پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

فیلمسازی در آفساید


فیلمسازی در آفساید

نگاهی به ازدواج در وقت اضافه

خیلی ها فکر می کردند سعید سهیلی پس از انتقادات شدیدی که نسبت به چهارچنگولی شد دیگر به سراغ ساخت فیلم های کمدی عامه پسند و سبک نمی رود اما او با زعم به اینکه در ازدواج در وقت اضافه، تصویری از یک کمدی فانتزی ایرانی را ارائه می دهد دست به این کار زد اما نتیجه کار در نهایت با چهارچنگولی تفاوت چندانی نکرد.

اگر نخواهیم یک طرفه به قاضی برویم و منصفانه به نقد این اثر بپردازیم باید وجوه تکنیکی و فنی فیلم را از سویه های داستانی و ساختار روایی آن تفکیک کرده و به تحلیل آن بپردازیم. واقعیت این است که سهیلی در جزئیات تکنیکی به ویژه جلوه های ویژه و بصری فیلم تلاش زیادی کرده اما همه این تمهیدات فنی به واسطه قصه ضعیف، روایت تکرای و شخصیت پردازی های اغراق شده و گل درشت به هدر می رود.

شاید به زعم سهیلی ازدواج در وقت اضافه یک کمدی فانتزی است که تا حدودی با کمدی کلاسیک هم پهلو می زند اما شما این فیلم را با قاعده بازی معتمدی مقایسه کنید تا به تفاوت این دو فیلم از حیث پایبندی به قواعد این سبک از کمدی پی ببرید. در آنجا تناسب درام با فضاسازی های فانتزی و پرسوناژ های که اگرچه تیپیکال بودند اما با قاعده کمدی های کلاسیک در تناسب بودند در اینجا اما با تکیه بر کاراکترهای تکراری تلویزیونی و هیچ گونه خلاقیتی در شخصیت پردازی به حضور بازیگرانی اکتفا شده که حتی طنازیهای معمول و با نمکیهای همیشگی خود را هم ندارند و جالب اینکه اصلا فیلم نمی خنداند و جالب تر اینکه کارگردان معتقد است که فیلم کمدی نساخته و ازدواج در وقت ازدواج صرفا یک فیلم مفرح و شاد است.حتی اگر این ادعا را هم بپذیریم بازهم فیلم چنین فضایی را برای مخاطب فراهم نمی کند و حتی در برخی صحنه ها زور می زند تا به واسطه ادا و اطواریی که علی صادقی و مجید صالحی از خود در می آورند لبخند بر لبان مخاطبان بنشانند.

آسیب بزرگی که در سالهای اخیر سینمای کمدی ما را تهدید می کند علاوه بر تولید انواع آثار سطحی و مبتذل درژانر طنز ، بهره گیری از کاراکترها و پرسوناژه های تلویزیونی است بدون اینکه هیچ نو بازآفرینی و خلاقیتی در شخصیت پردازی آنها صورت بگیرد. متاسفانه امروز این سینماست که از شخصیت های تلویزیونی وام می گیرد و گویی توان خود را در خلق پرسوناژهای سینمایی از دست داده است.

شاید تا چند سال پیش حضور این بازیگران تلویزیونی در سینما به واسطه محبوبیت و تازگی که در ذهن مخاطب داشتند به نفع گیشه تمام می شود اما عدم خلاقیت و بازآفرینی این شخصیت ها، آنها را در دام تکرار انداخته و جذابیت دراماتیکی آنها را کاهش داده است. پارادوکس اساسی فیلم دقیقا در ادعای کارگردان مبنی بر کمدی نبودن فیلم از یک سو و استفاده از شخصیت های کمیک تلویزیونی از سوی دیگر است .

این تضاد میان شخصیت پردازی و ادعای کمدی کلاسیک بودن فیلم نیز دیده می شود. البته نمی توان بر تیپیک بودن کاراکترهای فیلم خرده گرفت چون ساختار کمیک قصه می طلبید تا از تیپ سازی استفاده شود منتها ضعف کار اینجاست که این تیپ سازی مقلدانه و منفعلانه است و بازیگران صرفا خود را تکرار می کنند. حتی ماهایا پطروسیان دقیقا ایفاگر نقشی است که قبلا عین آن را در تاکسی نارنجی تجربه کرده بود فقط با این تفاوت که در آنجا نقش یک زن ارمنی را بازی می کرد اما هم جنس بازی و هم شمایل صوری کاراکتر به تاکسی نارنجی شباهت دارد. عجیب اینکه پطروسیان بازیگر توانایست و اتفاقا سابقه و تجربه خوبی هم در کارهای طنز دارد اما اینکه چرا به تازگی به ایفای نقش هایی روی آورده که تناسب منطقی با جنس بازی و تیپولوژی وی ندارد همان آسیب و تهدیدی است که کمدی های سخیف سالهای اخیر حتی شان حرفه ای بازیگران را نیز به چالش می گیرد. شاید تنها نکته درخور در بازیگری فیلم به تفاوت بازی جمشید هاشم پور برمی گردد که البته پیش از این تجربه طنز را در قاعده بازی هم داشت و چه بسا بهتر از اینجا به ایفای نقش پرداخت.

تناقض دیگری که در نسبت شخصیت پردازی و بازیگری فیلم در ژانر آن می توان ردیف کرد به عدم تعادل شخصیت پردازی بین بازیگران است بدین معنی که اگر از یک سو به واسطه فانتزی بودن قصه کاراکترهای اغراق شده ای مثل مادر بزرگ و فریدون (پطروسیان- صادقی) منطقی به نظر می رسد در مقابل مجید صالحی و بهاره افشاری بازیه ای رئالیستی دارند و در یک هارمونی موزون قرار نمی گیرند.

سعید سهیلی شاید سرک کشیدن خود را به ژانرهای مختلف را به تجربه گرایی خود نسبت می دهد اما فقدان یک خط مشترک هویتمند در آثارش این ادعا را نفی می کند. این تفاوت را از قیاس مردی از باران و مردی از جنس بلور با چهارچنگولی و ازدواج در وقت اضافه محک بزنید تازه در این میان سنگ کاغذ قیچی و چهار انگشتی را هم به ان اضافه کنید. حالا اینکه فیلم فاقد داستان است و شخصیت پردازی های کاریکایتوری و اغراق آمیز است به کنار از دل این لودگی و مسخره بازی وقتی قرار است پیام اخلاقی هم دریافت و صادر شود دیگر باور پذیر نیست! اگر قرار بر این است که فیلم یک کمدی فانتزی باشد دیگر چه اصراری است که در پایان مجید صالحی به شکل ناگهانی دچار تحول اخلاقی شود یا ماهایا پطروسیان رو به دوربین کرده و با شعر و اندرز، مخاطبان را نصیحت کند! بدتر از همه شرطی که مادر بزرگ درباره نماز خواندن اول وقت نوه هایش می گذارد آنقدر ریاکارانه و تصنعی است که نه تنها باور پذیر نیست بلکه منطق دراماتیکی هم ندارد. از آن مادر بزرگ اینگونه نصیحتها برنمی آید!

سعید سهیلی با چهارچنگولی و ازدواج در وقت اضافه فیلمسازی در آفساید را تجربه می کند کارت زردهایی که از سوی منتقدان به او داده شد نیز تاثیری داشت اگر او بخواهد به این شیوه ادامه دهد قطعا از رقابت های سینمایی حذف خواهد شد.

سیدرضا صائمی

منبع: سینما پرس