هورمون عواطف یا آدرنالین

اردیبهشت ۷۵ بود و آخرای سال. معاون مدرسه خیلی دلش می خواست از نزدیک تدریس دبیرها را ببیند، آخه همه سال اول خدمتشون بود و تازه نفس و پرانرژی. روی همین اصل سرکلاس بعضی از همکارها …

اردیبهشت ۷۵ بود و آخرای سال. معاون مدرسه خیلی دلش می خواست از نزدیک تدریس دبیرها را ببیند، آخه همه سال اول خدمتشون بود و تازه نفس و پرانرژی. روی همین اصل سرکلاس بعضی از همکارها با اعلام قبلی و هماهنگی وارد می شد و سرکلاس بعضی دیگه به صورت غیرمنتظره. چون با ما ادعای رفاقت زیادی داشت، یواشکی قبل از ورود من سرکلاس حاضر شده بود و طوری پشت سر بچه ها قرارگرفته بود که من متوجه حضورش در کلاس نشدم. (البته بچه ها فکر می کردند میخواد کار معلم ها را کنترل کنه و از اونها ایراد بگیره.)

آن روز درس کتاب دوم راهنمایی در کتاب های قدیمی بحث هورمون ها بود و من برای اینکه تاثیر هورمون ها را به بچه ها بهتر منتقل کنم، نیازمند یک نمایش کلاسی بودم.

مشغول تدریس بودم که ناگهان نگاهم به نگاه آقای معاون گره خورد که دیگه فراموش کرده بود خودش را پنهان نگه داره و محو تماشا و شنیدن درس بود و این درست لحظه ای بود که باید نمایش اجرا می شد. دیگه هیچ فرصتی نبود و من هم با خونسردی به تدریسم ادامه دادم و ناگهان دانش آموزی را که ردیف اول کلاس نشسته بود، مورد بازخواست قرار دادم و با عصبانیت او را از جا بلند کرده و همراه با داد و فریاد از کلاس فرستادم بیرون. همه بچه ها و آقای معاون از این حرکت ناگهانی و بی موقع من شوکه شده بودند ولی حقیقتا کسی جرأت حرکت کردن نداشت و مخصوصا آقای معاون که با دهانی نیمه باز، هاج و واج مانده بود و می خواست بداند خطای دانش آموز (که اتفاقا دانش آموز با انضباطی هم بود) چه بوده که مرا چنین عصبانی کرده است. دراین لحظه اخم هایم را باز کرده و دست دانش آموز را که حالا از شدت ترس گریه نیز می کرد، گرفتم و به کلاس آوردم و دست یکی از بچه ها را گرفته و روی قلب او گذاشت تا تپش قلبش را بهتر احساس کند. گرچه چهره برافروخته و چشمان گریانش نمایانگر همه چیز بود و بدین ترتیب ادامه دادم: بله بچه ها هورمون آدرنالین یا عواطف این گونه اثر می کند که...

آقای معاون از جا بلند شد و به آرامی از کلاس خارج شد و صدای قهقهه خنده بچه ها بود که او را بدرقه می کرد...

حسین شمس (مربی آزمایشگاه مرکز تیزهوشان)