یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تجلی اعظم حق


تجلی اعظم حق

بررسی دستاوردهای مادی و معنوی رسالت نبی اکرم ص

چند قرن قبل از میلاد حضرت پیامبر(ص) کعبه ای ساخته شد به وسیله دو پیامبر بزرگوار، ابراهیم و اسماعیل(ع)؛ و این دو بزرگوار هم از ذات اقدس اله درخواست کردند پیامبری مبعوث بشود که آیات الهی را تلاوت کند و جامعه را تزکیه کند و علم و حکمت بیاموزاند. بعد از گذشت یک مدت طولانی، تورات نازل شد و خصوصیت های علمی و اخلاقی و تربیتی آن حضرت در تورات بازگو شد. قرن ها گذشت تا وجود مبارک عیسای مسیح(ع) ظهور کرد و بشارت آمدن پیامبر گرامی(ص) را به جامعه داد و زمینه را فراهم کرد؛ بعد از گذشت چند قرن وجود مبارک حضرت با قرآن ظهور کرد.

وقتی وجود مبارک پیامبر(ص) ظهور کرد، نعمتهای فراوانی برای بشریت آورد. بخش وسیعی از آن نعمتها در روایات ما، مخصوصاً در نهج البلاغه آمده است؛ اما آن عناصر محوری ره آورد پیامبر در خود قرآن کریم آمد. وجود مبارک حضرت امیر(ع) فرمود: شما در زمان جاهلیت بهداشت نداشتید، مسکن مناسب نداشتید، آب آشامیدنی سالم نداشتید، محیط زیست سالم نداشتید؛ اینها را به وسیله اسلام فراهم کردید. شما در حجاره خشن زندگی می کردید، بین حیات سم زندگی می کردید(۱) و مانند آن. این گونه از نعمتها در ضمن آیات قرآنی بازگو شد اما به صورت صریح قرآن کریم به این مسائل نپرداخت؛ ولی مسائل اعتقادی، اخلاقی، فقهی، حقوقی که خطوط کلی دین است را به صورت شفاف بازگو کرد.

توحید را آورد، وحدت را آورد، فضایل اخلاقی دیگر را آورد؛ فرمود: به یاد این معارف باشید که قبلاً فاقد بودید و هم اکنون واجدید: واذکروا نعمت الله علیکم (۲)، اذکنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا(۳). فرمود: به یاد آن روزگار جاهلی باشید که غالباً به غارت و جنگ می پرداختید، مشغول خونریزی و دشمنام و دشمنی بودید، و به نعمت اسلام برادر یکدیگر شدید. این کلمه نعمت را در یک جمله کوتاه دوبار ذکر فرمود: اذکروا نعمت الله علیکم اذکنتم اعداء فاصبحتم بنعمته اخوانا، نفرمود فاصبحتم اخوانا! این تکرار نعمت برای اهمیت نعمت وحدت است. فرمود: او شما را متحد کرد؛ وقتی متحد شدید، به همه آن مشکلات فائق آمدید. هم به مشکلات بهداشت و درمانتان، هم به مشکلات اقتصادتان، هم به مشکلات فرهنگ جامعه تان، هم به مشکلات امنیت و آسایش و آزادی و استقلال تان و مانند آن.

● «تلاوت» آیات الهی توسط رسول اکرم(ص) و «تفهیم» آن توسط خدای سبحان

وجود مبارک پیغمبر (ص) به مردمش این مطلب را اعلام کرد و فرمود: این حرفهائی که من می زنم، به خود من اسناد ندارد؛ یک. مطلبی که به وسیله این حرف ها در جان شما رسوخ می کند، آن هم به من مربوط نیست؛ این دو. تلاوت کردن این آیات از من است به اذن خدا، نفوذ محتوا و معانی این آیات در دلهای شما کار خداست، منتها با زبان و بیان من. این دو مطلب را از این آیه می توان استفاده کرد؛ فرمود: قل لو شاءالله ما تلوته علیکم و لا ادراکم به لقد لبثت فیکم عمرا من قبله افلا تعقلون(۴). فرمود: اگر خدای سبحان می خواست که من هم مانند افراد دیگر و عادی به سر ببرم و وحی و نبوتی نباشد، هرگز من این آیات را بر شما تلاوت نمی کردم؛ یک. و خداوند معانی و معارف این آیات را به شما عطا نمی کرد که شما درایت را از خدا بگیرید و تلاوت را از من بشنوید؛ این دو. من آیات الهی را تلاوت می کنم، شما تلاوت را از من می شنوید؛ ولی درایت و فهم و ادراک معانی اینها را از خدای سبحان می گیرید. او معلم است و من تالی ام؛ من می خوانم، او معنا می کند؛ من زبان بی زبانی اویم و از این راه او این معانی را به شما عطا می کند: قل لو شاء الله ما تلوته علیکم و لا ادراکم؛ این (ادراکم) فعل ماضی است، متکلم وحده نیست که در ترجمه ها آمده. نه من شما را درایت نمی دهم، (ادری)نیست، «ا دری» است؛ متکلم وحده نیست، مفرد است و فعل ماضی است به معنی اینکه او این درایت را به شما نمی داد!

● شاگردی خدای سبحان در مکتب رسول اکرم(ص)

از اینجا دو نکته معلوم می شود؛ یکی اینکه تلاوت آیات به اذن خداست از رسول گرامی(ص) که ما این تلاوت را استماع می کنیم. یکی اینکه ما شاگرد خدائیم، منتها در مکتب و حوزه پیامبر. او وقتی می خواند، کسی آیات را از او تحویل می گیرد و از زبان مطهر آن حضرت می شنود؛ با درایت الهی همراه است.

مدری، معلم و مفهم، خداست؛ آن درایت بخش و فهم بخش خداست، منتها از زبان پیامبر. پس این می شود مطلب دوم که معلم و مدری خداست و آن می شود مطلب اول که تالی پیامبر است: قل لو شاء الله ما تلوته علیکم.

● سر آسمانی بودن قرآن کریم، در حیات پیامبر(ص) قبل از مبعوث شدن

بعد می فرماید: من تقریبا ۴۰ سال در بین شما بودم، شما سوابق مرا از نزدیک آزمودید که من قبلا از این حرف ها نداشتم! هم امین و صادق بودم، هم از این سخنان و آیات چیزی نمی گفتم. معلوم می شود اینها حرف من نیست، حرف دیگری است: لقد لبثت فیکم عمرا من قبله افلا تعقلون؛ شما اگر خردمندانه داوری کنید، می بینید که سوابق من طوری بود که این حرف ها در آن سوابق نبود و این مطالبی که من بعداز ۴۰ سال می گویم، هیچ ربطی با طرز زندگی عادی من قبل از ۴۰ سالگی نداشت. در طی آن ۴۰ سال که یک عمر طولانی است، من با شما بسر بردم؛ از این مسائل چیزی از من نمی شنیدید، معلوم می شود این حرف ها مال من نیست.

● راه درک تلاوت قرآن کریم از زبان پیامبر اکرم(ص)

نکته مهم آن است که برای ما که در عصر غیبتیم و حضور آن حضرت را درک نکرده ایم؛ آیا راهی هست که تلاوت را از خود پیامبر(ص) تلقی و دریافت بکنیم که از این راه درایت هم نصیب ما بشود؛ که تالی بشود پیامبر، مدری بشود خدا؛ یا نه؟! و اصلا این راه رفتنی است یا نه؟ ما وقتی به همین قرآن کریم برمی گردیم، می بینیم قرآن کریم نقشه حضور آن حضرت را از قرون گذشته به این صورت تبیین کرد، فرمود: بنیانگذار کعبه، وجود مبارک ابراهیم(ع) مرده را زنده می کرد به اذن خدا؛ او می گفت و می خواند، ما حیات می بخشیدیم؛ او مظهر احیای ما بود، مظهر حیات بخشی ما بود. ما به آن حضرت گفتیم: شما نام این حیوانات را ببر. ثم ادعهن یاتینک سعیا(۵). تو اسم این حیوانات سر بریده را ببر، اینها موظفند که اطاعت کنند. تو که می گویی یا طاووس، اسم این حیوان را بردی، چگونه اجزای پراکنده شده این مرغ جمع می شوند و سریعا این پیکر به آن سر و آن سر به آن پیکر متصل می شود و طاووس زنده می شود؟ اینها می آیند، اما کی اینها را می آورد؟ مگر سعی و آمدن بدون عامل ممکن است؟ مگر حرکت بدون محرک ممکن است؟ اینها که روحی ندارند، زنده نیستند تا پر بکشند و بیایند! فرمود: تو بخوان، آوردن اینها به عهده ما؛ و از همین نظر تو می شوی، مظهر محیی و احیاء کننده.

بعداز وجود مبارک ابراهیم، رفته رفته دوران موسای کلیم(ع) سپری می شود، تا می رسیم به وجود مبارک عیسای مسیح. ذات اقدس اله به عیسای مسیح(ع) فرمود: تو در این پیکر ساخته بدم، تنفخ فیها؛ تو می دمی، اما فتکون طیرا باذن الله. او زنده می شود، به اذن من. تو اگر بدمی، او زنده می شود؛ دیگران اگر بدمند که زنده نمی شود!

● حصول خلافت الهی در پرتو «عبودیت»

خدای سبحان برای زنده کردن انسان، روح را به انسان عطا می کند؛ و از این اعطای روح به نفخ روح یاد کرد، فرمود: نفخت فیه من روحی(۶)، من می دمم. وقتی دمیدم، انسان زنده می شود. این نفخ به معنی فوت کردن نیست؛ همان اعطای روح و اعطای هویت اصلی انسان است. فرمود: همین کاری که من می کنم، عیسای مسیح (ع) که خلیفه من و مظهر من است؛ او هم اگر بدمد، این پرنده زنده می شود. وقتی عیسای مسیح با نفخش مرده را زنده می کند، یا به یک موجود جامدی روح می بخشد که بشود خلیفه و مظهرخدا؛ و خلافت و مظهریت فقط در سایه عبودیت است و لاغیر! پس اگر کسی بنده خالص خدا شد مثل ابراهیم خلیل(ع) او می تواند مرده را به اذن خدا زنده کند؛ یا اگر کسی بنده خالص خدا شد مثل عیسای مسیح(ع)، گذشته از اینکه می تواند مرده را زنده کند، می تواند حیات ابتدائی ببخشد، کسی را بیافریند. هم مرده زنده کردن، جزء معجزات عیسای مسیح(ع) بود؛ و اذ نحیی الموتی باذنی(۷)؛ و هم زنده کردن ابتدائی و حیات بخشی، جزء معجزات آن حضرت بود که: فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی (۸) و مانند آن.

● عوامل اساسی در احیای جامعه

در اینجا جامعه جاهل واقعا مرده اند، کورند، کرند، صم بکم عمی فهم لا یرجعون(۹)، فهم لایعقلون (۰۱) و مانند آن که به وسیله علم و معرفت زنده می شوند. این زنده شدن دو تا کار دارد، یکی دمیدن پیامبر، یکی روح بخشی خدا با این دم. همان طوری که زنده شدن مرغها به وسیله ابراهیم خلیل(ع) دوکار بود، یکی صدا زدن آن مرغها به اسمشان، یکی هم حیات بخشی، که در حقیقت حیات بخشی از راه خلافت و مظهریت ابراهیم خلیل، نصیب آن حضرت شد که مرغهای مرده زنده می شوند، درباره عیسای مسیح (ع) هم همین طور است.

وجود مبارک پیامبر اگر بخواهد حیات معنوی به جامعه ببخشد، یک مرده ای را زنده کند، یک کوری را درمان ببخشد، بینا بکند، یک کری را شفا ببخشد، سمیع بکند؛ یک جاهلی را بخواهد عالم بکند، یک ابکم و گنگی را بخواهد گویا بکند؛ با تلاوت آیات الهی این کار را می کند. فرمود: تو تلاوت می کنی، خدا درایت می بخشد: قل لو شاء الله ما تلوته علیکم و لا ادراکم به؛ یعنی تلاوت از پیامبر، درایت بخشی و فهم و شعور دادن و ادراک معارف از ناحیه خدا.

اگر کسی واقعا آنچه را می داند، باور کند و عمل کند؛ الان که خودش قرآن می خواند، مثل اینکه از وجود مبارک پیغمبر(ص) دارد می شنود. اگر این تلاوت او به منزله تلاوت رسول الله است؛ یا اگر وارد مجلسی شد، دید کسی دارد قرآن تلاوت می کند، خوب گوش بدهد؛ گرچه ممکن است گوینده یک فرد عادی، یا خوانند یک فرد عادی باشد، ولی این درحقیقت از وجود مبارک پیامبر تحویل می گیرد. چون صدا را از آنجا می شنود، درایت هم از خدای سبحان می گیرد. خدای سبحان می شود مدری، معلم و مفهم؛ و این شخص می شود مستمع و این استماع را از پیامبر در حقیقت دارد دریافت می کند ولو خواننده یا گوینده یک فرد عادی باشد.

● راه تشخیص تأثیر کلام الهی در جان خویش

ما باید تجربه کنیم، ببینیم آیا به اینجا رسیدیم که تلاوت را از یک کسی دریافت بکنیم، درایت را از خدائی که معلم است تلقی بکنیم؛ رسیدیم یا نه، باید سوابق و لواحق تحصیلی مان را تجربه بکنیم. اگر ما در مجلس قرآن شرکت کردیم و یک تحولی در ما پیدا شد، یعنی واقعا بینا شدیم، دیدیم چیزی را که قبلا نمی دیدیم، شنیدیم و می شنویم چیزی را که قبلا نمی شنیدیم و بگوییم چیزی را که قبلا نمی گفتیم؛ معلوم می شود که این زبان ما گویا شد، این چشم ما بینا شد و این گوش ما شنوا شد. معلوم می شود که یک درایتی به لطف الهی نصیب ما شد و یک تلاوتی که از وجود مبارک پیامبر رسیده، ما داریم.

اما اگر خدای ناکرده دیدیم با شنیدن تلاوت، درایتی نصیب ما نشد؛ بدانیم فقط یک انتفاع عبادی و لفظی است. یک ثواب لفظی می بریم، بهره لفظی می بریم که البته نباید ناامید شد، همین، زمینه برای رسیدن به مسائل بعدی است.

شما می بینید همین جریان چهارشنبه سوری یا چهارشنبه سوزی، هیچ منطقی را نمی پذیرد. بارها گفته شد؛ در نماز جمعه ها گفتند، در سخنرانی ها گفتند، رسانه ها گفتند، صدا و سیما گفت، روزنامه ها نوشتند؛ باز می بینید در مرکز یک مملکتی یک عده ای از جوانها عمدا خودشان را به هدر می دهند! این برای آن است که سامعه نیست، باصره نیست، ناطقه نیست؛ و انسان حرف حق را نمی شنود. وقتی حرف حق را نشنید، عمدا خودش را به هدر می دهد و هیچ منفعتی هم در این کار نیست.

● نقش «علماء» در پاسداری از دین و مبارزه با خرافات و بدعتها

اینکه فرمودند: العلماء ورثه الانبیاء(۱۱)، سخنی است بسیار حق. اگر شما می بینید در ایران اسلامی بسیاری از معارف و مطالب و حقائق به لطف الهی روشن و شفاف است و در کشورهائی که به مراتب بزرگ تر از ایرانند، خرافات موج می زند؛ مثل هند که از موش پرستی گرفته تا پرستش حیوانات دیگر وجود دارد، برای آن است که آنجاها حوزه های عمیق علمی نیست، دانشگاههائی که علوم انسانی تدریس بکنند نیست، روحانیت فعال نیست، نماز جمعه و جماعات نیست و اگر آنجا خرافات و افسانه و افیون فراوان است، برای نبود علماء است. هر جا روحانیت باشد، حوزه های علمی باشد، تحقیقات باشد، پژوهش های دینی باشد، این خرافات کم است و اگر خدای ناکرده این پژوهشها و تحقیقات دینی کم بشود، آن خرافات زیاد می شود. الآن که عصر علم است، شما می بینید خرافات در هند موج می زند! کمتر افیون و افسون و خرافه ای باشد که در هند پیدا نشود!! از مذهب ها و آداب و سنن گوناگون.

● «توحید» و «وحدت»؛ ره آوردهای اصلی پیامبر اکرم(ص) برای جامعه انسانی

وجود مبارک حضرت امیر فرمود: شما اصلا طرز زندگی را آشنا نبودید؛ ولی قرآن کریم آنها را به روایات سپرده، فرمود: دو عنصر محوری را پیامبر آورد؛ یکی «توحید»، یکی «وحدت»، یکی خداشناسی و خداپرستی، یکی تعامل متقابل با یکدیگر و ادراک صحیح یکدیگر و فرمود: بهترین نعمتی که خدای سبحان به وسیله وحی الهی به جامعه انسانی بخشیده است، نعمت وحدت است؛ یعنی یکدیگر را خوب درک کردن، با احترام برخورد کردن، کسی را نرنجاندن، در داخله اسلام و حوزه اسلامی جا برای رنجاندن کسی نیست. اینها رحماء بینهم(۲۱) هستند، آن خشونت و مبارزه و جنگ و تند و تیز بودن علیه کفار است. انسان هر فریادی که دارد درباره آمریکا و صهیونیست بکشد، به جاست؛ اما در داخله خودش جز برادری و مهربانی و وداد و محبت وظیفه دیگری نیست. فرمود: فاصبحتم بنعمته اخواناً.

به همین خاطر بزرگان اهل معرفت گفته اند: اگر بنده ای صالح سالک بود، (بسم الله الرحمن الرحیم) چنین بنده ای به منزله «کن» از ذات أقدس اله است؛ که: قول بسم الله الرحمن الرحیم من العبد بمنزله کن من الرب. اگر خدای سبحان وقتی اراده کرد چیزی را انجام بدهد، می فرماید: «کن»، آن شیء هم حاصل می شود، (فیکون) می شود؛ ابراهیم خلیل هم با به نام خدا و بسم الله الرحمن الرحیم مرده را زنده می کرد، وجود مبارک عیسای مسیح با بسم الله الرحمن الرحیم یا حیات ابتدائی می بخشید، یا مرده ها را زنده می کرد. وجود مبارک پیامبر اسلام با بسم الله الرحمن الرحیم آیات الهی را تلاوت می کرد و این معارف را ذات أقدس اله بعد از تلاوت آیات الهی در دلهای مردم جا می داد.

● درایت و رعایت، زمینه ساز فهم معارف معصومان(ع)

پس اگر علمی را خدا به کسی بفهماند، انسان اهل درایت بشود؛ یقیناً رعایت هم خواهد کرد. این ۳ قسم را در نهج البلاغه بیان فرمودند، ائمه دیگر فرمودند که برخی همتشان (روایت) است، برخی همتشان(درایت) است، برخی همتشان گذشته از درایت، «رعایت» است. آنکه اهل روایت است، سعی می کند سخنرانی کند، مقاله بنویسد، این حرفها را منتشر کند؛ خیلی مقید نیست که به این معارف بار یابد! آنکه اهل درایت است، می کوشد این معانی و معارف را به طور عمیق درک کند، این، دین پژوه خوبی است. آنکه اهل رعایت است، می کوشد بعد از اینکه خوب فهمید، این را در جان خود پیاده کند، در جامعه پیاده کند، بشود نور. لذا حضرت فرمود: راویان علم زیادند، اما راعیان علم کمند، آنها که رعایت می کنند کمند؛ رواه العلم کثیر و رعاته قلیل(۳۱). آنها که راویان دانشند، فراوانند؛ اما آنهائی که مراعات کننده اند، بسیار کمند!! اگر کسی توفیق درایت پیدا کرد، و توفیق رعایت پیدا کرد، باید شاکر باشد که این حرف ها را، یعنی آیات را از ذات مقدس معصوم(ع) دریافت کرده است؛ وقتی این آیات را از معصوم دریافت بکند، یقیناً درایت الهی، او را همراهی می کند، چون در آن کریمه فرمود: قل لو شاء الله ما تلوته علیکم و لا ادراکم به.

بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (مدظله العالی) در جلسه اخلاق به مناسبت ایام ارتحال حضرت رسول اکرم(ص) در دیدار با طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم- قم؛ ۲۵/۱۲/.۱۳۸۴

آیت الله جوادی آملی

(۱) نهج البلاغه/ خ ۶۲- (العرب قبل البعثه)

(۲) مائده/ ۷

(۳) آل عمران/ ۳۰۱

(۴) یونس/ ۶۱

(۵) بقره/ ۰۶۲

(۶) حجر/ ۹۲ و ص/ ۲۷

(۷)بقره/ ۰۶۲

(۸) مائده/ ۰۱۱

(۹) بقره/ ۸۱

(۰۱) بقره/ ۱۷۱

(۱۱) الکافی/ ۱/۲۳

(۲۱) فتح/ ۹۲

(۳۱) نهج البلاغه/ خ ۹۳۲ و حکمت ۸۹