چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
قاعده زرین اخلاق کانت
«چنان رفتار کن که گویی بناست آیین رفتار تو، به اراده تو یکی از قوانین عام طبیعت شود.» اخلاق کانتی را در یک جمله میتوان چنین خلاصه کرد. جملهای که پس از کانت فیلسوفان مختلفی به آن رجوع کرده و تا امروز نیز مبنا و پایه بسیاری از نظریات اخلاقی معاصر قرار گرفته است. پرسشی که در نشست هفته گذشته انجمن حکمت و فلسفه مطرح بود نیز با رجوع به همین اصل عام صورت میگرفت. چهارشنبه گذشته (هشتم تیر) شهین اعوانی به بررسی این موضوع پرداخت که آیا اخلاق کانتی وظیفهگراست یا تکلیفگرا؟ او در تبیین این موضوع ابتدا به نظر هیوم و نقد کانت بر او اشاره کرد. از دیدگاه هیوم عقل به خودی خود به هیچوجه نمیتواند کردار آدمیان را هدایت کند و تنها بین امور مختلف نسبت برقرار میکند. به همین سبب به احساسات و امیال نیازمندیم. در حالیکه کانت در پاسخ به هیوم معتقد است رابطهای میان احساس و عقل وجود ندارد. هیچکس نمیتواند از ادای تکلیف خودداری کند. چیزی که برای من تکلیف است برای دیگری نیز هست. بنابراین تکلیف برای همگان یکسان است. در نتیجه ما باید میان وظیفه و تکلیف تمایز قایل شویم. از نظر کانت وظیفه بر دو قسم است.
الف) گاهی وظیفه از بیرون بر فرد تحمیل میشود، برای مثال کارمندان یک اداره طبق قوانین باید سر ساعت مقرری در محل کار خود حاضر باشند.
ب) گاهی وظیفه از درون بر فرد تحمیل میشود بدون آنکه هیچ اجبار بیرونی در کار باشد. کانت در حقیقت این نوع از وظیفه را تکلیف مینامد. شهین اعوانی در مقدمه بحث خود تبار مفهوم «وظیفه» را به سیسرو رواقیون برگرداند و کانت را وامدار آنان دانست: «کشف رواقیون جایگزینی مفهوم «وظیفه» با مفهوم «سعادت» بود. آنها معتقد بودند که باید به جای سعادت از وظیفه سخن بگوییم. سیسرو نیز در کتاب «وظیفه» بر این باور است که انسان در هیچ مرحلهای از مراحل زندگی نمیتواند از مفهوم وظیفه فارغ باشد. کانت این تعبیر را از سیسرو به عاریت گرفته و در آن تغییراتی میدهد.»
● اخلاق وظیفهگرایانه
برای درک بهتر اخلاق کانتی باید نظریات اخلاقی موجود تا زمان کانت را بازشناسیم که به گمان اعوانی عموما بر دو نوع اخلاق مبتنی بر فرمان الهی و اخلاق رواقیون است. کانت در تقابل با اولی به دومی نظر میکند و اخلاق مبتنی بر وظیفه را بنیان مینهد. از نظر رواقیون شر عبارت است از: سرپیچی از فرمان عقل. کانت نیز به همین منوال انسان را موجودی خردمند میداند که از قوه عقل برخوردار است که خود بر
دو قسم عقل نظری و عملی است. عقل عملی همان وجدان است در خدمت اراده نیک. فلسفه اخلاق کانت به این ترتیب از هرگونه تجربه برکنار است و صرفا بر عقل عملی تکیه میکند. به اعتقاد کانت در اینجا «اراده» اهمیت اساسی دارد. تا زمانیکه اراده نباشد مفهوم وظیفه کارایی ندارد. مفهوم اراده از پیش در ذات فهم طبیعی و سالم نهفته است. بنابراین کانت از همه کارهایی که مخالف وظیفهاند، چشمپوشی میکند. او همچنین کارهایی را که مطابق وظیفهاند اما انسان میلی به انجام آن ندارد، کنار میگذارد. اخلاقی بودن یک عمل مستلزم نفی همه الزامهای بیرونی یا مخالف طبع و میل آدمی و نیز مطابقت آن عمل با عقل است. از اینرو از نظر کانت حتی احترام به قانون گرچه شرط است اما لزوما اخلاقی نیست. کانت در اینجا مفهوم «خودآیینی» را پیش میکشد. خودآیینی یا استقلال (autonomy) قوهای است که قوانین را به صورت وظیفه در میآورد. مفهوم وظیفه مستلزم پیروی از قانون است و خودآیینی اساس کرامت طبیعت انسان و هر گونه طبیعت عقلانی است. همچنین در خودخلقی مدام هم انسان خالق خود و خالق ارزشها و معیارهاست. بنابراین قاعده زرین اخلاق از این قرار است: «با دیگران فقط آنگونه رفتار کن که رضایت میدهی در همان موقعیت با تو رفتار شود.»
● امر الهی و اخلاق
بخش بعدی سخنرانی شهین اعوانی به نسبت میان اخلاق و دین اختصاص یافت. او توضیح داد که اخلاق مبتنی بر فرمان الهی وظیفهگراست. با این حال بدون دین نمیتوان درک درستی از اخلاق داشت زیرا داوریهای فرد بر مبنای فرمان الهی صورت میگیرد، به شرط آنکه دین را بهصورت عشق، میل یا فرمانی از درون بپذیریم. از این منظر کانت به تقدم اخلاق بر ادیان معتقد است. هیچ دینی غیراخلاقی نیست اما نسبت میان این دو امر عموم و خصوص منوجه است. به اینگونه که اگر اخلاقی باشیم، دینی نیز هستیم اما عکس این رابطه لزوما صادق نیست. ما در برابر خدا الزاماتی داریم اما این الزامات نباید از سر اجبار صورت پذیرد. پس فرمان الهی را باید از سر رغبت بر اساس علل محرکه درونی خود انجام دهیم. اخلاق و الهیات در فلسفه کانت هیچیک مبنای یکدیگر نیستند ولی یکی بدون دیگری نیز نمیتواند وجود داشته باشد. کانت میگوید درست است که خدا الزامکننده قانون اخلاقی است ولی اگر علم اخلاق مبتنی بر دین بود، باید هر ملتی ابتدا خدا را میشناخت و آنکه خدا را نمیشناخت نیز از اخلاق بری بود. حال آنکه چنین چیزی صادق نیست. در کانت زشتی دروغ بدون تصور خدا نیز قابل درک است. به این ترتیب میتوان دید که در کانت اخلاق معطوف به امری بیرونی همچون اطاعت از فرمان الهی نیست، چرا که ذات خردمند فینفسه غایت است و هدف اصلی اخلاق کانت، انسانیت انسان است. ایرادی که در اینجا به کانت گرفته میشود، مسوولیت انسان است؛ اگر مبنای اخلاق فرمان الهی نباشد، انسان در قبال چه کسی مسوول است؟ پاسخ کانت این است که توسل به کلیسا یا ایمان به معنای رفع وظیفه نیست. تنها افراد بیمسوولیت همهچیز را به خدا وامیگذارند. انسان باید جایگاه خود را بشناسد و در این راه «وجدان» نقشی محوری بازی میکند. تعریفی که کانت از وجدان ارایه میدهد، عبارت است از: «آگاهی از یک دادگاه درونی در وجود انسان که افکار انسان در پیشگاه آن یکدیگر را متهم یا تبرئه میکنند. وجدان همان قاضی همراه است که بر اساس «تکلیف» قضاوت میکند. به عبارت دیگر وجدان را میتوان همان وظیفه از درون دانست.
● تکلیف و فضیلت
شهین اعوانی در بخش دیگری از سخنرانی خود به ارتباط میان تکلیف و فضیلت پرداخت. از دید او مفهوم فضیلت در کانت با مفهوم تکلیف در ارتباط تنگاتنگی است. بدون درک صحیح از تکلیف، شناخت فضیلت ممکن نیست، چراکه انسان اخلاقی، انسان مکلف است. در فلسفه کانت رابطه سعادت و فضیلت قطع میشود و تکلیف جای آن را میگیرد. از همینجا میتوان دریافت که اخلاق کانتی تکلیفگراست. اخلاق معطوف به سعادت نتیجهگراست و هدف غایی آن سعادتمندی انسان است. از سوی دیگر این نوع از اخلاق از احوال عاطفی ناشی میشود و به این سبب پساتجربی است. در حالیکه تکلیف عبارت است از: یک گزینش آزاد ضروری (اجباری) به موجب یک قانون درونی یا خودآیین. از نظر کانت ما ملزم هستیم بر اساس تکالیف خود عمل کنیم. او الزام را به دو دسته الزام فعال و الزام منفعل تقسیم میکند. الزام فعال یک الزام ذاتی است و هر الزام به فعل تکلیفی، الزام فعال است. اما الزام منفعل یک الزام تحمیلی است نسبت به امر الزامشده. از سوی دیگر کانت الزام را به دو دسته ایجابی و طبیعی هم تقسیم میکند که الزام ایجابی به نحو ایجادی و اختیاری تعیین مییابد و الزام طبیعی از طبیعت افعال به وجود میآید.
اعوانی در پایان سخنرانی خود جمعبندی کلی از اخلاق کانتی ارایه داد و علم اخلاق را در کانت متکفل بحث در رفتار آزاد دانست؛ تا آنجا که انسان در انجام این اعمال، از بیرون احساس اجبار نکند اما خود را مجبور و مکلف در اجرای آن بداند. میان «اصول احکام نظری الزام» و «اصول اجرایی یا عملی الزام» تفاوت وجود دارد. اصل اعلای تمام احکام اخلاقی در فاهمه قرار دارد و اصل اعلای تحریک اخلاقی رفتار در دل. اخلاق عبارت است از: انطباق رفتار با قانون عام (کلی) اراده آزاد. کل اخلاق عبارت است از: مناسبت و سازگاری رفتار با قاعده کلی. در تمام رفتار ما آنچه تابع قاعده است «اخلاقی» نامیده میشود. پس میتوان دید که کانت تکلیفگراست، آنهم تکلیفی که براساس فضیلت صورت گیرد.
رحمان بوذری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست