چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا

دین و سیاست


دین و سیاست

آیا سیاست جزء برنامهٔ اسلام است و آیا جامعهٔ مسلمان باید حكومت خود را بر اساس تعلیمات اسلام برپا كند

آیا سیاست‌ جزء برنامهٔ‌ اسلام‌ است‌ و آیا جامعهٔ‌ مسلمان‌ باید حكومت‌ خود را بر اساس‌ تعلیمات‌ اسلام‌ برپا كند؟

نخست‌ برای‌ توضیح‌ سئوال‌ باید مراد از سه‌ عنوان‌ «اسلام»، «سیاست» و «دخالت‌ اسلام‌ در سیاست» روشن‌ شود:

اسلام‌ عبارت‌ است‌ از آنچه‌ از جانب‌ خداوند توسط‌ نبی‌ اكرم(ص) برای‌ هدایت‌ بشر فرستاده‌ شده‌ است‌ و برای‌ شناخت‌ آن‌ باید به‌ قرآن، سنت‌ و عقل‌ مراجعه‌ كرد و قرآن‌ كه‌ اعجازش‌ سند رسالت‌ و آیاتش‌ بی‌كم‌ و كاست، وحی‌ الهی‌ است، مهمترین‌ مرجع‌ برای‌ شناخت‌ اسلام‌ است.

«سنت» به‌ معنای‌ گفتار و رفتار رسول‌ الله، به‌ حكم‌ آیات‌ قرآن‌ متن‌ اسلام‌ محسوب‌ می‌شود: «وَ‌ اَنَزَلنا اِلیكَ‌ الذٍّكرَ‌ لِتُبَیٍّنَ‌ لَلناسِ‌ ما نُزٍّلَ‌ اِلَیهم»، «و این‌ قرآن‌ را به‌ سوی‌ تو فرود آوردیم‌ تا برای‌ مردم‌ آن‌ چه‌ را به‌ سوی‌ ایشان‌ نازل‌ شده‌ است‌ توضیح‌ دهی»، «ما آتاكُم‌ الرَّسولُ‌ فَخُذوه‌ وَ‌ ما نَهاكُم‌ عَنه‌ فَانتَهُوا»، «آنچه‌ را فرستاده‌ [ او ] به‌ شما داد. آن‌ را بگیرد و از آن‌ چه‌ شما را بازداشت، باز ایستید». «لَقَد كانَ‌ لَكُم‌ فی‌ رَسولِ‌اللهِ‌ اُسوَهٌٔ‌ حَسَنَهٌٔ» ، «قطعاً‌ برای‌ شما در [ اقتدار ] رسول‌ خدا سرمشقی‌ نیكوست».

«سنت‌ ائمه‌ اطهار» علیهم‌السلام‌ نیز به‌ حكم‌ سنت‌ متواتر نبوی‌ در حدیث‌ ثقلین‌ و مانند آن، نزد شیعیان، متن‌ دین‌ به‌ شمار می‌آید.

«عقل» با اثبات‌ وجود خدا، لزوم‌ ارسال‌ رُسل‌ و عصمت‌ آنان، نه‌ تنها پشتوانه‌ اعتقاد به‌ دین‌ است‌ بلكه‌ احكام‌ قطعی‌ آن‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از منابع‌ شناخت‌ اسلام‌ محسوب‌ می‌شود.

«سیاست» گرچه‌ دارای‌ معانی‌ متعددی‌ است‌ اما آنچه‌ در اینجا مورد بحث‌ است، سیاست‌ به‌ معنای‌ حكومت‌ و ادارهٔ‌ امور جامعه‌ است.

و مراد از «دخالت‌ اسلام‌ در سیاست»، این‌ است‌ كه‌ حوزهٔ‌ فعالیتهای‌ حكومتی، از قبیل‌ نحوهٔ‌ تشكیل‌ حكومت، اختیار تقنین‌ و تصمیم‌گیریهای‌ حكومتی، چگونگی‌ مشاركت‌ مردم‌ در ادارهٔ‌ جامعه، اختصاص‌ اموال‌ حكومتی‌ و ارتباط‌ با دول‌ و ملل‌ بیگانه‌ و مسائلی‌ از این‌ دست‌ كه‌ از آن، به‌ «حقوق‌ اساسی» نیز تعبیر می‌شود، جزء تعالیم‌ اسلام‌ است، به‌ این‌ معنا كه‌ از یك‌ سو همهٔ‌ این‌ مسائل‌ در اسلام‌ بیان‌ شده‌ و رأی‌ اسلام‌ در كنار آرای‌ دیگر مكاتب، روشن‌ و یا از منابع‌ آن، قابل‌ دستیابی‌ است، و از سوی‌ دیگر هر فعالیتی‌ در این‌ حوزه‌ در جامعهٔ‌ اسلامی‌ می‌بایست‌ مطابق‌ با رأی‌ اسلام‌ باشد و در غیر این‌ صورت‌ نامشروع‌ خواهد بود.

با این‌ بیان، مراد از «عدم‌ دخالت‌ اسلام‌ در سیاست»، این‌ خواهد بود كه‌ تصمیم‌گیری‌ در این‌ حوزه‌ از فعالیت‌ انسان، به‌ خود او واگذار شده‌ تا دربارهٔ‌ این‌ مسائل، تصمیم‌گیری‌ و عمل‌ نماید و دین، در این‌ مقوله، نظر یا حكم‌ خاصی‌ ندارد.

در این‌ صورت، اگر سیاستگزاران‌ در جامعه‌ای‌ كه‌ اكثریت‌ آنها را متدینین‌ تشكیل‌ می‌دهد، در تصمیم‌گیری‌ها و همچنین‌ در عملكردها، متأثر از دین‌ و باورها و ارزشهای‌ پذیرفته‌ شدهٔ‌ دینی‌ نباشند، این‌ مقدار از دخالت‌ دین‌ در سیاست، كه‌ مناسب‌ منظر جامعه‌شناس‌ است، مورد نظر این‌ مقاله‌ نیست.

با این‌ توضیح‌ به‌ سئوال‌ بازمی‌گردیم: آیا اسلام، تنها برای‌ هدایت‌ بشر به‌ سوی‌ ‌‌سعادت‌ اخروی‌ آمده‌ است‌ و تنظیم‌ امور جامعه‌ و سیاست‌ را به‌ عهدهٔ‌ مردم‌ گذاشته‌ تا آن‌ را به‌ هر نحو كه‌ می‌خواهند، اداره‌ كنند، یا این‌ كه‌ حكومت‌ و سیاست‌ نیز در دستور رسالت‌ و برنامهٔ‌ اسلام‌ قرار دارد و می‌توان‌ قوانین‌ آن‌ را از منابع‌ اسلام‌ به‌ دست‌ آورد؟

اگر حكومت‌ و سیاست‌ را خارج‌ از حوزهٔ‌ اسلام‌ دانستیم، نخواهیم‌ توانست‌ حكومتی‌ را به‌ اسلام‌ نسبت‌ دهیم‌ و آن‌ را حكومت‌ اسلامی‌ بنامیم‌ گرچه‌ آن‌ حكومت، در جامعه‌ مسلمین‌ و توسط‌ آنان‌ اداره‌ شود.

حكومت‌ و سیاست‌ اسلامی، آن‌ است‌ كه‌ از متن‌ اسلام‌ به‌ دست‌ آمده‌ باشد.

نخست‌ به‌ طور اجمال، دو نظریه‌ را در این‌ باره‌ ذكر می‌كنیم:

۱) هدف‌گیری‌ دین‌ به‌ سوی‌ آخرت‌ و تأمین‌ سعادت‌ اخروی‌ است‌ و دنیا به‌ آن‌ میزانی‌ كه‌ به‌ كار سعادت‌ اخروی‌ می‌آید یا در كار آن‌ مزاحمت‌ می‌كند مورد نظر دین‌ است. این‌ سخن‌ به‌ این‌ حد، در خصوص‌ مسأله‌ «حكومت»، مجمل‌ است. آیا دخالت‌ در امر حكومت‌ و قانونگذاری‌ توسط‌ دین، از اموری‌ است‌ كه‌ مددكار سعادت‌ اخروی‌ است‌ یا خیر؟

در مواردی، ظاهر عبارات‌ كسانی، این‌ است‌ كه‌ اسلام‌ از امور دنیا، تنها به‌ تعیین‌ حلال‌ و حرام‌ آنچه‌ به‌ سامان‌ و ادارهٔ‌ جامعه‌ مربوط‌ است، می‌پردازد اما خود، طرحی‌ برای‌ آن‌ ارائه‌ نمی‌كند لذا اسلام، طرحی‌ برای‌ حكومت‌ و ادارهٔ‌ جامعه‌ ندارد.

۲) حكومت‌ و ادارهٔ‌ جامعه، از مهمترین‌ اموری‌ است‌ كه‌ اسلام، از آن‌ سخن‌ گفته‌ است. تعالیم‌ و فرامین‌ اسلام‌ در باب‌ حكومت، شامل‌ كلیاتی‌ است‌ كه‌ اولاً: می‌تواند در تمام‌ زمانها و مكانها و در هر سطح‌ از تكامل‌ علم‌ و تكنولوژی، جامعه‌ را اداره‌ كند. از جمله‌ اسلام، اختیار قانون‌گذاری‌ موقت‌ و موردی‌ و نیز اختیار اجرای‌ آن‌ را در قالب‌ خاصی‌ به‌ حكومت‌ داده‌ است. همچنین‌ روش‌ و ملاكات‌ كلی‌ این‌ قانون‌گذاری‌ و اجرا را بیان‌ كرده‌ است.

۳) تخطی‌ از آن‌ اصول، «مشروعیت» حكومت‌ را زیر سؤ‌ال‌ می‌برد و در نتیجه، تمامی‌ قوانین‌ و تصرفات‌ حكومت، از درجهٔ‌ اعتبار ساقط‌ می‌شود.

آری‌ «اصلاح‌ و سامان‌ امور جامعه»، مقدمه‌ای‌ برای‌ هدف‌ برتر اسلام، یعنی‌ خداشناسی‌ و خداپرستی‌ است‌ امااین‌ بدان‌معنا نیست‌ كه‌آن‌ را مغفول‌گذارده‌ است.

● ‌برداشت‌ عمومی‌ مسلمانان‌ از سیاست‌ در اسلام‌

درك‌ عمومی‌ و مأنوس‌ مسلمانان‌ از اسلام، كه‌ از آن‌ به‌ «ارتكاز متشرعه» تعبیر می‌شود، از ابتدای‌ ظهور اسلام‌ تاكنون‌ چنین‌ بوده‌ كه‌ گسترهٔ‌ تعالیم‌ و فرامین، اسلام‌ تمامی‌ ابعاد زندگی‌ انسان‌ و به‌ ویژه‌ حكومت‌ و سیاست‌ را فراگرفته‌ است، منشأ این‌ برداشت‌ عمومی‌ را می‌توان‌ در دو امر واقعی‌ و عینی‌ (نه‌ پیشداوری‌ ذهنی‌ و انتظار بیهوده‌ از دین) جستجو كرد:

۱) تشكیل‌ حكومت‌ توسط‌ پیامبر اسلام:

گرچه‌ تبلیغ‌ اسلام‌ از آغاز بعثت، علاوه‌ بر جنبهٔ‌ عبادی‌ و ایجابی، رنگ‌ سیاسی‌ نیز در بُعد عدم‌ پذیرش‌ حكومت‌ كفر داشت‌ اما شكوفایی‌ سیاست‌ اسلام‌ با شكل‌گیری‌ حكومت‌ اسلامی، به‌ اوج‌ خود رسید. پیامبراكرم(ص)، قبل‌ از هجرت، زمینهٔ‌ تشكیل‌ حكومت‌ را فراهم‌ كرده‌ و مسلمانان‌ در میان‌ خود شاهد تشكیل‌ اولین‌ حكومت‌ اسلامی‌ توسط‌ شخص‌ پیامبر بودند.

۲) موضعگیری‌ اسلام‌ در تمامی‌ صحنه‌های‌ سیاست‌ و حكومت:

تبیین‌ دایرهٔ‌ اموال‌ حكومتی‌ و بیت‌المال‌ در قرآن‌ و سنت، وجوب‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر در اصلاح‌ جامعه‌ و جلوگیری‌ از مفاسد آن، داوری‌ اسلام‌ در مجلس‌ قضا از زبان‌ پیامبر «اِنَّما اقضی‌ بَینَكُم‌ بِالبَیٍّناتِ‌ وَ‌ الایمان»، قانونگذاری‌ اسلام‌ در مجازات‌ متخلفین‌ و ایجاد ضمانتهائی‌ بیرونی‌ جهت‌ اجرای‌ قوانین‌ (عدم‌ اكتفأ به‌ ضمانتهای‌ اخلاقی)، لمس‌ احكام‌ اسلام‌ در خانه‌ و مدرسه‌ و بازار، نزول‌ آیات‌ قرآن‌ در چگونگی‌ و حیطهٔ‌ ارتباط‌ با ملل‌ و دول‌ بیگانه‌ و بسیاری‌ دیگر از احكام‌ اجتماعی، جای‌ شكی‌ برای‌ هیچ‌ مسلمانی‌ باقی‌ نمی‌گذارد كه‌ اسلام‌ دربارهٔ‌ سیاست‌ و حكومت‌ و ادارهٔ‌ جامعه، دارای‌ برنامه‌ است.

برخی‌ از منكرین‌ «سیاست» در اسلام، خود به‌ این‌ ارتكاز معترفند:

علی‌ عبدالرازق، از معاصران‌ اهل‌ سنت‌ و مد‌عی‌ «جدایی‌ دین‌ از سیاست»، در بخش‌ رسالت‌ و حكومت‌ از كتاب‌ «الاسلام‌ و اصول‌ الحكم» می‌نویسد:

«شاید بتوان‌ این‌ اندیشه‌ را كه‌ حكومت‌ رسول‌ اكرم‌ - صلی‌الله‌ علیه‌ و آله‌ - جزء برنامهٔ‌ رسالت‌ آن‌ حضرت‌ بوده‌ است‌ (و در نتیجه‌ اسلام، دارای‌ برنامهٔ‌ حكومت‌ است) سازگار با سلیقهٔ‌ عمومی‌ مسلمانان‌ و آنچه‌ از احوال‌ ایشان‌ به‌ ذهن‌ می‌رسد، دانست‌ و آرای‌ جمهور علمأ مسلمین‌ را نیز همین‌ دانست.»

در جای‌ دیگر می‌نویسد:

«مسلمانان‌ این‌ اندیشه‌ را با رضایت‌ می‌پذیرند.»

این‌ ارتكاز عمومی‌ كه‌ برخاسته‌ از متن‌ كتاب‌ و سنت‌ است‌ و انتظار «دخالت‌ دین‌ در حكومت»، فضای‌ ذهنی‌ مخاطبان‌ وحی‌ و سنت‌ را در روزگار صدر اسلام‌ برای‌ ما ترسیم‌ می‌كند.این‌ فضای‌ ذهنی، ما را در رجوع‌ به‌ متون‌ دینی‌ یاری‌ می‌نماید زیرا اگر برداشت‌ امروز ما از یك‌ آیه‌ یا روایت، ناشی‌ از پیش‌ فرض‌ «عدم‌ دخالت‌ دین‌ در سیاست» باشد، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ بدون‌ این‌ پیش‌ فرض، چنین‌ برداشتی‌ از ظاهر آیه‌ یا روایت‌ صحیح‌ نمی‌بود، آن‌ برداشت‌ حجیت‌ نخواهد داشت، مگر آن‌ كه‌ «عدم‌ دخالت‌ دین‌ در سیاست» به‌ صورت‌ قطعی، ثابت‌ و مبرهن‌ گردد كه‌ در این‌ صورت‌ فضای‌ ذهنی‌ مذكور تخطئه‌ شده‌ است.

● ‌محور اصلی‌ سیاست‌ اسلام، امامت‌ و رهبری‌

مردم‌ در امور زندگی‌ خود دارای‌ سیره‌ و روشی‌ هستند كه‌ شرع‌ اسلام‌ با بسیاری‌ از آنها موافقت، و با برخی، مخالفت‌ كرده‌است. گاه‌ روش‌ آنان‌ را به‌ كلی‌ انكار كرده، مانند ربای‌ قرضی، و گاه‌ در اجزأ و شرایط‌ آن‌ تغییراتی‌ داده‌ است، مانند ازدواج‌ وارث.

در باب‌ «حكومت» نیز مردم‌ از دیرباز روشهایی‌ اعمال‌ می‌كرده‌اند اما اسلام، حكومت‌ خاصی‌ را تشریع‌ و تجویز نموده‌ است‌ یعنی‌ اجزأ و شرایط‌ آن‌ را تغییر داده‌ و محتوای‌ خاصی‌ به‌ آن‌ بخشیده‌ است.

مهمترین‌ اصل‌ از حقوق‌ اساسی‌ حكومت‌ اسلامی، یعنی‌ «مشروعیت»، مستند به‌ وحی‌ است‌ و در قالب‌ اعطأ اختیارات‌ در تصمیم‌گیریهای‌ حكومتی‌ به‌ پیامبر و ولی‌ امر و لزوم‌ اطاعت‌ از فرامین‌ او وارد شده‌ است. «اَطیعُوا اللهَ‌ وَ‌ اَطیعُوا الرَّسولَ‌ وَ‌ اُولی‌الا‌ َمر مِنكُم».

مراد از اطاعت‌ رسول‌ و اولی‌ الامر، به‌ قرینهٔ‌ تكرار «اَطیعُوا» و مهمتر از آن، به‌ قرینهٔ‌ سیاق‌ آیه، اطاعت‌ در امر حكومت‌ و قضا است، نبی‌اكرم(ص) پس‌ از بعثت، دارای‌ دو منزلت‌ بود. یكی‌ منزلت‌ «بیان‌ دین» برای‌ مردم‌ «وَ‌ اَنزَلنا اِلیكَ‌ الذٍّكرَ‌ لِتُبَیٍّنَ‌ لِلناس‌ ما نُزٍّلَ‌ اِلَیهِم» و دیگری‌ حكومت‌ و قضا «لِتَحكُمَ‌ بَینَ‌الناسِ‌ بِما اَراكَ‌ الله». «ما این‌ كتاب‌ را به‌ حق‌ بر تو نازل‌ كردیم، تا میان‌ مردم‌ به‌ [ موجب‌ ] آنچه‌ خدا به‌ تو آموخته‌ داوری‌ كنی».

حجهٔ‌الاسلام‌ والمسلمین‌ علی‌اكبریان‌

‌پی‌نوشت‌ها:

۱. مراد گفتار غیر از قرآن‌ و رفتار غیر از افعال‌ شخصی‌ و خصوصی‌ است. رجوع‌ كنید به: الشاطبی‌ ابی‌اسحق، الموفقات‌ فی‌ اصول‌ الشریعه، دارالمعرفه، بیروت، الجزءالرابع، ص‌ ۳، دربارهٔ‌ قید افعال‌ شخصی‌ در همین‌ نوشتار سخن‌ خواهیم‌ گفت.

۲. نحل/ ۴۴.

۳. ترجمهٔ‌ آیات، مطابق‌ با ترجمهٔ‌ استاد محمد مهدی‌ فولادوند است.

۴. حشر/۷.

۵. احزاب/ ۲۱.

۶. جعفر لنگرودی، ترمینولوژی، ص‌ ۳۷۱، شمارهٔ‌ ۲۹۸۱.

۷. گفته‌ می‌شود «اقتضای‌ جامعه‌ دینی‌ این‌ است‌ كه‌ حكومت‌ نیز دینی‌ باشد ولو برنامهٔ‌ حكومت‌ را از دین‌ نگیرد» اما این‌ مقدار از مناسبت‌ تنها برای‌ اسناد عرفی‌ حكومت‌ به‌ دین‌ كافی‌ است‌ و در بحثهای‌ جامعه‌ شناختی‌ مفید است، نه‌ برای‌ اسناد حقیقی‌ و بحثهای‌ كلامی‌ و فقهی، حداكثر دینی‌ بودن‌ حكومت‌ بنابراین‌ نظریه‌ عبارت‌ است‌ از این‌ كه‌ حكومت‌ سر مخالفت‌ با آیینهای‌ دینی‌ و الگوهای‌ جاافتادهٔ‌ دینی‌ را نداشته‌ باشد و به‌ آن‌ احترام‌ بگذارد و همچنین‌ دست‌ رهبران‌ دینی‌ را در اشاعهٔ‌ تقوای‌ دینی‌ بازبگذارد.

۸. ر.ك: عبدالكریم‌ سروش، ایدئولوژی‌ و دین‌ دنیوی، كیان‌ شمارهٔ‌ ۳۱. و نیز: مهدی‌ بازرگان، جزوهٔ‌ خدا و آخرت‌ هدف‌ بعثت‌ انبیأ.

۹. مستدرك‌ الوسائل، ج‌ ۱۷، ص‌ ۳۶۲، ج‌ ۱.

۱۰. علی‌ عبدالرازق، الاسلام‌ و اصول‌ الحكم، ص‌ ۱۴۵، بند ۳.

۱۱. همان، ص‌ ۱۴۹، بند ۱۰.

۱۲. نسأ/ ۵۹.

۱۳. ر.ك: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان‌ فی‌ تفسیرالقرآن، دارالكتب‌ الاسلامیه، ج‌ ۴، ص‌ ۴۱۲.

۱۴. نسأ/ ۱۰۵.

۱۵. ابن‌ هشام، السیرهٔ‌النبویه، ج‌ ۲، ص‌ ۴۲۴.

۱۶. شیعه‌ به‌ آیاتی‌ چون‌ «انما ولیكم‌ الله‌ و رسوله‌ والذین‌ امنوا...» و حدیث‌ غدیر و مانند آن‌ و اهل‌ سنت‌ به‌ آیات‌ شوری‌ و حدیث‌ لایجتمع‌ امتی‌ علی‌الخطأ و امثال‌ آن‌ تمسك‌ كرده‌اند.

۱۷. در مجلسی‌ كه‌ برای‌ انتخاب‌ عثمان‌ به‌ خلافت‌ تشكیل‌ شد عبدالرحمن‌ به‌ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ گفت‌ با تو بیعت‌ می‌كنم‌ به‌ شرطی‌ كه‌ به‌ كتاب‌ و سنت‌ نبوی‌ و سیرهٔ‌ ابوبكر و عمر عمل‌ كنی، او پاسخ‌ داد به‌ كتاب‌ و سنت‌ نبوی‌ عمل‌ می‌كنم‌ ولی‌ عثمان‌ آن‌ شرط‌ را پذیرفت. ر.ك: تاریخ‌ یعقوبی، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۲.

۱۸. مائده/ ۶۷، برای‌ شأن‌ نزول‌ و تفسیر رجوع‌ كنید به‌ المیزان، ج‌ ۶، ص‌ ۴۲.

۱۹. مائده/ ۳، برای‌ شأن‌ نزول‌ و تفسیر رجوع‌ كنید به‌ المیزان، ج‌ ۵، ص‌ ۱۷۷.

۲۰. ر.ك: وسائل‌الشیعه، شیخ‌ محمدبن‌ الحسن‌ الحرالعاملی، ج‌ ۱۸، باب‌ ۱۱، از ابواب‌ صفات‌ القاضی.

۲۱. علی‌بن‌الحسین‌ الكركی، جامع‌ المقاصد، ج‌ ۴، ص‌ ۴۴.

۲۲. ر.ك: الشهید السیدمحمد باقرالصدر، اقتصادنا، مجمع‌الشهید الصدر العلمی‌ والثقافی، ص‌ ۴۰۱.

۲۳. همان.

۲۴. آل‌عمران‌ / ۱۵۹.

۲۵. مهدی‌ بازرگان، جزوهٔ‌ آخرت‌ و خدا هدف‌ بعثت‌ انبیا، سمینار هفت‌ جلسه‌ای، بهمن‌ماه‌ ۱۳۷۲، ص‌ ۳۷.

۲۶. همان، ص‌ ۳۶.

۲۷. ابن‌ خلدون‌ می‌نویسد «اسلام‌ برخلاف‌ دیگر ادیان، علاوه‌ بر دعوت‌ و تبلیغ، به‌ تنفیذ و اجرای‌ آن‌ نیز پرداخته‌ است.

۲۸. میرچاالیان، فرهنگ‌ و دین، مقاله‌ جدا انگاری‌ دین‌ و دنیا، ترجمه‌ دكتر مرتضی‌ اسعدی، ص‌ ۱۳۵.

۲۹. برای‌ نمونه: طه/ ۱۲۶ - ۱۲۴.

۳۰. برای‌ نمونه: توبه/ ۳۶ - ۳۵ و قلم/ ۴۳ - ۴۲.

۳۱. برای‌ نمونه: زلزله/ ۸ - ۶.

۳۲. این‌ جمله‌ را در روایات‌ نیافتم. ر.ك: علامه‌ مجلسی، بحارالانوار، ج‌ ۱۰۵، ص‌ ۸.

۳۳. بحارالانوار، علامه‌ مجلسی، ج‌ ۷۸، ص‌ ۴۶، روایت‌ ۵۷، باب‌ ۱۶.

۳۴. احزاب‌ / ۶۷.

۳۵. احزاب‌ / ۴۶.

۳۶. حدید / ۲۵.

۳۷. مرتضی‌ مطهری، مقدمه‌ای‌ بر جهان‌بینی‌ اسلامی، دفتر تبلیغات‌ اسلامی، ص‌ ۱۶۳ - ۱۶۰.

۳۸. مهدی‌ بازرگان، جزوهٔ‌ آخرت‌ و خدا هدف‌ بعثت‌ انبیا، ص‌ ۱۱.

۳۹. دربارهٔ‌محدودیت‌علوم‌ر.ك:المیزان، علامهٔ‌طباطبایی،دارالكتب‌الاسلامی، ج۶، ص۲۱۴، ج‌ ۱،ص۲۹۷.

۴۰. ر.ك: محمد تقی‌ مصباح، دروس‌ فلسفهٔ‌ اخلاق، ص‌ ۱۹۵.

۴۱. علق/ ۵ - ۱.

۴۲. اعراف/ ۱۷۶ و نحل/ ۴۴.

۴۳. زمر/ ۹.

۴۴. شمس/ ۸.

۴۵. اسرأ/ ۸۵.

۴۶. بقره/ ۲۱۶.

۴۷. علق/ ۷ - ۵.

۴۸. عادیات/ ۸.

۴۹. اسرأ/ ۱۱.

۵۰. نمل/ ۱۴.

۵۱. حدید/ ۱۴.

۵۲. مؤ‌من/ ۸۳.

۵۳. مهدی‌ بازرگان، بازیابی‌ ارزشها، ج‌ ۳، ص‌ ۱۵۲، بی‌جا، بی‌تا.

۵۴. جزوهٔ‌ «آخرت‌ و خدا هدف‌ بعثت‌ انبیا»، ص‌ ۲۹.

۵۵. محمد سلیمان‌ الاشقر، افعال‌ الرسول‌ و دلالتها علی‌الاحكام‌ الشرعیه، مؤ‌سسهٔ‌ الرساله، ج‌ ۱، ص‌ ۲۳۹.

۵۶. كهف/ ۱۱۰

۵۷. المسند للام‌ احمد بن‌ حنبل، دارالفكر (حروفچین)، ج‌ ۹، ص‌ ۴۳۸، حدیث‌ ۲۴۹۷۴.

۵۸. مرز بین‌ دین‌وسیاست، نقل‌وتكمیل‌ سخنرانی، مهدی‌ بازرگان‌ در دومین‌ كنگرهٔ‌ انجمنهای‌اسلامی‌ایران.

۵۹. خلاصه‌از: الشهیدالسیدمحمدباقرالصدر، اقتصادنا، مجمع‌الشهیدالصدرالعلمی‌والثقانی،ص۷۲۲-۷۴۵.

۶۰. ابی‌جعفر محمدبن‌ یعقوب‌ الكلینی، الاصول‌ من‌الكافی، دارالكتب‌ الاسلامیه، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶۶، كتاب‌ الحجه، باب‌ «التفویض‌ الی‌ رسول‌الله(ص) و الی‌الائمه(ع) فی‌ امرالدین»، حدیث‌ ۴.

۶۱. همان، حدیث‌ ۲.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.