شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

ضرورت وجود سینمای دینی


ضرورت وجود سینمای دینی

اسلام از بدو ورود به ایران صرفا به عنوان یک دین که رابطه خلق و خداوند سبحان را تنظیم می کرد, نماند بلکه بدل به یک فرهنگ جامع و فراگیر شد, فرهنگی که تمام شئون زندگی ایرانیان مسلمان را تشکیل می داد

اسلام از بدو ورود به ایران صرفا به عنوان یک دین که رابطه خلق و خداوند سبحان را تنظیم می کرد، نماند بلکه بدل به یک فرهنگ جامع و فراگیر شد، فرهنگی که تمام شئون زندگی ایرانیان مسلمان را تشکیل می داد. فرهنگ ها دربرگیرنده اعتقادات، ارزش ها و اخلاق و رفتارهای آدمیان اند، درواقع می توان فرهنگ را به عنوان مجموعه ای از کردارها و رویه های اجتماعی که در جامعه به وجود می آیند و انتقال می یابند و عناصری مانند زبان، مناسک و مراسم، سنت ها، پوشاک، مسکن، صنایع، هنرها و علوم تعریف کرد.

از این رو فرهنگ ها عامل اصلی معنابخشی به زندگی مردمان هستند. با نگاهی حتی سطحی متوجه خواهیم شد که فرهنگ روزمره ایرانیان در همه موارد و جزئیات مالامال از فرهنگ اسلامی متأثر می باشد و از آن غیرقابل تفکیک است. فرهنگ اسلامی برای تمام عرصه های مومنان خود برنامه دارد و هیچ جای خالی در عرصه های مهم خالی نگذاشته است، اساسا فرهنگ اسلامی گستره زیستی مؤمنان از لحظه تولد تا لحظه مرگ و انتقال به جهان غیرمادی را تحت پوشش معنای خود قرار می دهد.

از این منظر فرهنگ یکی از ارکانی است که دین حنیف اسلام در آن بارز و هویداتر می شود و تأثیراتش محسوس و عینی می گردد. از مؤلفه های فرهنگ امروز رسانه های فراگیری چون رادیو، تلویزیون، اینترنت و سینما هستند. برخی برآنند که از آنجا که این ابزارهای ارتباطی در غرب مدرن تولید و تکثیر یافته اند پس واجد فرهنگ غربی هستند و لحظه ارتباط با این رسانه ها مصادف با لحظه درونی سازی فرهنگ غربی است. این گزاره تا حدود زیادی صحت دارد، ولی نکته اینجاست که جامعه ای که دارای فرهنگ توانمندی همچون فرهنگ اسلامی است نیاز به ترسیدن و وحشت کردن از این ابزارهای مدرن ندارد بلکه با بومی سازی و اسلامی سازی این ابزارهای ارتباطی می تواند تا به دور از هرگونه نگاه سلبی، تکنولوژی های مدرن را در راه اهداف متعالی دینی به کار بگیرد و در عین حال صدمه از جانب فرهنگ غرب متوجه او نباشد. این درواقع نشانگر قوت و توان فرهنگ دینی ماست، طوری که نه این ابزارهای مدرن را انکار می کنیم و نه تسلیم و مغلوب آنها می شویم بلکه با پشتیبانی فرهنگ دینی خود، این ابزارها را به لحاظ ماهوی مورد بازخوانی قرار می دهیم و از آنها در جهت غنی سازی و توسعه فرهنگ دینی استفاده می کنیم.

سینما از جمله ابزارهای مدرنی است که در جامعه ما نیز جایی برای خود باز کرده و همواره مخاطبانی را از اقشار مختلف به خود جذب نموده و این توجهات به سینما است که این پدیده را قابل کنکاش و کاوش می کند، تا ببینیم که سینما چه ماهیتی دارد و سینما در یک جامعه اسلامی با فرهنگی دینی چه تفاوت هایی با سینما در جوامع غربی دارد و اینکه این تفاوت ها در سینمای امروز جامعه ما تا چه حد و اندازه ای نمود دارد.

سینما در غرب ابزاری تبلیغاتی پنداشته می شود که از همان ابتدا برای پیشبرد سیاست های امپریالیستی غرب و به خصوص آمریکا به کار گرفته شده است. از این رو این پدیده صرفا به توجیه سیاست های تجاوزکارانه غربی می پردازد و دائما درصدد است تا با خیال پردازی ها و اسطوره سازی ها اذهان مردمان را به خود مشغول دارد تا دولتمردان غربی به همراه صاحبان شرکت های چندملیتی به راحتی موفق به غارت و چپاول هم مردم جامعه خویش شوند و هم مردمان مناطق دیگر جهان.

سینما در غرب ابزار رشد و اشاعه فرهنگ لیبرال دموکراسی است تا با جهانی سازی این فرهنگ آن را در وجود مردمان دیگر مناطقی که دارای فرهنگ غیرلیبرال هستند درونی و نهادینه سازد و آن را به عنوان فرهنگ غالب معرفی کند تا از این رهگذر به راحتی و بدون هیچ هزینه ای همه فرهنگ ها را زیر سلطه یک فرهنگ واحد درآورد تا توحش و بربریت نظام سرمایه داری را با دستاویزی به رنگ و لعاب ها و شعارهای فریبنده فرهنگ منحط لیبرال دموکراسی توجیه نماید. سینما برای غرب نه فقط یک هنر بلکه به عنوان یک امر هنری کالایی شده است.

استکبار با چنگ اندازی به مرزهای هنر و سرمایه گذاری در صنعت فیلم، نه تنها خون های مسموم و آلوده فرهنگ ویژه خویش را بر پیکر نحیف جهان سوم تزریق می کند، بلکه به کنترل مردمان ساکن در کشورهای غربی نیز می پردازد. سودجویان غرب با بهره گیری از شیوه های پیچیده و مدرن تولید فیلم، مفاهیم خاص ارزشی خود را که در بیشتر موارد نقش تخریبی ارزش های واقعی سایر فرهنگ ها را به عهده دارد، در قالبی بسیار زیبا و جذاب در میان مردم ترویج می کنند و با تهی کردن جامعه از معنویات راه را برای چپاول هر چه بیشتر آن هموار می سازند.

با نگاهی گذرا خواهیم فهمید که فرهنگ تبلیغاتی و به تبع آن برداشت غربی از سینما به هیچ وجه با فرهنگ دینی ما هم خوانی و تطابق ندارد و از این روست که باید به بومی سازی این پدیده بپردازیم. بومی سازی پدیده سینما در جامعه اسلامی ما یک ضرورت محسوب می شود تا در پرتو آن بتوانیم از آسیب های فرهنگ وارداتی سینما در امان بمانیم.

نخستین گام در راه بومی سازی این پدیده مدرن، این است که به مبانی غربی این پدیده را به پرسش کشیده و بتوانیم از منظر دینی بدیلی برای آن بیابیم، بدیلی که با مبادی اعتقادی و هنجارهای دینی جامعه مان سازگاری داشته باشد و بتوان به پشتوانه این فرهنگ توانمند اسلامی سینمای دینی را تأسیس نمود. سینمای دینی به دو معنا مورد نظر است یکی سینمایی که دین آن را تأیید می کند و دیگری؛ سینمایی که دین را تأیید می کند. معنای اول معنای عام است به این معنا که لازم نیست همه فیلم هایی که در یک جامعه دینی نمایش داده می شود به معنای دقیق کلمه به مقولات دینی اختصاص داشته باشد.

ما می توانیم فیلمی درباره زیبایی های طبیعت بسازیم یا در حوزه آموزش و یا بسیاری از مفاهیم عمومی و اجتماعی و انسانی فیلم بسازیم. سینما به معنای عام کلمه سینمای دینی است یعنی سینمایی که مورد تأیید دین است. اما معنای خاص سینمای دینی؛ سینمایی است که موضوع فیلمش دینی باشد یعنی تکیه بر تمرکز مفاهیم و مباحث دینی داشته باشد به این معنا که ما از سینما استفاده کنیم برای تعلیم، تقویت و پشتیبانی آموزه های دینی. این در واقع معنای خاص سینمای دینی است.

در سینمای دینی، که دقیقاً در مقابل سینمای غربی و هالیوودی و گونه های ایرانی آن یعنی فیلم فارسی و یا جریان سینمایی شبه روشنفکری و این قبیل سبک های سینمای قرار دارد، نخستین مولفه بارز این است که «گیشه» همه چیز نیست. عدم برخورد مادی با این رسانه در سینمای دینی موجب می شود تا سینمای دینی در ارائه فرهنگ موردنظر با موفقیت و مقبولیت ویژه ای روبه رو شود و چون در سینمای دینی ضرورتی برای استفاده از دکورهای سرسام آور و جلوه های ویژه شگفت انگیز که مخاطب را مغلوب تصاویر می سازد و به گونه ای او را تحمیق می کند، وجود ندارد گیشه از اولویت پایین تری برای فیلمسازان برخوردار می گردد.

در سینمای دینی ضرورتاً نیازی نیست تا مستقیماً به مباحث اعتقادی و اسلامی پرداخته شود بلکه باید با استفاده از تصویرسازی معنایی را که ریشه در آموزه های دینی دارد به گونه ای غیرمستقیم به مخاطب ارائه دهیم. برای مثال می توان گفت تولید فیلم هایی که به دفاع مقدس می پردازند و نشان دادن فرهنگ ایثار و شهادت میان رزمندگان اسلام در هشت سال جنگ تحمیلی بسیار تأثیرگذارتر از صحبت درمورد جهاد و ایثار به گونه ای مستقیم و بی واسطه است.

سینمای دینی، سینمای عاری از مولفه های سینمای غربی همچون شهوت، خشونت، ابتذال، استحاله هویت انسانی و چنین چیزهایی است از این رو سینمای دینی باید تجسم بخش آرمان های دینی اسلام باشد. فساد و فحشا امروز ارکان فرهنگ سینمای غرب و هالیوود را تشکیل می دهند و این مؤلفه ها را به عنوان فرهنگ غالب به سینماگران حقنه می نمایند. اما سینمای دینی با عنایت به کرامت ذاتی انسان و میل کمال طلبی در انسان از این پستی ها و پلشتی ها مبراست.

در جامعه اسلامی ما وجود و پیدایش سینمای دینی یک ضرورت به شمار می رود. دین حنیف اسلام فرهنگ تبلیغاتی خاصی دارد که از اباحه گرایی و مادی گرایی فرهنگ تبلیغاتی غربی مجزاست و مستقل است. از این رو سینمای جامعه اسلامی نیز باید مطابق با نیازهای مردمان مسلمان باشد و نه عده ای معدود از افراد غرب زده و از خود بیگانه.

در ایران به محض ورود پدیده سینماتوگراف، موجی تقلید از فرهنگ غرب رواج یافت و این فرهنگ، به مرجع غالب فیلم سازان اولیه بدل شد. این جریان غرب زده را در امتداد جریان موسوم به (فیلم فارسی) می توان رصد و ردیابی نمود. جریان فیلم فارسی به طول دهه ۱۳۵۰ سیر نزولی پیدا کرد و در سال ۱۳۵۶ به ورشکستگی سینمای ایران انجامید. پس از پیروزی انقلاب، عده ای کوشیدند سینمای ایران را با تعریف جدیدی از نو زنده کنند. زیرا ادامه جریان فیلم فارسی ممکن نبود. هم از لحاظ اقتصادی با شکست مواجه شده بود و هم با مبانی اعتقادی جامعه پس از انقلاب همخوانی نداشت. وضعیت نیز به گونه ای نبود که از نمایندگان جریان حاشیه ای سینمای روشنفکری (یا همان سینمای خاص و کم مخاطب) پیش از انقلاب بتوانند تا سینمای پس از انقلاب را رهبری کنند، چرا که آخرین فیلم هایشان به دلیل رعایت نکردن معیارهای شرعی قابل نمایش نبود و گرچه با نظام سلطنتی همکاری نکرده بودند، اما چهره های انقلابی و مبارز نیز به حساب نمی آمدند.

از این رو این جریان نیز با عدم اقبال مواجه شد. حال صحبت از سینمای دیگر بود، سینمایی از جنسی دیگر؛ سینمای دینی. امروز شاهد گام هایی در راستای نیل به سینمای دینی هستیم ولی این گام ها ضعیف برداشته می شوند نکته اساسی این است که فیلم سازان دینی ما به نوعی اعتماد به نفس حرفه ای برسند و با اتکا به توانایی های سینمای خود در راستای ایجاد ژانر سینمای دینی تلاش بنمایند.

مقام معظم رهبری بر این نظرند که مسئولان عرصه های فرهنگی نقشی بارز در این میان باید ایفا کنند. معظم له می فرمایند: باید دستگاه های مرتبط، زمینه انتقال مفاهیم خوب و متعالی را به کارگردانان سینما فراهم کنند و سپس از فیلم آنان انتظار انعکاس این مفاهیم را داشته باشند و متأسفانه در این مورد کم کاری شده است.

گلایه ایشان از مسئولان امر نشانگر وجود ضعف در مدیریت فرهنگی کشور است که بعد از گذشت سه دهه از انقلاب کبیر اسلامی هنوز برنامه مدونی برای ایجاد سینمای دینی تنظیم نکرده اند. سینمای دینی باید بدل به جریان غالب سینمای کشور ما شود تا بلکه از این رهگذر قشر انقلابی بدنه سینمای کشور را تشکیل دهد و مصادیق سینمای غیردینی از سردر سینماهای کشورمان رخت بربندد.

مصطفی انصافی