چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
اقتصاددانان و آینده پژوهان چه می گویند
● ولادیمیر پانتین و ولادیمیر لاپکین
این دو آینده پژوه روسی و نویسندگان کتاب «فلسفه پیشبینی تاریخی: تاریخچه و چشماندازهای توسعه جهانی در نیمه اول قرن ۲۱ام» براساس چرخه کندراتیو به تبیین مدل آینده توسعه اقتصادی و سیاسی جهان پرداختند.
در مقایسه با آثار آلوینتافلر و دیگر آینده پژوهان معروف، در کتاب پانتین- لاپکین تعیین تاریخ دقیق یا فواصل زمانی بحرانهای اقتصادی- سیاسی داخلی و درگیریهای بینالمللی امکانپذیر است. به اعتقاد آنان در اوایل دهه ۱۹۹۰ کشورهای غربی به صورت پویا به رشد اقتصادی دست مییابند.
در دهه ۲۰۰۰ اقتصاد جهان با غلبه سریع بر موانع فناوری و توسعه، در سایر نقاط جهان رشد میکند. با پایان ترقی و آغاز تنزل چرخه کندراتیو، که در اواخر دهه ۲۰۰۰ آغاز شده و تا آخرین سالهای ۲۰۲۰ ادامه خواهد داشت، یک دوره از بحرانها و شوک وارد اقتصاد جهانی میشود. با توجه به این مدل در سالهای ۲۰۱۳-۲۰۰۹، اوج شوک در اقتصاد جهانی را شاهدیم و اوج شوکهای سیاسی و نظامی و تضاد در سالهای ۲۰۱۷-۲۰۱۳ رخ خواهند داد. آنها ضمن پیشبینی احتمال بحران جهانی مالی و اقتصادی درسال ۲۰۰۸ تضعیف جدی مواضع دلار آمریکا و اقتصاد آمریکا را برآورد مینمایند.
شوک شدید اقتصادی و سیاسی ۲۰۱۱- ۲۰۰۹ که به پایینترین نقطه از چرخه در پایان سال ۲۰۱۱ رسید، به بروز برخی بحرانهای سیاسی مقطعی منجر خواهد شد. احتمال بروز درگیریهای خطرناک بینالمللی به بالاترین سطح در ۲۰۱۷-۲۰۱۴ میرسد، زیرا در این دوره از نظام سابق روابط بینالمللی بیثبات خواهد شد. به طور کلی، آخرین مرحله از شوک بزرگ در حدود ۲۰۱۷ به پایان خواهد رسید. پس از ۲۰۱۳ احتمال بروز درگیریهای نظامی و سیاسی و گسترش آن به برخی از مناطق جهان به خصوص در کشورهایی در خاورمیانه (عراق، ایران، پاکستان، افغانستان، لبنان، سوریه، اسرائیل)، آسیای جنوب شرقی (چین، تایوان، کره شمالی و جنوبی، اندونزی، ژاپن)، اروپا شرقی ( اوکراین، بلاروس، مولداوی، کشورهای بالتیک)، شبه جزیره بالکان (کشورهایی که بخشی از یوگسلاوی بود، و آلبانی) را پیشبینی میکنند. آنان بروز رفتار مسوولانه و معقولانه و بهبود روابط نزدیکتر و همکاری میان تمامی بازیگران جهان پیشرو ایالات متحده، اتحادیه اروپا، روسیه، ژاپن، چین، هند، و قدرتهای کلیدی منطقه ای از جهان اسلام و آمریکای لاتین آمریکا را شرط جلوگیری از این درگیریها و تبدیل آن به جنگ جهانی جدید میدانند. از دید آنها امکان تبدیل «جنگ اطلاعات» و «جنگ سرد» مدرن به جنگ واقعی میان آدمهای واقعی بسیار محتمل است. درگیری یا جدا شدن کشورهای پیشرو را به معنای از دست دادن توان مدیریت این مبارزه قریبالوقوع میدانند. از نظر آنان تمام تلاشها برای منزوی کردن روسیه و کشانیدن آن به حاشیه، تنها منجر به ایجاد روابط حسنه بین روسیه و چین، تقویت احساسات ضدغربی در روسیه و تشدید بیثباتی بینالمللی خواهد شد. بدون کمک اروپا و ایالات متحده آمریکا خطر ورود روسیه به بحرانهای عمیق یا تجزیه شدن را در نظر میگیرند که در آن صورت اتحاد روسیه با چین اجتنابناپذیر است. شوکهای سنگین اقتصادی و سیاسی در ۲۰۲۰-۲۰۰۹ اجتنابناپذیر به نظر میرسند. با این حال، پیامدهای آنها ممکن است متفاوت باشد، که به طور قابل توجهی با توجه به وضعیت روابط بین روسیه و غرب تعیین میشوند. نحوه رفتار غرب با روسیه و نحوه مشارکت دادن این کشور در عرصههای اقتصادی و تجاری به نوبه خود به کاهش و افزایش دوری یا نزدیکی آن از شرق منجر شود. بعدها در سالهای ۲۰۲۵-۲۰۱۷، اقتصاد جهان ترقی جدیدی را تجربه خواهد کرد. در همین زمان تغییرات بزرگی در سیاست جهانی رخ میدهد. رشد اقتصادی قدرتهای عمده به اصطلاح «جهان سوم»، به ویژه در شرق بیشتر خواهد شد، نقش مهم ایالات متحده در تنظیم روابط بینالمللی به احتمال زیاد کاهش قابل ملاحظهای پیدا خواهد کرد. تجربه بشری در دو دهه پیشین نشان داده است که توافقهای عمومی بر سر قدرت جادویی روسیه یا طرد ژاپن اشتباه بوده است. این دقیقا آن چیزی است که باید در برخورد با پیشگوییهای مکرای نیز مورد توجه قرار بگیرد.
● پل گروگمن
این اقتصاددان برنده جایزه نوبل اعتقاد دارد در توصیف کامیابیهای آسیا اغراق شدهاست و پیشبینیهایی از قبیل «قرن پاسیفیک» را مورد انتقاد قرار میدهد. او معتقد است در قرن بیستویکم مرزها از بین خواهند رفت، منافع اقتصادی کشورها، زنجیروار به هم گره خورده و هر کشور بنابر ویژگیهای خود، مهارت و تخصصی را اختیار میکند که نهایتا به قرار گرفتن آن در طبقه بینالمللی جدیدی منتهی خواهد شد.
اما در عین حال گروگمن همراه با برخی از منتقدان، رشد قابل توجه آسیا را زیر سوال بردهاند و معتقدند که این دستاوردها نتیجه مستقیم ازدیاد نیروی کار و انباشت سرمایههای فیزیکی و انسانی است و از بهبود کیفیت فرآیند تولید و افزایش بازدهی کل عوامل تولید ناشی نشده است.
● نوریل روبینی
در تازهترین سخنرانی خود پیشبینی کرده است که خطر یک «فرود دشوار» پس از سال ۲۰۱۳ میلادی اقتصاد چین را تهدید خواهد کرد، چون در آن زمان تلاش برای افزایش رشد اقتصادی از طریق سرمایهگذاری موجب ایجاد مازاد ظرفیت خواهد شد. تداوم روند رشد اقتصادی در کنار کاهش قیمتها آن هم در شرایطی که این کشور در آستانه تغییر رهبری در سال ۲۰۱۲ است، چالش کنونی چین را تشکیل میدهد. چین اکنون بهطور فزایندهای نه تنها بر صادرات خالص خود، بلکه بر سرمایهگذاریهای ثابتی وابسته شده است که میزان آن به حدود ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی این کشور میرسد.
در انتهای چنین مسیری چین با دو مشکل مواجه خواهد بود: مشکلات عظیم وامهای ناکارآمد در نظام بانکی و حجم عظیم مازاد ظرفیت که منجر به فرود دشوار این اقتصاد خواهد شد. بزرگترین چالش چین این خواهد بود که سرمایهگذاری و پساندازهای ثابت کاهش و مصرف افزایش یابد، در غیر این صورت پس از سال ۲۰۱۳ شاهد فرودی دشوار برای اقتصاد چین خواهیم بود.
● ژان پیرلمان
ژان پیرلمان استاد اقتصاد سیاسی در مدرسه بازرگانی لوزان معتقد است: ما در دورانی به سر میبریم که تغییر در آن پرشتاب و عمیق است. داروین معتقد بود نه قویترین گونهها و نه باهوشترین آنها، بلکه آنانی که به تغییر پاسخ مثبت دادند، به بقای خود در کره زمین ادامه دادند. او با توجه به چشماندازی که ارائه میدهد معتقد است اگر قرار بود جایزه داروین را به کشورهایی که به بهترین وجه چالشهای موجود را پاسخ دادهاند، بدهند، برزیل حتما جایزه اول را از آن خود خواهد کرد. او در عین حال که به بعید بودن رخداد همه احتمالات خود اذعان دارد، ولی معتقد است میتوان چشماندازهای متحمل را برای ارائه واکنشهای مناسب ارائه داد.
او میگوید بر خلاف قرن بیستم که قرن سلطه ایالات متحده و در میزان کمتری اروپای غربی و ژاپن بود. قرن آینده با فرض ثابت ماندن سیستم چندجانبهگرایی و قوانین حاکم، با ظهور هفت حوزه اقتصادی به جلو خواهد رفت. درجه بالایی از وابستگی متقابل و تعامل میان این هفت حوزه وجود دارد. هرگونه تغییر در قوانین مثلا، خیزش دوباره حمایتگرایی ممکن است باعث چالش و تعارض حاد میان کشورهای حوزه اول شود.
حوزه اول حوزه اقتصادی بسیار بزرگ و روبه توسعه چین است که تمام منطقه آسیا و اقیانوس آرام را در بر میگیرد، در این حوزه چند حوزه فرعی مانند کره، ژاپن، استرالیا و آسهآن قرار میگیرند. همه این اقتصادها به چین به مثابه لوکوموتیو اقتصادی منطقه مینگرند. حوزه اقتصادی چین ارتباطات گستردهای با سایر حوزههاو با کشورهای خارج از حوزههای مورد نظر اشاره شده به ویژه در آفریقا دارد.
حوزه اقتصادی هند خود به دلیل رشد اقتصادی و جمعیتی مورد توجه است. برخلاف چین، هند مقادیر زیادی تجارت و سرمایهگذاری با همسایگان خود دارد به ویژه با دو همسایه بزرگ پاکستان و بنگلادش؛ بعید نیست که یک حوزه اقتصادی هند بزرگتر، شامل جنوب آسیا تا سال ۲۰۲۰ ظهور کند.
حوزه اقتصادی روسیه؛ هر چند این حوزه در حال از دست دادن اندازه و میزان تاثیر خود عمدتا به دلیل تغییرات منفی جمعیتی است. جمعیت روسیه به سطح ۱۴۰ میلیون نفر تا سال ۲۰۵۰ کاهش خواهد یافت. بسیار دشوار است که با این افت جمعیتی این کشور قادر به اداره این اقتصادهای نوظهور باشد. بعید است تا سال ۲۰۲۰ شاهد تغییراتی ناشی از اصلاحات مبتنی بر بازار در این کشور باشیم.
همچنین منتظر ظهور اقتصاد جدید عثمانی خواهیم بود. ترکیه یکی از کشورهایی است که برجستهترین تحولات در دهه آینده را خواهد داشت؛ هر چند دهه قبلی را خوب شروع نکرد و یک بحران اقتصادی عمده را پشت سر گذاشت، اما تحت رهبری مدبرانه حاکمان خود و وزیر اقتصاد، کمال درویش، اقتصاد ترکیه با انجام اصلاحات تجدید حیات پیدا کرد و در میان کشورهای OECD بالاترین نرخ رشد اقتصادی را احراز کرد. اشتیاق الحاق به اتحادیه اروپا این کشور را دستخوش تغییرات روانی مهمی کرده است. اتخاذ یک سیاست بسیار مستقلتر که شامل تجدید روابط با همسایگان شرقی خود یعنی سوریه، عراق، ایران، خاورمیانه و آفریقا است، از خوشبینی و اعتماد به نفس رهبران کشور حکایت میکند.
حوزه اقتصادی اتحادیه اروپا؛ هر چند سهم و وزن آن به طور مطلق در اقتصاد جهانی رو به کاهش است. مشکل بزرگ این منطقه، تغییرات جمعیتی و پیری جمعیت فعال آن است. بر خلاف فرضیه داروین، این منطقه به تغییرات واکنش خوبی نشان نداده و بیشتر با استراتژی نگاه به درون، در پی حل معضلات است. نااطمینانیهایی در مورد یورو و توان اقتصادی اعضایی چون یونان، اسپانیا و حتی ایتالیا وجود دارد.
حوزه اقتصادی شمال آمریکا متشکل از کانادا، ایالات متحده و مکزیک است. با توجه به وجود محرکهای مثبت در اقتصاد آمریکا میتوان آن را یک قدرت عمده جهانی در دهه آینده دید. دو نیروی محرکهای که موتور رشد اقتصادی آمریکا هستند، یعنی نوآوری و مهاجرت که به طور عجیبی به همدیگر گره خوردهاند، باعث شده آمریکا پویایی یک اقتصاد نوظهور را کماکان حفظ کند، هر چند با چالشها و مشکلات عدیدهای نیز دست به گریبان است.
در آمریکای جنوبی قدرت اقتصاد برزیل است که به دلیل پاسخگویی مناسب به چالشهای زمانی میتوان به این کشور جایزه داروین را اعطا کرد، کما اینکه ترکیه در رتبه دوم قرار میگیرد. برزیل یک اقتصاد جهانی است که در بسیاری از حوزهها بسیار رقابتی عمل میکند و با وجود همکاری قدرتمند با شرکتهای چندملیتی راه بقای خود را یافته است. البته به دلیل حاکمان مدبر خود نه فقط در عرصههای اقتصادی، بلکه در عرصههای اجتماعی نیز بسیار موفق عمل کرده، نه تنها موفق به کاهش فقر شده است، بلکه توانسته نابرابری درآمدی در کشور خود را نیز تعدیل نماید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست