چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

نگرش شما به زندگی


نگرش شما به زندگی

احساسی که شما در زندگی دارید ناشی از تصورات ذهنی شماست, این که در دوره ای غمگین و مضطرب و در دوره ای دیگر شاد هستید, افکار و ذهنیت شماست که موجب ایجاد این احساسات می شود

احساسی که شما در زندگی دارید ناشی از تصورات ذهنی شماست، این که در دوره ای غمگین و مضطرب و در دوره ای دیگر شاد هستید، افکار و ذهنیت شماست که موجب ایجاد این احساسات می شود.

احساسات منفی پیچیده و آزاردهنده است و برای رهایی از آن باید عقاید خود را عوض کنید و با این احساسات درگیر نشوید. احساسات منفی موجب تنش در شما می شود ، ولی علت اصلی تنش احساسات شما نیستند، بلکه طرز تلقی شما از یک موقعیت موجب ایجاد این تنش می شود.

یک واقعه یا اتفاق مشابه در افراد گوناگون احساسات متفاوتی را به وجود می آورد. به این معنی که میزان اهمیت یک واقعه در یک فرد ممکن است بسیار زیاد باشد و آثار روحی و عاطفی مخربی را در درازمدت یا کوتاه مدت برای فرد به همراه داشته باشد، درحالی که همان واقعه برای فرد دیگری اهمیت کمتری داشته باشد و تأثیر منفی کمتری را از نظر عاطفی روی او بگذارد.

● در جست وجوی آرامش روحی

این تأثیرات به نوع نگرش و افکار این افراد از آن موقعیت باز می گردد. شما می توانید با اصلاح و تغییر نگرش و نحوه برخورد با مشکلات به آرامش روحی دست یابید و شادی و امید را به زندگی خود بازگردانید.

این روش راه تازه ای برای درک احساسات انسانی گشود و با غلبه بر مشکلات موجب شد افراد به موفقیت و شادکامی برسند و انقلابی در روانشناسی پدید آورد که شناخت درمانی نام گرفت و توجه روان شناسان و روان درمان گران را به خود جلب کرد.

اثربخشی شناخت درمانی اگر بیش از دارودرمانی نباشد کمتر از آن هم نیست. شواهد نشان داده اثر شناخت درمانی بیشتر از روش های متعارف دیگر مانند رفتار درمانی و گروه درمانی بوده است.

روش جدید شناخت درمانی با منطق علمی مطابق است و موجب شده در دهه های اخیر موجی از تحقیقات جدید در این مکتب صورت گیرد و نتایج ثمربخش آن بیش از پیش آشکار شود. مهم ترین بخش در بررسی یک احساس خود شما هستید، یا به عبارت دیگر میزان اهمیت موضوع بر شماست که تعیین کننده نوع احساس در شما می شود و شما هستید که تا حد زیادی موجب بروز احساسات منفی می شوید. این الگو برای جوانان بسیار کاربردی است. مثلا به این شکل پیش می رود: علت یا واقعه افکار و عقاید شما پیامدهای عاطفی و رفتاری.

به عنوان مثال این الگو را می توان به این شکل بیان کرد: از دست دادن کار- دیگر نمی توانم کاری پیدا کنم- احساس بی لیاقت بودن.

ابتدا شاید فکر کنید از دست دادن کار به خاطر بی لیاقتی شماست و اگر در محل کار آدم بالیاقتی بودید می توانستید کار خود را حفظ کنید. در صورتی که شاید به علت ورشکستگی شرکت کار خود را از دست داده اید و این موضوع هیچ ربطی به شما ندارد. همه افراد در چنین موقعیتی این احساس را ندارند. در نکته دوم «دیگر نمی توانم کاری پیدا کنم» موجب ایجاد احساس بد در شما شده است.

و در قسمت سوم شما احساس ناکامی می کنید. البته نکته اول نقش مهمی در ایجاد مشکلات عاطفی شما دارد، ولی درنهایت نکته دوم یا همان عقیده شما در مورد از دست دادن کار موجب این احساس شده است. در این جا برای این که از این احساس ناخوشایند رها شویم دو مورد دیگر را باید مدنظر داشته باشیم و به سه نکته اول اضافه کنیم. جدل با احساسات ناخوشایند؛ اندیشیدن منطقی در مورد تفکرات و احساسات منفی. در اینجا شما باید با طرز تفکر ناخوشایند بجنگید و سعی کنید افکار منفی خود را عوض کنید، به این گونه که عقیده خود را زیرسؤال ببرید.

وقتی شما از نظر عاطفی ناراحت هستید سیستم فکری شما معمولا کار نمی کند و بسته است. سؤال های منطقی که از خود می کنید موجب می شود که سیستم فکری باز شود. مثلا این که از خود بپرسید: «چرا فکر می کنی که دیگر نمی توانی کاری پیدا کنی؟ این که فکر کنم که دیگر همه چیز تمام شده و کاری پیدا نمی کنم هیچ کمکی به این نمی کند که کار دیگری پیدا کنم.» در اینجا شما از تکنیک تمرکززدایی استفاده کرده اید و از طرز تفکر ناخوشایند فاصله گرفته اید و آن را به شیوه ای واقع بینانه تر بررسی می کنید.

در مورد آخر شما از طریق اندیشیدن منطقی در مورد عقاید خود یک دیدگاه باز و درستی را که موجب ثبات رفتاری و عاطفی بیشتری در زندگی می شود، ایجاد می کنید و توضیحات قانع کننده دیگری در حل مشکلات عاطفی خود پیدا می کنید.

ویکتور فرانکل روانپزشک برجسته و سرشناس معتقد است: «همه چیز را می توان از انسان گرفت مگر یک چیز و آن اختیار بشر است»، یعنی انسان در انتخاب خود و نوع نگرشش نسبت به شرایط دارای اختیار است. شما در هر شرایطی می توانید نوع واکنش خود را انتخاب کنید، زیرا انسان موجودی است که دارای اختیار است و در همه کار تا حدی آزادی عمل دارد. اتفاق های گذشته و حال تعیین کننده احساس شما در شرایط فعلی نیست، بلکه نوع نگرش شما نسبت به آن اتفاق ها است که احساس شما را تعیین می کند به عبارت دیگر شما آن طور احساس می کنید که می اندیشید.