شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
صنایع رسانه ای در آغوش مدیریت های بحران
اندیشمندان میگویند که صنایع رسانهای اصلیترین بخش عملکرد انتقال فرهنگ در یک جامعه است. <لاسول>، صاحبنظر علم ارتباطات، چند دهه گذشته اینگونه صنایع را وسیله هدایت یا انتقالدهنده فرهنگها توصیف کرد. نظریهای که منجر شد تا در دهه ۸۰ گروهی دیگر از تحلیلگران، این واحدهای تولید فرهنگی را بهواسطه برخی از خصوصیتها کاملا متفاوت با دیگر مشاغل طبقهبندی کنند. ساختار سازمانی و همچنین نقش اجتماعی(هشیارسازی) و خلاقیت بدون شک همواره با عنوان صدرنشین اینگونه از تفاوتها معرفی شدهاند. این مقدمه کوتاه، شاید مصداق خوبی برای پرداختن به مدیریت رسانه باشد که طی چند سال گذشته دائم از سوی کارشناسان با عنوان گره بزرگ صنایع رسانهای در ایران معرفی شده است.
البته باید در ابتدا این تفاوتها را باور کرد. حتی در جایی مثل ایران که همچنان اندیشه دولتی، آن هم با یک نمای کاملا سنتی بر تمام روابط و کارکردهای اجتماعی، سیطره دارد باز هم درک ماهیت حضوری رسانهها چارهای جز این باقی نمیگذارد که به واسطه تجربههای علمی بخشی از دنیای مدرن، بپذیریم که کارایی صنایع رسانهای شکل و ویترینی متفاوت با دیگر فعالیتها دارد. همین که در جایی نظیر رسانه هرگونه فعلوانفعال عملگرایی، بر پایه ایده سازمانی قرار میگیرد، نشان میدهد که در این صنعت رفتار اجرایی ماهیتی دیگر دارد البته نباید دچار سوءبرداشت شد. این موضوع غیرقابل انکار است که تمام مشاغل بر مدار ایدهای شاید سازمانی چرخ میزنند اما رسانهها با کارکرد <وسیله انتقال فرهنگ> یا به باور اندیشمندان <خدمت به منافع عمومی> طیف گستردهای از وظایف سازمانی را برعهده گرفتهاند که در نگاهی دیگر میتواند خدمترسانی اجتماعی نیز تعبیر شود. در دنیای کوچکشده امروز، نقش رسانهها دایرهای بزرگ از آگاهیدهی و هشیارسازی همگانی تا حراست و دفاع از آزادی و دموکراسی و همچنین پیشبرد برنامههای توسعهای را دربرمیگیرد. فقط کافی است از بیرون به این مجموعه وظایف نگاه کنید، آن وقت سادهتر میتوان حد فاصل صنایع رسانهای با دیگر صنایع و فعالیتها را ترسیم کرد.
بدون شک این نوع کارایی، مدیریتی تعریفشده و حداقل به لحاظ عقلانیت ابزاری، مدیریتی آگاه به امور رسانهای را میطلبد. به نظر میرسد به خاطر همین مسائل است که< لانوین و واکمن> در اواخر دهه ۸۰ خطی کاملا برجسته میان مدیریت رسانهها با دیگر فعالیتهای صنعتی، اقتصادی و حتی فرهنگی رسم کردند. خطی که اگر مخدوش شود چشماندازی تیره برای جریان رسانهای ایجاد میکند. حتما این ادعا به سادگی در جایی نظیر ایران از سوی افراد، نیروها، کارشناسان و بدنه رسانهها پذیرفته میشود، چون اکنون هیچ شکی وجود ندارد که به دلیل محیط حاکم بر ضوابط اجتماعی ایران، رسانهها و مخصوصا رسانههای اجتماعی از بحران مدیریتهای تحمیلی رنج میبرند.
البته این واقعیت از سوی مدیرانی که به نوعی نتیجه شرایط نامساعد بیرونی هستند رد میشود، اما محدودنگری اندیشه سرمایهداری دولتی وقتی در ارگانیسم یک جامعه نهادینه میشود نمیتوان به سادگی نظریاتی از این دست را مردود دانست. خیلی جالب است که در کشورهای توسعهیافته نیز به شکل دیگری این تحمیلسازی مدیریتی وجود دارد، اما برای آنها این جریان به کلی متفاوت است. توسعهیافتهها تا حد زیادی سلطه سیاسی بر رسانهها را پشت سر گذاشتهاند ولی در بسیاری مواقع از سلطه کارتلهای بزرگ اقتصادی رنج میبرند. راهکار آنها برای گریز از شرایط تحمیلی، پناه بردن به مدیریتی است که اعضای یک تحریریه یا بدنه یک رسانه درصدر هدایت آن تکیه زدهاند. از دریچه تجربه فوق میتوان این پرسش را برای اعضای صنایع رسانهای در جایی مثل ایران مطرح کرد که آیا اصلا میتوانند به این نوع مدیریت بیندیشند؟ بدون شک پاسخ این پرسش منفی است. خیلی نباید شتابزده عمل کرد، چون نمای موجود تصویری جز عدم درک مدیریتهای نوین رسانهای باقی نمیگذارد. یکبار دیگر باید اشاره کرد که در ایران سالیان دراز سرمایهداری دولتی حاکم است و ریشه خود را در بسیاری از ضوابط اجتماعی نهادینه کرده است. کارایی، کارآمدی و انضباط عقلانی مدیران دولتی بارها خود را به نمایش گذاشته است.
با چنین سابقهای میشود گفت بهطور حتم یک مدیر دولتی، یا سادهتر بگوییم اندیشه مدیریت دولتی حتی اگر موفق هم باشد نمیتواند مدیر مناسبی برای صنایع فرهنگی محسوب شود، چون پیش از این به لحاظ قواعد علمی پذیرفتهایم که کارایی در این صنایع کاملا شکلی متفاوت دارد. البته در تجزیه و تحلیل فضای اجتماعی ایران یک نکته را نباید فراموش کرد و آن هم اینکه رسانهها دائم در بستری بحرانی قرار داشتهاند و از این منظر چارهای نداشتهاند جز اینکه پذیرای مدیریت بحران باشند. مدیران بحران تربیت شدهاند تا در شرایط بحرانی رفتار و عملکرد مناسبی داشته باشند؛ یعنی فقط در شرایط بحرانی. به تعبیری دیگر این گروه از مدیران نمیتوانند در بلندمدت تضمینکننده دستیابی به مجموع اهداف رسانهها باشند. بهگونهای دیگر نیز میتوان این مساله را تحلیل کرد.
فضای بحرانی تحمیل شده بر رسانهها (مخصوصا رسانههای نوشتاری) بهگونهای است که طراحی سیستماتیک مدیران رسانهای را با اختلال مواجه میکند. تعطیلی اجباری یا همان واژه آشنای توقیف نوعی از مدیریت بحران را میطلبد که بتواند در رویارویی با این موانع، تهدیدهای هر روزه را به فرصت تبدیل کند.
در واقع نفوذ مدیرانی با برد فکری مدیریت دولتی یا در مجموع مدیران غیررسانهای به تشکیلات تولید فرهنگی از این منظر نیز قابل ارزیابی است. اما آیا این اتاق مدیران میتوانند تضمینکننده آمال صنایع رسانهای در آینده باشند؟ پاسخ این پرسش نیز بدون شک منفی است. به نظر میرسد بزرگترین مشکل برای صنایع رسانهای، اقتدار دولتی حاکم بر رسانهها است. امروز تصویر صنایع رسانهای در ایران نزاع تند مدیران بحران را به تصویر کشیده است. مدیرانی که رسانهها را برای مانور، یارگیری و جاگیری سیاسی خود پذیرفتهاند و رسانههایی که از سوی دیگر برای حفظ حضور، مدیران تحمیلشده سیاسی را جایی مناسب دادهاند. کار به هر حال تا حدی در جریان است. اطلاعرسانی شفاف وجود ندارد چون در نمایی کلی اقتدار موجود در سرمایهداری دولتی صنایع آزاد یا تولید آزاد محصولی به نام خبر و اطلاعات را به رسمیت نمیشناسد. بدون تعارف این مساله دلیل اصلی و واقعی شکل گرفتن رسانههایی با مدیران بحران است. آیا اینگونه نیست؟
علی دهقان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست