چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

روابط عمومی الكترونی در جامعه اطلاعاتی تهدیدها و فرصت ها


روابط عمومی الكترونی در جامعه اطلاعاتی تهدیدها و فرصت ها

«جامعه اطلاعاتی» ره آورد پیشرفت های علمی بشر در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یكم میلادی است سیر تحولات روزافزون فن آوری ارتباطاتی به ویژه در جوامع در حال توسعه, از یك سو با چشم اندازی از توانمندی شهروندان و مشتریان سازمان ها در استفاده از امكانات ارتباطی و تبادل اطلاعات با دیگران ترسیم می كند كه دستاورد آن «دموكراسی» و «تله كراسی» است از دیگر سو همین فن آوری ها بستری مناسب برای كنترل و نظارت بر شهروندان را فراهم كرده اند

«جامعه اطلاعاتی» ره آورد پیشرفت های علمی بشر در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یكم میلادی است. سیر تحولات روزافزون فن آوری ارتباطاتی به ویژه در جوامع در حال توسعه، از یك سو با چشم اندازی از توانمندی شهروندان و مشتریان سازمان‌ها در استفاده از امكانات ارتباطی و تبادل اطلاعات با دیگران ترسیم می‌كند كه دستاورد آن «دموكراسی» و «تله كراسی» است. از دیگر سو همین فن آوری ها بستری مناسب برای كنترل و نظارت بر شهروندان را فراهم كرده اند. از دیدگاه نظریه پردازان علم ارتباطات «نظارت» و «اطلاعات» از قواعد جدایی‌ناپذیر در نظم خودجوش جامعه اطلاعاتی اند و همچون یك بازی با حاصل جمع صفر عمل می‌كنند. روابط عمومی الكترونی در جامعه اطلاعاتی می‌تواند با ایفای نقش اطلاع‌رسانی، فرصت های مناسبی را برای مخاطبان خود ایجاد كند. در این صورت گردش اطلاعات تهدید برای «كنترل» و «نظارت» مؤسسات رقیب خواهد بود و مدیران می‌توانند همچنان به روابط عمومی ها به عنوان بازوی اطلاعاتی در تصمیم گیری‌ها تكیه زنند.

واژه های كلیدی :

جامعه اطلاعاتی، جامعه نظارتی، روابط عمومی الكترونی، نظریه ناصفر، دموكراسی، تله كراسی.

مقدمه

بسط و گسترش خدمات الكترونی در جامعه اطلاعاتی همچنان كه خود زاییدهٔ دموكراسی است، فراهم آورندهٔ نظارت بر جامعه است. لذا می‌تواند محدود كنندهٔ دموكراسی و تله كراسی در جامعه باشد.

فشردگی زمان و مكان و سیلان اطلاعات و داده ها در شبكه های اطلاع‌رسانی در نگاهی كلی و نقادانه می‌تواند به انباشت اطلاعات در خطوط شبكه و امكان دسترسی افراد، سازمان ها و دولت ها به این اطلاعات انباشته شده را فراهم كند. آنان كه امكان این دسترسی را می‌یابند می‌توانند بر جامعه نظارت كنند. اكنون بحث بر سر این است كه آیا روابط عمومی الكترونی می‌تواند از این انباشت داده ها كه در عین ایجاد فرصت، تهدیدی برای جامعه به حساب می‌آید به نفع خود و سازمان اش استفاده كند؟

براستی مگر وظیفه مدیران استفاده از فرصت ها برای كاهش تهدیدها علیه سازمان مربوطه اشان نیست؟

در این مقاله ضمن بر شمردن وضعیت كنونی جامعه اطلاعاتی و شیوه های الكترونی نظارت بر آن به نقش روابط عمومی ها برای كمك به مدیران سازمانی در این حیطه پرداخته می‌شود.

۱- جامعه اطلاعاتی و وظایف تازه مدیران

در ساده ترین تعریف برای جامعه اطلاعاتی می‌توان به جریان یافتن سریع اطلاعات در میان افراد جامعه و سازمان ها اشاره كرد. در چنین جامعه ای گردش سریع اطلاعات به افزایش دانش می‌انجامد و تبدیل جامعه به جامعهٔ دانایی را تسهیل می‌كند. ایلكاتومی (Ilka Tuomi) در كتاب جامعه دانایی و پرسش های پژوهی آینده كه با همكاری «آژانس فن آوری ملی فنلاند» آن را تألیف كرده است با استفاده از نظر گروه كارشناسان عالی رتبه، جامعه اطلاعاتی را اینگونه تعریف می‌كند: «جامعه ای كه در آن فن آوری های ارزان اطلاعات، ذخیره سازی داده و انتقال آن‌ها استفاده‌ی عمومی داشته باشد و این عمومیت یافتگی در استفاده از اطلاعات و داده ها، با نوآوری سازمانی، تجاری، اجتماعی، و حقوقی همراه شده باشد و زندگی هم، در حوزه‌ی كار و هم در تمامیت اجتماع، تحول یافته باشد.» (تومی،۱۳۸۳ :۲۲). از سوی دیگر كمیسیون اروپا در سال ۱۹۹۶ در سندی با عنوان «اروپا در خط مقدم جامعه اطلاعاتی جهانی» بر ضرورت استفاده تصمیم سازان و تصمیم‌گیران از فرصت های ایجاد شده در جامعه اطلاعاتی تأكیده شده است:

«جامعه اطلاعاتی نه چالشی برای آینده كه برای حال است. تصمیم سازان و تصمیم گیران به خوبی نسبت به این واقعیت آگاه دارند كه آینده اروپا در اقتصاد جدید جهانی ارتباط زیادی به میزان و سرعت استفاده از فرصت های پدید آمده توسط فن آوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی دارد.» (تومی، ۱۳۸۳ : ۲۱)

در جامعه اطلاعاتی كه مبتنی بر شهرهای اطلاعاتی است. تصمیم گیران واقعی، تولید كنندگان اطلاعات اند. مانوئل كاستلز محقق اسپانیایی الاصل آمریكایی معتقد است : «شهر اطلاعاتی نیازمند كاركنان اطلاعاتی است، پس در این شهر مشاغل یدی، رو به كاهش می‌گذارد و مشاغل خدماتی كه نیازمند كمترین مهارت است، رشد می‌كند.» (دوران :۱۳۸۰ :۷۸). كاستلز معتقد است بازسازی سرمایه داری به همراه فن آوری های نوین، منجر به تحولی اجتماعی و در نتیجه تحول شهر شده است. این تحول شهر دو قطبی (Dual City )، را جایگزین شهرهای سنتی می‌كند :

«شهر اطلاعاتی، نیازمند كاركنان اطلاعاتی است، پس در شهر اطلاعاتی، مشاغل یدی روبه كاهش می‌گذارد. در حالی كه مشاغل خدماتی رو به رشد است، البته نه مشاغل خدماتی تولید كننده و دارای منزلت كه از پردرآمدترین مشاغلند بلكه مشاغلی كه نیازمند كمترین مهارت اند با كمترین حقوق و اغلب پاره وقت ناپایدار و وابسته به فرصت های شغلی اقتصاد غیررسمی و عمدتاً هم در بر گیرنده زنان و با پرداخت پول نقد (برای فرار از مالیات و موانع حقوقی اشتغال فارغ از مزایای قانونی).پس در شهر اطلاعاتی، طبقه فرودست در كنار طبقه فرادست تشكیل می‌شود، ‌چیزی كه كاستل آن را شهر دو قطبی یا دوگانه می‌نامد.فرهنگ غالب شهر اطلاعاتی از آن تولید كنندگان اطلاعات است، هر چند كه به لحاظ تعداد در اقلیتند.» (دوران، ۱۳۸۰ :۷۸ ) مانوئل كاستلز براساس مطالعه موردی(Case Study ) شهرهای نیویورك و لوس آنجلس تلاش می‌كند تا به تعریف دقیقی از شهر دو قطبی دست یابد. كاستلز برآورد می‌كند كه بیش از ۳۰ درصد نیروی كار این شهرها را كاركنان اطلاعاتی تشكیل می‌دهند كه در مشاغلی همانند تحلیلگران سیستم‌ها، تبلیغات‌گران، كارپردازان و سرانجام مدیران بانك ها به كار مشغولند.(Castells, ۱۹۸۹: ۱۷۳-۱۸۱) . بدین ترتیب به نظر می‌رسد، روابط عمومی ها در شهر اطلاعاتی چنانچه متكی بر كارمندانی باشند كه در زمرهٔ تولیدكنندگان اطلاعات باشند می‌توانند در آفرینش فرهنگ سهم افزونتری داشته باشند و روابط عمومی نیز در جامعه اطلاعاتی سهم تعیین كننده ای برای تأثیر بر تصمیم گیران جامعه داشته باشد. نباید فراموش كرد كه یكی از وظایف مهم روابط عمومی تبلیغ است كه مانوئل كاستلز نیز بدان اشاره كرده است و یادآور شده است كه شامل كاركنان اطلاعاتی می‌شوند. مدیران در شهر اطلاعاتی وظایف تازه ای می‌یابند. آنها در تصمیم گیری‌های خود بیشتر بر كاركنان اطلاعاتی متكی هستند و این كاركنان اطلاعاتی اند كه بیش از گذشته راه و چاه را به مدیران نشان می‌دهند و آن‌ها را از خطرات احتمالی مصون می‌دارند.

۲- نظارت بر جامعه اطلاعاتی : تبدیل تهدید به فرصت

هر چند با استفاده از فن آوری های نوین ارتباطی همچون رایانه ها اطلاعات با سرعتی زایدالوصف در درون شبكه های اطلاعاتی در حال انتقال است و از مكانی به مكانی دیگر در كمترین زمان ممكن منتقل می‌شود.اما نباید فراموش كرد كه همین فن‌آوری ها، امكان دسترسی افراد، سازمان ها و دولت ها را بر این حجم غیر قابل تصور از اطلاعات را فراهم كرده است.این دسترسی به اطلاعات در واقع چیزی جز ورود به حریم خصوصی افراد، سازمان ها و نهادهای تولیدكننده اطلاعات نیست.آنتونی گیدنز جامعه شناس سرشناس انگلیسی به خطرات اینگونه دسترسی‌ها كه مولد قدرت نظارتی است پرداخته و به خطرات نظارت بر جامعه اطلاعاتی توجه می‌كند. او معتقد است .این نظارت چه با انگیزه نیازهای امنیتی صورت گیرد چه با انگیزه تأمین و حقوق وظایف شهروندی، هر دو این انگیزه ها مشكلاتی را برای شهروندان رقم می‌زند.در انگیزه اول كه موجب نگرانی آزادیخواهان جامعهٔ مدنی می‌شود، نگرانی قابل توجهی دربارهٔ افزایش نظارت دولت بر جامعه ابراز شده است. در همین رابطه ادبیاتی گسترده به وجود آمده است كه به سوء استفاده های پلیس از اطلاعات شخصی افراد در جریان بازجویی ها نیز اشاره شده است. (وبستر، ۱۳۸۰ :۱۴۴-۱۴۳).فرانك وبستر اندیشمند انگلیسی در كتاب نظریه های جامعه اطلاعاتی، در این‌باره می‌نویسد:

«نگرانی شدید و خاصی درخصوص دو موضوع به هم وابسته به وجود آمده است. یكی از آنها این هراس است كه آژانس های نظارتی شاید به بایگانیهایی كه به منظورهای دیگری غیر از نظارت به وجود آمده اند، دسترسی داشته باشند. برای مثال هنگامی كه نیروهای پلیس به پیشه و كار، پیشینه و اسناد بانكی و درمانی افراد دسترسی پیدا می‌كند. دیگری ]موضوع دوم[ مربوط به اتصال و پیوند پایگاههای داده‌ای گوناگون و متعدد به یكدیگر است .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.