پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

طبری ارزشمندترین مرجع تاریخ اسلام و ایران


طبری ارزشمندترین مرجع تاریخ اسلام و ایران

محمدبن جریر طبری , مورخی بی بدیل در نقل روایت عصر خود است

کتاب تاریخ الرسل والملوک که نگارش آن در سال ۳۰۲ هجری قمری از سوی مورخ و مفسر نامی ایران زمین، محمد بن جریر طبری پایان پذیرفت از جمله مشهورترین، مهم‌ترین و ارزشمندترین مجموعه‌های مفصل تاریخ عمومی اسلام به شمار می‌آید.

در تاریخ طبری، غالبا روایت‌ها و گزارش‌های مختلفی که درباره رویدادها موجود بوده، ذکر شده و البته دقیقا به همین سبب است که این کتاب در مقام مقایسه با سایر کتاب‌های تاریخی نگاشته شده در سده‌های نخستین اسلامی از جامعیت افزون برخوردار است.

سیر و کنکاش در شیوه‌ها و رویه‌های تاریخ‌نگاری ادوار گوناگون تاریخ ایران و اسلام هویدا می‌سازد که کتاب تاریخ الرسل والملوک طبری و شیوه‌ نگارش روایی خاص آن موجب شد تا بیشتر علما و دانشمندانی که پس از عهد طبری به نگارش تاریخ روی آوردند، تاریخ وی را سرمشق و الگو قرار دهند و تلاش نمودند آثار خویش را به سبک و سیاق به کار رفته در کتاب او پدید آورند. در حقیقت، شیوه‌ مورد کاربرد طبری، این دانشمند نامدار مسلمان که بینش حدیثی داشت و شناخت گذشته را تنها در نقل اخبار مخبران، راویان و گزارشگران آن هم بدون استنباط و استنتاج عقلی می‌دید، چنان مقبول نویسندگان و تاریخ‌نگاران واقع شد که حتی قرن‌ها بعد نیز شیوه‌ او مورد اقبال گسترده قرار داشت.

به عنوان نمونه، خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی؛ سیاستمدار و اندیشمند برجسته‌ عهد فرمانروایی ایلخانان، ۴ قرن پس از طبری، برای نگارش کتاب ارزشمند خود ـ جامع التواریخ ـ که به تعبیر تاریخ‌پژوهی چون دیوید مورگان، اهمیت و تاریخ‌نگاری عصر مغول مدیون و مرهون وجود آن است و همچنین پژوهشگری چون جان بویل آن را دایره‌المعارف تاریخی خوانده و البته مورخ برجسته‌ای چون دکتر عبدالحسین زرین‌کوب از آن به عنوان عظیم‌ترین و جسورانه‌ترین طرح در تاریخ‌نویسی مسلمانان و نیای فراموش شده تواریخ امروز کمبریج یاد کرده است، از شیوه‌ای بهره جست که پیشتر طبری به کار برده بود.

تاریخ الرسل والملوک همچنین ماخذ عمده‌ تمام کسانی واقع شد که بعد از طبری برای تالیف تاریخ ایران و اسلام اهتمام ورزیدند. به عنوان نمونه، ابوعلی مسکویه رازی، که اهل فلسفه و حکمت بود و تاریخ را به منزله آینه‌ عبرت تلقی می‌کرد در سده‌ پنجم هجری برای نگارش کتاب، تجارب‌الامم و تعاقب‌الهمم، از تاریخ طبری بهره افزون برگرفت. عزالدین علی بن اثیر نیز در قرن هفتم هجری برای نگارش کتاب مشهور الکامل فی التاریخ، که خود تاریخ عمومی مفصل و مشهوری است، از تاریخ الرسل والملوک طبری سود جست. در حقیقت، منبع اصلی و مرجع عمده‌ مورد استفاده ابن‌اثیر برای نگارش تاریخ سده‌های نخستین اسلامی، تاریخ طبری، بود.

این نکته‌ای است که ابن‌اثیر خود در آغاز کتاب خویش به آن اشاره کرده و بصراحت اذعان داشته که کتاب طبری محل رجوع و مورد اعتماد او بوده است. با این وجود، بایسته و شایسته‌ یادکرد است ابن‌اثیر در ذکر روایات مختلف و گزارش‌های گوناگون روش طبری را رعایت نکرده، بلکه کامل‌ترین روایت و گزارش را نگاشته یا آن‌که روایاتی را که به نظر او درست‌تر می‌آمده یا آنچه خود از منابع دیگر یافته، ذکر نموده است.

گفتنی است، تاریخ طبری از چنان جامعیت و مقبولیتی برخوردار شد که بسیاری از تاریخ‌نگاران را وادار کرد در سده‌های متمادی بر آن ذیل‌ها و تکمله‌هایی بنویسند. به عنوان نمونه، ابومحمد عبدالله بن محمد فرغانی در قرن ۴ هجری تکمله‌ای بر تاریخ طبری نگاشت و حوادث رخ‌داده تا سال ۳۱۲ هجری را بیان کرد. عریب بن سعد کاتب قرطبی نیز در ذیلی که بر تاریخ طبری نوشت، از حوادث رخ داده در فاصله سال‌های ۳۶۵ـ۳۰۲ هجری یاد کرد. محمد بن عبدالملک همدانی هم در تکمله‌ای که بر تاریخ طبری نگاشت و آن را تکمله تاریخ طبری نام نهاد، رویدادها را تا سال ۴۸۷ هجری پی جست.

آنچه روشن است، به غیر از این بزرگان، تاریخ‌نگارانی دیگر همچون ثابت بن سنان در قرن ۴، هلال بن محسن صابی و محمد بن هلال بن محسن صابی در سده‌ ۵، محمد بن عبدالملک و نجم‌الدین صالح ایوبی در قرون ششم و هفتم هجری نیز تاریخ طبری را تا حوادث روزگار خود تکمیل کردند.

اعتبار بسیار تاریخ الرسل والملوک طبری، همچنین سبب شد تا بسیاری از دانشمندان به تلخیص آن و شماری دیگر از علما به ترجمه‌ آن به زبان‌های دیگر روی آورند. از جمله کسانی که به تلخیص تاریخ طبری پرداختند، می‌توان به محمد بن سلیمان هاشمی و ابوالحسن شمشاطی اشاره کرد. در سده‌ هفتم هجری نیز جرجیس نصرانی مشهور به مکین بن الامد، تاریخ طبری را هم تلخیص و هم تکمیل کرد که البته بعدها بخشی از آن توسط آرپینوس به لاتین و از سوی وایته به فرانسه ترجمه شد.

تاریخ الرسل والملوک طبری، همچنین در روزگار فرمانروایی خاندان سامانی، که به تعبیری عصر طلایی ایران بعد از اسلام از نظر توجه به علم و فرهنگ بود، به دستور امیر منصور بن نوح و از سوی وزیر بادرایت و خردمند او، ابوعلی محمد بن عبدالله بلعمی، با حذف روایت‌های مکرر و سلسله اسناد و افزودن پاره‌ای مطالب نوین و همچنین برخی تصرفات به پارسی ترجمه شد. شایان توجه است که در قرون ۹ و ۱۰ هجری نیز ۲ ترجمه به زبان ترکی از روی تاریخ بلعمی انجام گرفت.

به هر ترتیب، در اهمیت و ارزش افزون تاریخ الرسل والملوک طبری همان بس که فردی چون ابن‌خلدون که دارای برداشتی متفاوت با همه تاریخ‌نگاران پیش از خود بود و به تقریب بر همه‌ آنها نقدها و ایرادهایی روا می‌داشت و همچنین همواره می‌کوشید وقایع تاریخی را از طریق طرح و تدوین علمی و مبتنی بر اصول صحیح نقادی درک و تفسیر کند، در کتاب‌های مقدمه والعبر خود از محمد بن جریر طبری با احترام بسیار یاد کرده و او را به عنوان مورخ و محدث ستوده است. این ارج و احترام وی برای طبری چندان بود که در برهه‌ای از عمر با امیر تیمور لنگ، موسس سلسله‌ گورکانی، به گفت‌وگو و مباحثه نشست، برای سندیت بخشیدن به گفتار خویش بیان داشت که «من به استناد قول طبری با شما بحث می‌کنم ».

با تمام این اوصاف و به رغم آن که تمامی تاریخ‌پژوهان نامی بر ارزش افزون تاریخ طبری اقرار دارند، این بدان معنا نیست که کتاب او عاری از خطا و مصون از لغزش بوده است. گفتنی است، برخی از پژوهشگران معاصر با وجود تاکید بر اهمیت تاریخ طبری بر آن ایراداتی را وارد دانسته و شیوه‌ به کار گرفته‌شده در کتاب را شایسته‌ مورخی نکته‌سنج و آگاه ندانسته‌اند.

این دسته از محققان بیشترین اشکال و ایراد را نیز به بخش پیش از اسلام کتاب طبری مرتبط پنداشته‌اند، زیرا طبری راویان آن بخش را مورد نقد و بررسی رجال‌شناسی قرار نداده و اخبار بی‌پایه و افسانه‌ آن به نسبت افزون است. البته به باور نگارنده، این دسته از مورخان گویی این نکته را مدنظر نداشته و آن را به باد نسیان سپرده‌اند که طبری نه به سهو و خطا بلکه آگاهانه و عامدا چنین کرده است. لازم به ذکر می‌باشد، طبری خود در کتاب خویش یادآور گشته که برای حفظ امانت آنچه را شنیده یا خوانده عینا بیان نموده و داوری و قضاوت درباره‌ آن را بر عهده‌ خواننده نهاده است:

«خواننده‌ این کتاب بداند که استناد ما به آنچه که در این کتاب آورده‌ایم به روایت و اسنادی است که از دیگران به توالی به ما رسیده است و من نیز خود از آنان روایت می‌کنم یا سند روایت را به ایشان می‌رسانم، نه آن‌که در آوردن مطالب تاریخی استنباط عقلی شده باشد. اگر شنوندگان اخبار این کتاب به برخی از داستان‌ها برخوردند که عقل وجود آنها را انکار کند نباید بر من خرده گیرند. زیرا ما آنها را چنان که شنیده‌ایم در کتاب خود آورده‌ایم».

راقم این سطور بر آن باور است، اگر طبری خود به پیرایش و گزینش این روایت‌ها اقدام می‌کرد امروزه از انبوهی گزارش‌های گوناگون و گاه متناقض که حاکی از دیدگاه‌ها و اخبار رایج میان گروه‌های سیاسی و فرق مذهبی و مکاتب تاریخ است، کمترین آگاهی نیز وجود نداشت. در نتیجه داوری درباره‌ درستی یا نادرستی اخبار دشوار و شاید ناممکن می‌گشت.

نولدکه ـ تاریخ‌نگار و خاورشناس مشهور آلمانی ـ نیز دراین‌باره چنین اظهار نظر کرده است:

«تاریخ طبری التقاط مطالب فراوانی است که با کوشش فراوانی فراهم آمده است. مطالب منابعی که با یکدیگر اختلاف داشته‌اند در آن تهذیب نشده است... اما این وضع ارزش کار او را در نظر ما تا اندازه‌ زیادی بالا برده است، زیرا به این ترتیب اخبار کهن، مطمئن‌تر از آن به دست ما رسیده است که مورخ برای تعدیل آن رنج و کوشش به کار می‌برده است».

به هر حال به عنوان پایانی بر این کوتاه جستار و به مثابه برآیند سخن خالی از لطف و عاری از زیب نیست اگر رای و ایده‌ ادیب ناموری چون ملک‌الشعرای بهار درباره طبری و کتابش گفته آید.

«اگر کسی طبری را تنها از گرده‌ همین یک کتاب بشناسد اعتراف خواهد نمود که وی در عصر خود کاری معجزه‌آسا از پیش برده و او مورخی است که در عصر خود در روی زمین ثانی و همتا نداشته است، زیرا ذره‌ای از اخبار و اطلاعات عصر خود را فروگذار نکرده است».

سورنا گیلانی