پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
آیا ایرانیان قانون گریزند
هر جامعهای از گذشته تا کنون سه صورت و بعد عمده و اساسی دارد. بعد اقتصادی ، بعد سیاسی و بعد فرهنگی. این سه بعد در مراحل و موقعیتهای متعدد به صورتهای متفاوت خود را نشان میدهد. در سطح خرد و متوسطه و کلان و در مرحله آغازین حیات اجتماعی از غارنشینی تا بادیه نشینی و روستانشینی تا شهرنشینی و دوره معاصر ترکیبهای متعددی از این سه بعد را در ساحت اجتماعی شاهد هستیم.
برای فهم جامعهای چون ایران که دارای سابقهای طولانی است و در مراحل متعدد حیات بشری نقش آفرینی کرده و مرکز شکلگیری تمدنهای بزرگ و جریانهای مهم فرهنگی و دینی و سیاسی بوده است نمی توان یک داوری ساده و سطحی در مورد مردم و فرهنگ و نظام سیاسی و مشکلات و راه هایی که در جریان مدرن شدن دچار شده است داشت. در فهم این جامعه چندین الزام اساسی وجود دارد. اولین الزام چیزی است که در پاراگراف اول یادداشت تحت عنوان چند بعدی بودن حیات اجتماعی از آن یاد شد. دومین الزام توجه به گذشته تاریخی و مرتبط دانستن وقایع و امور و سوالات و خواستهها و انتظارات با تحولات تاریخی جامعه ایرانی است. سومین الزام نگاه مقایسهای با محوریت حوزه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است. چهارمین الزام استخراج نقش و سهم نیروها و نهادهای اجتماعی قدیم و جدید در جریان تحولات اجتماعی جامعه ایرانی است.
در بحث و بررسی در مورد جامعه ایران سعی میشود تا ضمن ارجاع به تاریخ و تاکید بر ابعاد متعدد آن به تحول و تغییراتی که در هر یک از عناصر و نیروهای اجتماعی جامعه ایرانی طی زمان به وقوع پیوسته و سهم و نقش آنها برجریان تحولات اشاره شود. از این میان میتوان به سهم دین و دینداران و سازمان و نیروهای دینی و سهم خانواده و مناسبات اجتماعی و نسلهای متعدد در خانواده و نهادهای مرتبط و سازمانهایی که تشکیل شدهاند و جایگاه دولت و تحولات درونی ان و نقشی که دولت بر کلیت نظام اجتماعی داشته است اشاره شود.
ادعای اشاره شده بسیار بلندپروازانه جلوه میکند. ولی با ارجاع به تاریخ و آشنایی و آشتی کردن با مسائل جاری و به وقوع پیوسته در بستر تاریخی شان از سختی کار کاسته خواهد شد. سختی کار به موقعی باز میگردد که مولف و محقق قرار است تا اطلاعات و شواهدی جدید برای اثبات یا رد ادعایش تولید کند. این نوع کار بیشتر به واسطه محققان اجتماعی صورت میگیرد که نسبت به جامعه و موضوع مورد مطالعه بیگانه بوده و برای فهم آن میبایستی به تولید دادههای جدید بپردازند.با مراجعه به تاریخ آنطور که ما به آن نگاه میکنیم حوادث و وقایع اجتماعی صف آرایی شده و بر اساس نظام مفهومی سه بعدی اقتصاد و سیاست و فرهنگ تفسیرهای جدیدی از جامعه میتوان ارائه داد. یکی از اصلیترین سوالاتی که ما از گذشته به طرح آن اقدام کرده و سعی کردهایم پاسخ هایی سریع و مخاطب راضی کن به آن بدهیم، قانونگریزی مردم ایران است.
گفته شده است که مردم ایران قانون گریز هستند و حکام ایرانی نیز ضدقانون و قانونشکن. در این صورت هم به لحاظ قانونگذار و مجری قانون و هم به دلیل قانون گریزی و فرهنگ ضد قانون در ایران امکان شکلگیری نظام قانونی وجود ندارد. همین جاست که باید کمی تامل کرد. از کجا معلوم که در ایران قانون گریزی وجود دارد و در صورت وجود میزان و درجه قانون گریزی ایرانیان بیشتر از دیگران است. این فرض چطور به یک اصل مسلم بدون خدشه تبدیل شده است و بر اساس آن عدهای به جمع آوری اطلاعات پرداختهاند. چون گفته شده است که جامعه ایرانی دارای دولتهای استبدادی بوده است و شاهان نیز مستبد بودهاند. در اینصورت مردم تا زمانی که حکام قدرت داشتهاند، تن به قانون داده و در زمانی که متوجه ضعف دولتها شدهاند علیه آنها اقدام کردهاند. با جمع کردن این دو اصل و فرض یک نظریه بدست آمده است. این نظریه اجزایی خاص دارد. ۱- دولتهای ایرانی استبدادی هستند. ۲ مردم تابع قدرتها هستند. در نتیجه تا زمانی که دولتهای استبدادی قدرت اعمال قاعدههای مورد نظرشان را داشتهاند جامعه به حیات خود ادامه داده است و در زمانی که دولتها دچار ضعف میشدهاند و قدرت اعمال نظراتشان در قالب قواعد و دستورالعملها نداشتهاند دچار فروپاشی شدهاند و دولت و نظام سیاسی جدید بر سرکار آمده است.
آیا واقعا جامعه ایرانی چیزی نیست به جز دولت ایرانی؟ آیا واقعا مردم ایرانی مردمی تابع دولتها و قدرت هستند؟ اگر این طور است چرا در این کشور دولتهای بزرگ و قدرتمند طی زمان بیش از سیصد سال نتوانستهاند به یک نظام سیاسی پایدار دست بیابند؟ در حالی که در جهان اروپایی عصر میانه این اتفاق افتاده است و متاثر از نظام فئودالی جامعه به یک نظم کهن دست یافته و نهادهای اجتماعی اثرگذار به نقش مفید و موثرشان اقدام میکرده و بعد از مشکلات بنیادی درون نظامی تحولات بزرگی به وقوع پیوسته و کلیت نظام فئودالی به کلیت جدید برای جامعه تحت عنوان نظام سرمایه داری یا صنعتی تبدیل شده است. این اتفاق چرا در ایران نیفتاده است؟چرا بعد از دولت صفویه جامعه ایرانی دچار یک تحول اساسی و ماندگار نشد و گوی سبقت برای کسب صنعتی شدن برای ایران حاصل نشد و قرعه به نام انگلستان و فرانسه و آلمان افتاد در حالی که میتوانست این قرعه به نام ایران ثبت شود.
آنچه که قصد بیان و برجسته ساختن آن را در این یادداشت و نوشتههای بعدی دارم اجتناب کردن از ساده انگاری و ارائه تصویری احمقانه از مردم و دولتها و فرهنگ در ایران است.قصد این یادداشتها اجتناب از تفکراتی است که بر مبنای تصور میشود مردم ایران در دوره زور تابع هستند و در زمان بی ثباتی عصیانگر. مردان سیاسی ایرانی در دوره بی قدرتی منتقد قدرت و استبدادند و در زمان کسب قدرت محل و عامل اعمال استبداد. در این یادداشت و نوشتههای بعدی، مسئله اجتناب از تفکری است که میگوید روشنفکران و متفکران ایرانی به جز تبعیت دولتها و قدرتها کاری ندارند و نمیتوانند بکنند و به همین دلیل هم هست که اثری از تفکر انتقادی وجود ندارد و هزاران ادعا و داوری سطحی و ناروای دیگر در مورد این کشور.
در بررسی ابعاد گوناگون جامعه ایرانی با مقصر و جانی به نام - انسان ایرانی روبهرو میشویم. هرکس که قصد متهم کردن کشور و جامعه و فرهنگ ایرانی را دارد به سرعت و بدون تامل به سراغ انسان ایرانی میرود و او را در گوشهای از تاریخ و جغرافیای ایران یافته و گوش او را بهعنوان متهم میفشارد. با او بهگونهای عمل میکند که حتی همه مشکلات جامعه بشری از آغاز تاکنون زیر سر او بوده است. مگر الان در دنیا وقتی یک نفر یاغی یا شورشی یافت میشود اول نمیگویند که احتمالا ایرانی است. ولی بعدها معلوم میشود که از افراد ملل صنعتی و توسعه یافته بوده است و اصلا ارتباطی با جهان ایرانی ندارد. این نوع داوری از پیش معلوم بوده و نیازی به داوری و قاضی و قضاوت و دادخواهی نیست و نبوده است. اگر هم در نهایت معلوم شد که ایرانی در جریانات و حوادث جهانی نبوده است کسی به عذرخواهی نمیپردازد. میدانید چرا؟ چون گفته میشود که خود ایرانیان خودشان را در حوادث جهانی مقصر و مجرم میشناسند.
لازم است کمی با دقت در تاریخ ایران جستوجو کنیم و به این سوال پاسخ دهیم که تحت چه شرایطی اتهام به انسان ایرانی شکل گرفت؟ چه کسانی این اتهام را طرح کردهاند؟ چه کسانی اتهام وارد شده را به کلیشهای ماندگار تبدیل کردند و بر اساس آن به قدرت رسیدند یا قدرت بدست آورده را به دیگری واگذار کردند؟ چرا در شرایط جدید کسی و جریانی به فکر رفع سوءتفاهمهای صورت گرفته در مورد انسان ایرانی برنیامده است؟
زمانی که ایرانیان قصد داشتند به عنوان تمدن در جهان باقی بمانند؛ تمدنهای رقیب در اینزمینه به جای تعامل با تمدن ایرانی به دشمنی و کینهورزی اقدام کردند. تزاحم تمدنی با تمدن ایرانی موجب شده است تا سیمای اصلی تمدن ایرانی آسیبپذیر شود. در این صورت مدعیان تمدن در دورههای گذشته و در دوره جدید مدعیان تمدن جدید اروپایی و آمریکایی نقش عمدهای از ایجاد توهم و سوءظن نسبت به تمدن ایرانی مقصرند. اصلیترین اتهامزنندگان به انسان ایرانی، ایرانشناسان و شرقشناسان هستند. ایرانشناسان سنتی در این زمینه نقش بسیار داشته و دارند. آنها به جای ثبت تحول فرهنگی ایران به دلیل اسلام آوردن و تغییر دولتها و نقشآفرینی مهم سیاسی و استراتژیک در جهان اسلامی به داوری منفی اقدام کرده و سخن از چندگانگی فرهنگی و چند شخصیتی انسان ایرانی سخن گفتهاند. اصلیترین افراد و گروههای ماندگارکننده این اتهام به انسان ایرانی سیاستمداران و روشنفکران غیرایرانی - ضد ایران - هستند. من همیشه کار ناشایستی را که افرادی چون مونتسکیو و بسیاری از سیاحان و مستشرقان در دورههای صفویه و بعد از آن در طرح تصویری نادرست در مورد ایران و انسان ایرانی کردهاند؛ نقد کردهام. مونتسکیوی فرانسوی که قصد نظام سیاسی فرانسه را دارد از زبان انسان و جامعه ایرانی استفاده کرده و ضمن نقد کشور و فرهنگ خودش به نقد بنیادی و غیرواقعی فرهنگ و دین و نظام سیاسی ایرانی میپردازد. استبداد و ظلم در ایران پایان قرن هفدهم و آغاز قرن هجدهم از نظر او کمتر از استبداد جامعه فرانسوی نیست. این نوع جسارتی که او به ایران و فرهنگ ایرانی کرده است به عنوان سوغات و دانش و معرفت به ایران و جهان وارد شده و هر روز منشا داوریهای متعدد قرار میگیرد. مونتسکیوهای بعد از مونتسکیو مطالب او را بهعنوان وحی منزل قلمداد کرده و قضاوت پشت قضاوت در مورد انسان ایرانی صورت میگیرد. انسان ایرانی هم بیگانه شده تولید میشود و خود انسان ایرانی خواننده اصلی متن مونتسکیو قرار گرفته و از نبوغ و خلاقیت او دست به دهان میماند. عجب کشفی کرده است مونتسکیو. من نمیدانستم اینقدر پست و ضد آزادی و انسانیت هستم. اصلا مگر من انسانم؟!!
جالب است که در عصر مدرن که اساس بر روشنگری است به جای تهیه متونی بنیادی در بازشناسی انسان و فرهنگ و دین و فلسفه و اندیشه و نظام سیاسی ایرانی به ترجمه ناقص متونی اقدام میشود که بهجز دشمنی و ناسزاگویی به انسان و فرهنگ و دین ایرانی چیزی در آنها نیست. همه تلاش مترجمان ایرانی ترجمه کتاب روحالقوانین مونسکیو و بسیاری از سفرنامههای سفارشی در مورد ایران است. اما کمتر شده است تا مترجمی یکی از کتب اصلی فلسفه و نقد اجتماعی غربی را به فارسی برگردانده باشد یا اینکه سخن از وضعیت انسان ایرانی و زندگی مردم ایران طی حوادث کرده باشد. این نوع کار منورالفکرهای ایرانی به جز بیان نوعی بیچارگی فرهنگی چیزی دیگر میتواند باشد. آیا روشنفکران دیگر کشورها هم در این نوع موقعیتها این نوع کارها را کردهاند؟ بسیاری از این نوع روشنگران دولتها و قدرتمندان ایرانی را به تنگنظری متهم میکنند در حالی که حاضر نیستند سنتهای جاری جامعه ایرانی را به رسمیت بشناسند و حاضر نمیشوند تا نحوه زندگی مردم ایرانی را که خودشان قبل از به خارج رفتن بخشی از آن بودهاند با نگاهی انتقادی و اصلاحطلبانه معرفی کنند.
این کاری است که بسیاری از ما ایرانیان نسبت به خود و فرهنگ و دین و اخلاق و اقتصاد و سیاست خودمان کردهایم. بد نیست به یکی از کارهای احمقانه در ایران که ریشه در بدبینی نسبت به فرهنگ و اقتصاد ایرانی دارد نگاه بشود. در بعضی از خانههای ثروتمندان ایرانی برای نشان دادن توجه به فرهنگ و اقتصاد غربی سعی شده است تا فرشهای ماشینی از کشورهای ترکیه و چین در اتاقهای میهمانی و پذیرایی استفاده شود. در حالی که فرش ایرانی یکی از کالاهای آنتیک جهانی است. اجتناب کردن از پهن کردن فرش ایرانی در اتاق پذیرایی - جایی که همهچیز برای نمایش است - به معنی ضدیت با فرهنگ و اقتصاد ایرانی نیست؟ اگر ما ایرانیان نسبت به کالاهای مادی و فرهنگی ایرانی اینگونه عمل میکنیم چه توقعی از دیگران در به رسمیت شناختن انسان ایرانی و فرهنگ و اقتصاد ایرانی داریم؟ در تحلیل اینکه انسان ایرانی چرا این کار را نکرده است میبایست ریشه کار را در بیگانگی انسان ایرانی دانست. اقدام میبایست از طرف کسانی انجام شود که قدرت تشخیص نسبت به شرایط جهانی را دارند و دغدغه اصلیشان اصلاح است. باید باور به وضعیت بهتر داشت. اگر ملتی از طریق سیاستمداران و روشنفکران و گروههای پیشرو باور به ترقی و پیشرفت و دستیابی به موقعیت بهتری نداشته باشد کاری از پیش نخواهد برد. پس دستیابی به وضعیت بهتر تنها از طریق تلاش جمعی و طرح داعیه موثر بودن انسان و فرهنگ ایرانی ممکن است.
تقی آزاد ارمکی
استاد گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست