دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

«پیروزی» فلسطینیان در جنگ غزه


«پیروزی» فلسطینیان در جنگ غزه

چگونه بتوان از پیروزی گفت درحالی که از «غزه » سرزمینی سوخته برجای مانده است بیش از ۱۳۰۰ نفر کودک و بزرگ قتل عام شده اند و چندین هزار نفر مجروح و ده ها هزار نفر در همان مکان بسته به نام غزه, از هر طرف, به این سو و آن سو گریخته و می گریزند و همه ی هستی اشان را از دست داده اند

چگونه بتوان از پیروزی گفت درحالی‌که از «غزه‌» سرزمینی سوخته برجای مانده است. بیش از ۱۳۰۰ نفر کودک و بزرگ قتل‌عام شده‌اند و چندین هزار نفر مجروح و ده‌ها هزار نفر در همان مکان بسته به نام غزه، از هر طرف، به این سو و آن سو گریخته و می‌گریزند... و همه‌ی هستی‌اشان را از دست داده‌اند؟

چگونه می‌توان از پیروزی سخن گفت درحالی‌که، ظاهرا، رژیم اسرائیل نه تنها خم به ابرو نیاورده بلکه توانسته یک و نیم میلیون نفر را در زندانی به وسعت غزه گوشمالی داده تا جایی که رهبران مقاومتش، در همان زندان، ناگزیر از مخفی کردن خود شده‌اند تا هدف ترور این دولت دموکراسی- تروریستی قرار نگیرند.

ابعاد فاجعه و رنج و مصیبتی که بر مردم بی‌دفاع غزه، بعد از این جنگ کثیف، تحمیل شده... آن‌چنان عظیم و وحشتناک است که انسان را ‌توانی نیست تا از برابرش بی‌تفاوت بگذرد، اما متاسفانه هستند کسانی که، این عمق فاجعه را برای مردم غزه‌ی فلسطین به پای «رهبران مقاومت» آن مردم می‌نویسند و رویداد حاصل از آن را «شکست» نام‌گذاری کرده‌اند. چنین برداشت و استنباطی اگر مربوط به جبهه‌ی تجاوزکاران جهانی باشد، چندان تعجب‌آور نیست، اما متعجبانه باید گفت که متاسفانه، کلام بعضی از دوستانی است که از شدت دل‌سوزی برای مردم ستم‌دیده‌ی غزه، سخنان متجاوزان را تکرار می‌کنند و علت تهاجم و تجاوز را «رهبران بنیادگرای مقاومت» معرفی می‌کنند و با این کار، دانسته و یا نادانسته، با خصم همصدا می‌شوند و بدتر و زشت‌تر از او، حقیقت را مثله می‌کنند و فریب را جایگزین می‌سازند و «پیروزی» غزه را مسخره می‌کنند.

این «کسان» اگر دانسته و خودآگاه چنین وظیفه‌ای را برعهده گرفته‌اند، باید به نتایج کارشان آفرین گفت؛ چرا که می‌توانند در پوشش «چپ»، «راست» جهانی را بزک کنند و البته شایسته‌ی دریافت هر دستمزدی نیز هستند. اما سخن با کسانی‌ست که «چپ» هستند و گول می‌خورند و یا در نهانشان به گول خوردن تمایل دارند و به دنبال محرکی می‌گردند تا فریب خوردگی‌اشان را توجیه کنند.

آنان که «پیروزی» مردم غزه را جدی نمی‌گیرند و از آن با ریشخند می‌گذرند و در پس آن دلسوزانه برای آن مردم تکالیف خیرخواهانه هم صادر می‌کنند، بهتر است به خود تکانی داده و با دیدی منطقی و تاریخی به مفاهیم «پیروزی» و «شکست» توجه کنند تا «سطح» را «عمق» نبینند و با دیدن سطحیِ «ظواهر»، قاطعانه «باطن» را تعریف نکنند.

نمی‌دانم چه کسی بود که گفت: (شاید؛ ارانی، روزبه، وارطان، کتیرایی، احمدزاده‌ها،حنیف‌نژاد، جزنی‌ و... بودند که گفتند:) اگر در برابر دژخیم که خنجری زیر گلویت گرفته، هر چه بیش‌تر «آری» بگویی و مجبور شوی تا سر خم کنی، آن تیزی بیشتر بر حلقومت فرو می‌رود. تنها با گفتن «نه» است که می‌توان بین آن دشنه‌ی تیز با گلو فاصله انداخت.

برداشت معمول این کلام، می‌خواهد بگوید؛ که «اعتراف» و به حرف آمدن، نه تنها نجات قربانی را درپی ندارد، بلکه باید در انتظار مرگی خفت‌بار بود. اما معنای دیگر آن بسیار جدی‌تر است: «ماهیتِ» دژخیم، شکنجه دادن است، بقای دژخیم، با آزار و شکنجه گره خورده است. دژخیم، برای قربانی سهمی قایل نیست... که اگر قایل بود، قربانی وجود نمی‌داشت.

اسرائیل، همان شکنجه‌گر است که اگر هرچه بیش‌تر نیروهای مقاومت، سر فرود آورند و یا می‌آوردند، دشنه بیش‌تر بر حلقومشان فرو می‌رفت. امروز متجاوز وحشی دریافته است که «مقاومت» سرفرود نیاورده و بیش‌تر از قبل توانسته نیروهای مردمی را به «مقاومت‌»، نه فقط در فلسطین بل در سراسر جهان، سمپات گرداند. به همین دلیل است که اسرائیل شکست خورده است و غزه‌ی فلسطینیان «پیروز» شده است.

توجه کنید که اگر اسرائیل تمام غزه‌ی یک و نیم میلیون نفری را می‌کشت و آن منطقه را تماما سرزمین سوخته می‌کرد، در صورت عدم تسلیم مقاومت، باز هم اسرائیل شکست خورده بود، چرا که در آن صورت تمامی زحمتکشان جهان، وجود و حضور چنین پدیده‌ای را غیر قابل تحمل می‌دانستند و با آن همان می‌کردند که با آلمان هیتلری کردند.

این دوستانِ نه باهوش بدانند که «غزه» نه در ذهن، که در واقعیت پیروز شده است. و حتما توجه دارند که رومیان متمدن، قیام اسپاتاکوس‌ها را با رذیلانه‌ترین و وحشیانه‌ترین شکل ممکن به خاک و خون کشیدند و همه‌ی آنان را قتل‌عام کرده، تعداد کثیری از آنان را به صلیب آویزان کردند و... آیا در همان زمان، برده‌های آزاده‌ای که ‌مرگ دردناک در انتظارشان بود، اعتراف به پیروزی نداشتند؟

آیا باید برده‌ها برای همیشه در برابر دشنه‌های صاحبان برده سر فرود می‌آوردند و همچنان گلوها دریده می‌گشت و صاحبان برده به تماشای گلادیاتورها می‌نشستند و شراب می‌نوشیدند؟ آیا نتایج قیام اسپاتاکوس‌ها، شکست نام داشت؟ آیا انقلاب اکتبر و نتایج آن شکست نام دارد؟ آیا کشتار آمریکای متجاوز، که از آغاز پیدایشش تا کنون همچنان می‌کشد، پیروزی نام دارد؟

واقعیت و حقیقت چنین است که «پیروزی» چیزی جز استمرار مبارزه‌ی آگاهانه نیست و «شکست» نیز نامی جز تسلیم و کرنش در برابر متجاوز ندارد.

ارزیابی تجاوز اسرائیل به غزه و نتایج آن برای مردم غزه و مردم آزاده‌ی جهان، از این رو پیروزی نام دارد که توانسته است در جهت ایجاد نفرت از جنگی که توسط غارتگران جهانی به ملت‌ها تحمیل می‌شود، آگاهی‌دهنده باشد و پیامدش نیز شکست‌های پی در پی‌ای برای متجاوزان باشد که به آزادی‌خواهان جهان نوید آزادی می‌دهد.

پیشرفت تاریخ بشر مدیون پیروزی‌های «‌مقاومت»ها بوده است. آنان که افت و خیزهای هر مبارزه و «مقاومتی» را شکست معنا می‌کنند، درکی از مفهوم عینی «پیروزی» و حقیقتِ آن ندارند.

تحمیل یک ملت به مرگ تدریجی در یک زندان بزرگ که زندانبان آن حداقل وظایف زندانبانی را هم رعایت نمی‌کند، پیروزی نام ندارد. مقاومت و استمرار مبارزه است که واژه‌ی پیروزی را قابل مفهوم می‌سازد، زیرا در این صورت است که زندگی در آن جهنم هم معنا می‌یابد.

ماهیت امپریالیسم و اسرائیل تجاوز است، تنها با «مقاومت» و مبارزه‌ی هدفمند (رزم، مذاکره و...) می‌توان بر تداوم پیروزی‌ها امیدوار بود.

هادی پاکزاد