سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
روشن فکری و تفکر قدرت محور
روشنفکر کسی است که بر علیه قدرت قوامیافته در همهی ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... یک جامعه اقدام میکند تا با جداکردن تار و پود اساس قدرت از یکدیگر، بتواند طرحی نو درافکند.
قدرت برای بروزیافتن و ظاهرشدن به فضای گفتمانی نیاز دارد تا به اینصورت بتواند با مهیاکردن شرایط لازم، خود را بر جامعه تحمیلکند. این گفتمان که دارای اصول و خصایص منحصر بهفرد است، "گفتمان سلطه" نام دارد.
راز تمایل قدرت به فراگیری در تمام وجوه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جوامعی که استبداد مجال بروز مییابد، همین نکته است. بههمیندلیل، هنگامی قدرت در جامعهای نضج میگیرد و شرایط برای استبداد فراهم میشود که استبداد میل به فراگیری در تمام وجوه را دارد و سعی میکند خود را در تمامی ارکان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیجامعه گسترش دهد.
بر این اساس روشنفکر کسی است که برعلیه گفتمان سلطه در هر چهار بعد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مبارزه میکند.
مسلّم است روشنفکر برای این اقدام میبایست در مکانی خارج از گفتمان سلطه قرار بگیرد. زیرا روشنفکر با اساس گفتمان سلطه مخالف است و آنرا با اهداف پیشروانه و آزادیخواهانه و عدالتطلبانه همسو نمیبیند. بهعبارت دیگر، روشنفکر بهدنبال جایگزینی قدرت دیگر بهجای قدرت حاکم نیست؛ بلکه او میخواهد طرحی درافکند که در اساس و ذات با گفتمان سلطه مخالف است. این گفتمان جایگزین "گفتمان آزادی" است.
"گفتمان سلطه" برای تحمیل خود به افکار عمومی مخاطبان خود، نیاز به نوعیتفکرات، غیرموجه، محدودکننده و همهپذیرشده دارد. این "تفکرات قدرتمحور" توسط مراکز قدرت و در فضای تاریک و خفقانآلود و انسداد فکری، سیاسی ساخته میشوند. "تفکرات قدرتمحور" قابل نقد نیستند و محدود و مضمحلکنندهی عقلانیت و خلاقیت و نوآوری میباشند.
قدرتمداران برای تحمیل "تفکرات قدرتمحور" از هر ابزاری- از اقتدار فردی که بهوسیلهی اغوا، ترغیب و... بهوجود میآید، مقدس جلوهدادن یک قول یا شخص که در استبداد دینی روشی معمول است تا دروغگفتن و بهوجودآوردن فضای ترس و رعب بهوسیلهی قتل و خیانت و...- استفاده میکنند.
نقدکردن و نپذیرفتن و افشاکردن "تفکرات قدرتمحور" و بهوجود آورندگان آن تفکرات، باعث میشود که منتقد، مورد غضب اقتدارگرایان و قدرتطلبان قرارگیرد و مجازات- از ترور شخصیت مانند بهاستهزا گرفتهشدن، تحقیرشدن، سطحی قلمدادشدن و... تا حتی ترور فیزیکی منتقدانِ "تفکرات قدرتمحور- " آنها را باعث شود.
البته در گفتمان آزادی نیز تفکرات همهپذیر میشوند، با این تفاوت که چون بر بنیانهای متفاوتی استوارشدهاند، دارای اختلاف اساسی هستند.
در گفتمان آزادی، منطقهی ممنوعهای برای نقد و تفحص وجود ندارد. بههمیندلیل، تفکرات در گفتمان آزادی هر لحظه نقد میشوند و نقایص آنها رفع میشود و برایناساس نیازی به وجودآوردن جوّ رعب و ترس و وحشت برای از بین بردن فضای آزاد نقد وجود ندارد.
از سوی دیگر در گفتمان آزادی، فضایی بهوجود میآید تا دستیابی به حقیقت هرچه بیشتر سهل و آسان شود؛ ولی در "گفتمان سلطه"، هر چه بیشتر سعی میشود با بهوجود آوردن جوّ ابهام از بیان حقیقت جلوگیری بهعمل آید.
همچنین در "گفتمان سلطه"، بهدلیل واکنش بودن افراد نسبت به عوامل پیرامونی، "تفکرات قدرتمحور" دوام و ثبات ندارند؛ به این معنی که در "گفتمان سلطه" دلیل درستی هر سخن و عملی -برخلاف گفتمان آزادی- در آن نیست، بلکه گزارهای، بنا بر نیاز روز قدرت، صحیح قلمداد میشود و با تغییر شرایط و تغییر نیاز قدرت ممکن است، همان گزاره غلط قلمداد شود. بههمیندلیل قدرتمداران افرادی دروغگو هستند و در عمل و سخن، دچار تناقضات پیدرپی میشوند.
بنابر همیندلیل، یکی از وظایف روشنفکر، تاباندن نور حقیقت بر "تفکرات قدرتمحور" است.
روشنفکر میبایست با تلاش درجهت آزادکردن جامعه از استحمار، هرچه بیشتر ذهنها را از تفکرات قدرتمحور مستقل نماید.
با این مقدمه میتوانیم چند نمونه از اینگونه "تفکرات قدرتمحور" را که در سالیان اخیر، جامعهی ایران را به چهگونه اندیشیدن مجبور میکردهاند و از قضا از سوی بسیاری از محافل روشنفکری! نیز تئوریزه شدهاند، بررسی نماییم.
الف) "عصر قهرمانها به پایان رسیده است." این گزاره که آقای خاتمی رییسجمهوری سابق بارها آن را تکرارکردند، در جامعه اینطور تعریف شد که مبارزه برای رسیدن به اهداف و گذشتن از پارهای امتیازات (نه حتماً ایثار و از جان گذشتن) و پایداری بر اصول و آرمانها نهفقط کاری عبث و بیهوده که کاری احمقانه و بیدلیل است.
این "تفکرات قدرتمحور" تا آنجا بر مردم و جامعه تحمیل شد که عدهای از صاحبنظران، از "مبارزهی بهداشتی" دمزدند؛ یعنی برای رسیدن به اهداف و آرمانها باید بهگونهای عمل کرد که "نه سیخ بسوزد و نه کباب" و جالب آنکه درنهایت، هم سیخ سوخت و هم کباب.
افراد بسیاری در پوشش این گزاره از بالیدن و پویش قوهی خلاقهی جامعه جلوگیری کردند. آنان نگران بودند تا مبادا در جریان مقاومت آزادیخواهان در مواجهه با اقتدارطلبان، مطالبات مردم از خواست و نیت این گروه از روشنفکران فراتر رود.
ب) "عصر ایدئولوژی پایان یافته است." این گزاره نیز از سوی اصلاحطلبان و بسیاری از صاحبنظران دیگر مطرح شد؛ اما آنان هیچگاه پاسخ ندادند که مگر میشود هیچ دستگاه شناختی در ذهن انسانها وجود نداشته باشد؟ و چهگونه خلاء میتواند بر ذهن انسان حاکم باشد؟
به روش علمی و تجربی مسلّم است که میباید اندیشهای در ذهن یک کنشگر حاکم باشد تا اندوختهها و دانش قبلی را سامان دهد و همچنین این توانایی را در اختیار انسان قرار دهد که با تحقیق و تفحص به شناخت جدید دست یازد.
از این گذشته آیا این ایدئولوژیستیزی، خود یک ایدئولوژی نیست؟
چه خوشتر بود که بهجای مطرحکردن این ایدهی غیرموجه و "تفکرات قدرتمحور" که متأسفانه همهپذیر نیز شد و چند صباحی هیچکس را یارای مقابله با آن نبود، با بحثی عقلانی و منطقی، فضایی را برای نقد ایدئولوژیهای بسته و استبدادی میگشودند تا جامعه نیز بتواند با جایگزینکردن ایدئولوژی رو به آزادی در چارچوب گفتمان آزادی از خود در برابر قدرتمداران دفاعکند.
ج) "انقلاب مساوی خشونت است و دموکراسی تنها بهوسیلهی اصلاحات که بنا را بر تساهل و تسامح گذاشته است، برقرار خواهدشد." این تفکر غیرموجه و محدودکننده که همهپذیر شد، در دایرهی "تفکرات قدرتمحور" قرار میگیرد و توان خلاقه و مبتکر را از جامعه میگیرد.
اما نظریهپردازان این تئوری، هیچگاه توضیح ندادند که چهگونه در محیطی که میتوان آنرا اصلاح کرد، انقلاب میتواند عملکند؛ یا برعکس در جامعهای که اصلاحات محل و دلیلی ندارد، چرا باید بر آن پایفشرد و اساساً چهگونه اصلاحات در آن جامعه میتواند بهعمل پید؟
در هشت سال گذشته، این "تفکرات قدرتمحور" از سوی اصلاحطلبان منتشرشد. این "تفکرات قدرتمحور" باعث شد که بسیاری از منتقدان اَعمال و افکار اصلاحطلبان، از طرح انتقادات و پیشنهادات خود بازبمانند و از سوی دیگر، اصلاحطلبان بهاین وسیله بسیاری از انتقادات منتقدانی را که زبون و مقهور این تفکرها نشده بودند، بیپاسخ رها سازند.
د) "هر انقلابی، در دم شکست خواهد خورد، انقلاب فرزندان خود را خواهدکشت." این ایده نیز یکی دیگر از "تفکرات قدرتمحور" است که در سالیان اخیر بیان شده است. همانطور که پیداست این ایده بهنوعی جبر را (جبر یکی دیگر از خصایص"گفتمان سلطه" است) تبلیغ میکند.
این "تفکرات قدرتمحور" در ایران اغلب توسط کسانی بیان میشود که عملکرد خود در سالیان آغازین انقلاب اسلامی را قابل دفاع نمیدانند و با این "تفکرات قدرتمحور" قصد توجیه آن را دارند.
این نمونه نیز همچون موارد قبلی، محدودکنندهی توان خلاقیت و ابتکار عمل و تفکر است و خواستار این است که یک راهکار معیّن با رهبری عدهای خاص را بر جامعه و دیگر افراد تحمیلکند.
آنها به این نمیاندیشند که چرا انقلاب میبایست در هر شرایطی شکست بخورد؟ و اگر این یک قاعدهی همهزمانی و همهمکانی است، چرا اینهمه موارد نقض ـ مانند انقلاب پیامبر(ص) بر ضد بتپرستی ـ وجود دارد؟
چه بهتر بود که این دوستان بهجای سیر در دنیای اوهام خودساخته، با واقعبینی و نقد گذشتهی خویش به پیشواز حقایق میشتافتند و در ساختن حال و پیندهی دیگری شرکت میکردند. بر هر عقل سلیمی آشکار است، که اولاً؛ اگر رژیمی اصلاحپذیر باشد، وقوع انقلاب محال میشود و ثانیاً؛ انقلاب، پدیدهای جهانی است و چون روی داد، در جهانبینی تغییر روی میدهد و ثالثاً؛ در کشوری که در پن انقلاب روی میدهد، تحول ساختهای پن جامعه شروع میشود؛ یعنی انقلاب پغاز تحول است و نه پایان پن. زمان انجام این تحول بستگی دارد به میزان آمادهبودن شرایط داخلی و خارجی مساعد یا نامساعد با تغییر، و شفافیت و کارایی فلسفهی هادی و میزان مشارکت مردم در تغییر و درجهی مقاومت ساختهای جامعه، توانایی رهبری و...
ه) شعار بوش در قانعکردن افکار عمومی جهانیان بههنگام جنگ با عراق، جنگ پیشگیرانه یا جنگ برای دموکراسی؛که مانند سایر گزارههای "قدرتمحور" براساس "هدف وسیله را مجاز میکند" توجیه میشود.
و) پایفشردن خارج از حد بر اصلاح نظام حقیقی، جهت کمرنگکردن انتقادات در برخورد با نظام حقوقی.
این گزاره هنگامی که با گزارههای دیگری مانند "به نتیجه رسیدن دموکراسی به زمان طولانی چندصد ساله نیازمند است" همراه میشد، چنان فضای ناامیدکنندهای را ایجاد میکرد که حتی پیگیری روند اصلاحات، دشوار مینمود.
این "تفکرات قدرتمحور" نیز نیروهای منتقد وضع موجود را دچار سردرگمی فکری و عملی نمود و آنچنان همهپذیر شد که کمتر کسی میتوانست در برابر آن مقاومت نماید.
ز) تشکیل جبهههای فراگیر دموکراسیخواه و... بعد از انتخابات نهم ریاستجمهوری.
این تفکر از سوی کسانی مطرح شده است که در چند سال اخیر شعار دموکراسیخواهی و حقوقبشر را سردادهاند.
آیا کسانی که پسوند روشنفکر را با خود یدک میکشند، به وظیفهی خود یعنی شکستن قدسیت این "تفکرات قدرتمحور" عمل میکنند، یا اینکه خود خلاف آنرا انجام میدهند.
اصرار بر تشکیل جبهه، بدون درنظرگرفتن پایههای فکری و هدف و روش روشن، و پنرا تنها راهکار نجات جامعهی ایران قلمدادکردن، بیانگر تمایل و ارادهی معطوف بهقدرت است و قصد آنها از شعار "جبههی دموکراسیخواهی" افزودن بر ابهام موجود و پیشگیری از طرح سؤالات منتقدان اینگونه جبههسازیها است.
جبههای که شعار آزادیخواهی میدهد، میبایست بر مبنای اصول و خصیصههای گفتمان آزادی بنا شود. در یک جبهه میباید بر روی رئوسی که افراد و گروههای مختلف حول آن جمع میشوند اتفاق نظر حاصل آید؛ بهطوری که نه شخص مانع جبهه شود و نه جبهه خود را بر افراد و گروههای عضو آن جبهه تحمیل نماید؛ تا آنجا که هیچگونه تمایزی بین جبههی حق و اعضای جبهه در گفتمان آزادی وجود نداشته باشد و بهقول معروف "یکی برای همهو همه برای یکی" محسوب شوند.
اما، اگر در جبههی دموکراسیخواهی هدف تنها رسیدن بهقدرت و بهرهمندی از امتیازات باشد، حتی اگر مورد پذیرش عمومی قرارگیرد، چون در "گفتمان سلطه" بیان شده است، محدودکنندهی عقل نقاد خواهد شد و به "تفکرات قدرتمحور" مبدل میشود و نه دموکراسی.
در جبههی دموکراسیخواهی میباید علاوه بر آنکه افراد و گروههای عضو، آزاد و مستقل باشند، به آزادی و استقلال دیگران نیز بر میزان عدالت معتقد باشند.
حال این سؤال باقی است: کسانی که صحبت از جبههی دموکراسیخواهی و حقوق بشر میکنند، در قبال گذشتهی خویش که گاه با اصول گفتمان آزادی در تضاد بوده است، چه میگویند؟
آنان در قبال ساختن اینهمه "تفکرات قدرتمحور" که نابودکنندهی قوهی خلاقهی جامعه است، چه توجیهی دارند؟ و...
حنیف یزدانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست