یکشنبه, ۱۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 2 June, 2024
مجله ویستا

جرمی به نام فریب


جرمی به نام فریب

تدلیس یا فریب در ازدواج, پیامدهای حقوقی فراوانی دارد و می تواند به فسخ نکاح منجر شود

مردی سواد خواندن و نوشتن ندارد و یکی از پاهایش کمی کوتاه است. روز خواستگاری خودش را دیپلمه معرفی می‌کند و برای پوشاندن لنگی پایش کفشی پاشنه‌دار می‌پوشد، آنها بزودی با هم ازدواج می‌کنند، دختر می‌داند پسری که به خواستگاری‌اش می‌آید چشم‌های آبی و موهای روشن دوست دارد برای همین لنز می‌گذارد و موهایش را رنگ می‌کند، آنها قرار روز عقد را گذاشته‌اند، مردی خارج از کشور یک‌بار ازدواج کرده و هنوز هم با همسرش رابطه زناشویی دارد، اما به ایران می‌آید تا همسری ایرانی هم داشته باشد اما در این باره چیزی به کسی نمی‌گوید، آنها همین روزها با هم ازدواج می‌کنند، دختری سال‌ها قبل با پسری نامزد بوده، اما در یک سانحه رانندگی او را از دست می‌دهد حالا با پسری دیگر آشنا شده و از بیان این موضوع می‌ترسد.

دختر امیدوار است خانواده همسر آینده‌اش از ماجرا باخبر نشوند، آنها با هم نامزد شده‌اند، دختری یک ماه‌گرفتگی بزرگ روی بدنش دارد درست در جایی که با پوشیدن لباس مخفی می‌شود. او این موضوع را به خواستگارش نگفته و حالا هم ماه‌ها است که ازدواج کرده‌اند، ولی پسر موضوع را فهمیده و احساس فریب‌خوردگی می‌کند، همین روزها کارشان به جدایی می‌کشد... .

● تدلیس و قانون

تمام این ماجراها ۲ طرف دارد، کسی که فریب داده و کسی که فریب خورده. مردم به دروغ گفتن و پنهانکاری در ازدواج، فریب می‌گویند، اما قانون به آن می‌گوید تدلیس: «هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد بر اساس آن واقع شده باشد.»

فریب دادن شخصی که قرار است با او ازدواج کنیم حتما کاری غیراخلاقی است و بی‌شک، آن زندگی که بر مبنای دروغ ساخته شده باشد پایدار هم نخواهد بود. البته گذشته از غیراخلاقی بودن، فریبکاری یک جرم است و اقدام‌کننده به آن مشمول مجازات قانون می‌شود. فردی که از همسرش فریب‌خورده یعنی به عمد عیب‌های همسرش از او مخفی نگه داشته شده یا ازدواجش را بر مبنای حسنی که همسرش مدعی آن بوده بنا کرده می‌تواند تقاضای فسخ نکاح کند مثل وقتی که مرد ناتوانی جنسی دارد یا وقتی زن به جذام و زمینگیری مبتلاست.

البته استفاده از این حق برای زن و شوهر در صورتی است که آنها از وجود این عیوب قبل از وقوع عقد باخبر نبوده باشند چون در غیر این صورت نمی‌توانند از این حق علیه دیگری استفاده کنند. نکته دیگر این‌که اختیار فسخی که قانون به زن و شوهر داده امری فوری است یعنی به محض این‌که یکی از طرفین از عیب طرف مقابل باخبر شود باید از این حق استفاده کند، چون در غیر این‌صورت حق فسخ او از بین می‌رود. البته این حق با توجه به عرف و عادت تعیین می‌شود.

● فریب و چند سوال

برخی از کسانی که در ازدواج فریب‌خورده‌اند یا از فریب‌خوردن می‌ترسند، می‌گویند برخی خانم‌هایی که ازدواج ناموفق داشته‌اند با مراجعه به ادارات ثبت احوال شناسنامه‌ای جدید می‌گیرند که نام همسر قبلی‌شان در آن نیامده است. در واقع سوال آنها این است که اگر شوهر دوم متوجه این مساله شود می‌تواند ازدواج را بر هم بزند و همسرش را طلاق دهد؟ که پاسخ قانونگذار به این پرسش که به کتمان ازدواج سابق اشاره دارد این است: «قانون ثبت احوال درباره صدور شناسنامه‌المثنی تمام خانم‌ها را دربرنمی‌گیرد، بلکه فقط دخترانی را که در دوره عقد از همسرشان جدا شده باشند و البته باکره باشند را شامل می‌شود. با این حال و فارغ از مقوله طلاق اگر چنین صفتی در دختر (نامزد قبلی نداشتن یا عدم انعقاد عقد قبلی و...) شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود که دختر با گرفتن شناسنامه جدید چنین صفتی را پنهان کرده، حق فسخ برای شوهر دوم محفوظ است چه این صفت به صراحت در عقد آمده باشد یا در گفت‌وگوهای قبلی به صورت شفاهی مطرح شده باشد.

نکته: برخی از کسانی که در ازدواج فریب‌خورده‌اند یا از فریب‌خوردن می‌ترسند، می‌گویند برخی خانم‌هایی که ازدواج ناموفق داشته‌اند با مراجعه به ادارات ثبت احوال شناسنامه‌ای جدید می‌گیرند که نام همسر قبلی‌شان در آن نیامده است

در این میان سوال برخی‌ها این است: «اگر در ازدواج تدلیس صورت بگیرد و زوج ازدواج را به امید برطرف شدن عیب فسخ نکند، ولی بعدها ناچار شود زن را طلاق دهد آیا می‌تواند در مهریه (نصف یا تمام آن) به تدلیس‌کننده رجوع کند؟ قانونگذار برای این پرسش چنین پاسخی دارد: «در چنین شرایطی مرد ناگزیر از پرداخت مهریه است چون با گذشت زمان و استفاده نکردن از حق فسخ نکاح، این حق از بین می‌رود. پس در چنین حالتی تصمیم به طلاق ـ چه از سر ناچاری و چه به دلایل دیگر ـ تصمیمی جدید تلقی می‌شود که هیچ‌گونه ارتباطی با فسخ نکاح ندارد. بنابراین حق مرد در اعمال طلاق و حق زن در مطالبه مهریه در عرض هم قرار می‌گیرد و در جای خودش قابلیت استناد و اجرا خواهند داشت.»

موضوع مهریه وقتی در کنار فریب در ازدواج قرار می‌گیرد به این شکل نیز جای سوال پیدا می‌کند: «مردی، دختر یا زنی را فریب داده است به طوری که اگر این فریب نبود ازدواجی صورت نمی‌گرفت، اما پس از عقد و قبل از نزدیکی، زوجه متوجه موضوع می‌شود. در چنین شرایطی زوجه می‌تواند با گرفتن نصف مهریه خود را مطلقه کند؟» پاسخ قانونگذار به این پرسش این است: «اگر زوجه قصد داشته باشد تا به استناد فریب در ازدواج از حق فسخ خود استفاده کند خود به خود با اجرای قواعد فسخ نکاح بحث مهریه منتفی می‌شود، چرا که به موجب قانون مدنی اگر عقد نکاح قبل از نزدیکی به هر دلیل فسخ شود زن حق مهریه ندارد مگر در صورتی که دلیل فسخ، عنن (ناتوانی) مرد باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهریه خواهد بود مگر این‌که از آن فریب یا تخلف از شرط چشم پوشیده، از حق فسخ خود صرف نظر کند و به صورت عادی از دیگر حق قانونی خود یعنی مهریه استفاده کند .»

● جنون شوهر

در فسخ نکاح تنها حقی که فقط به زن‌ها داده شده است به موضع جنون مرد برمی‌گردد. یعنی قانونگذار این امتیاز را فقط برای زن قائل شده تا ایجاد جنون (دیوانگی ) یا عنن (ناتوانی) مرد حتی پس از عقد هم برای او حق فسخ بیافریند، اما این به آن معنا نیست که می‌توان پس از بهبودی و سلامت شوهر هم از این حق استفاده کرد؛ هر چند در صورت داشتن حق باز هم این کار شدنی نیست چون استفاده از چنین حق فسخی نیازمند مقدماتی است که مهم‌ترین آن اثبات جنون از طریق مراجع کارشناسی رسمی است حال آن‌که با وجود سلامت شوهر، مدرکی تهیه نمی‌شود تا حکم به فسخ نکاح صادر شود.

مریم خباز