بیشتر از آنکه به قضاوت دیگران برگردد، به قضاوت خودمان در مورد ارزش وجودمان برمی‌ گردد. اگر ما ارزش خودمان را با تعداد موفقیت ‌ها منهای تعداد شکست‌ ها بسنجیم، همیشه از شکست خوردن و بنابراین بی ‌ارزش شدن می ‌ترسیم. این باور بنیادی می ‌تواند باعث خیلی از تنبلی ‌های ما مخصوصا ً در انجام کارهای بزرگی مثل ادامه تحصیل، تغییر سبک ‌زندگی و حتی ازدواج شود.

۵) به خودمان جایزه نمی‌ دهیم

بالاخره ما هم آدمیم دیگر. همه ما از هدیه خوشمان می ‌آید؛ مخصوصا وقتی که بعد از یک موفقیت نصیبمان شود. امّا خیلی از ما از این دریغ می ‌کنیم که این هدیه دادن و هدیه گرفتن را خودمان انجام دهیم؛ یعنی اینکه خودمان به خودمان هدیه بدهیم. اگر ما بعد از هر موفقیت کوچک و بزرگ، خودمان را به پاداشی کوچک مثل خوردن یک آب پرتقال مهمان کنیم، زندگی ‌مان از رکود و بی ‌نمکی بیرون می‌ آید. اگر این هدیه، درونی باشد که دیگر بهتر. یعنی اینکه ما بعد از تمام کردن هر کاری به خودمان احسنت بگوئیم و خودمان، خودمان را تحویل بگیریم.

۶) زندگی‌ مان سرشار از بایدهاست

روانشناسان با آنچه در کتابهای عامه‌ پسند موفقیت تبلیغ می‌ شود، موافق نیستند. کتابهای موفقیت می ‌گویند، به خودتان بگوئید: «من باید این کار را انجام دهم» تا آن کار انجام بگیرد. امّا روانشناسان می ‌گویند استفاده از کلماتی مثل باید، باعث می ‌شود که ما به خاطر انجام ندادن کار بیشتر احساس گناه کنیم؛ یعنی ما با کلمه ‌ای مثل باید، انجام یک کار ساده را تا حد رعایت یک ایدئولوژی یا عملی اخلاقی بالا می ‌بریم. بالا بردن ارزش یک کار همان و سخت ‌تر شدن انجامش همان و تنبلی بیشتر به خاطر کار سخت ‌تر همان!

۷) با تنبلی‌مان پرخاشگری می‌ کنیم

بله! درست خواندید. بعضی وقتها ما کم ‌کاری و تنبلی می ‌کنیم، به این خاطر که می ‌خواهیم حرص صاحبکارمان درآید. در واقع ما داریم پرخاشگری‌ مان را به صورت غیر مستقیم، سر طرف خالی می‌ کنیم؛ پرخاشگری تنبلانه یا به قول روانشناس‌ ها پرخاشگری منفعل.