پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

چگونه آبروی آقای صادقی رفت


چگونه آبروی آقای صادقی رفت

نگاهی به فیلم آبروی از دست رفته

اگر بخواهیم در ذهن نسبتی بین فقر و آبرو پیدا کنیم، ممکن است به این نتیجه برسیم که فقر بی‌آبرویی نیست.

ممکن است هر خانواده‌ای به واسطه یک حادثه غیرقابل پیش‌بینی دچار فقر شود. ممکن است سرپرست خانواده از دنیا برود و افراد خانواده درآمد چشمگیری نداشته باشند، ممکن است بلایای طبیعی ثروت و سرمایه خانواده‌ای را از بین ببرد و... هیچ‌کدام از این موقعیت‌ها به خودی خود بی‌آبرویی به حساب نمی‌آید، اما آنچه بعد از قرار گرفتن در این موقعیت پیش می‌آید، ممکن است بی‌آبرویی به بار بیاورد.

فیلم تلویزیونی «آبروی از دست رفته» به کارگردانی آیدا پناهنده، رابطه بین فقر و آبرو و به بیانی دیگر مادیات و وجهه اجتماعی را به تصویر می‌کشد.

داستان این فیلم را می‌توان در یکی دو سطر تعریف کرد. آقای صادقی (بیژن امکانیان) در تلاش برای جور کردن پول جهیزیه دخترش به هر راهی که می‌تواند می‌رود تا آبروی خودش را در مقابل دخترش و آبروی دخترش را مقابل خانواده داماد حفظ کند. این که آقای صادقی برای حل این مشکل به چه کسانی مراجعه می‌کند و به چه کارهایی دست می‌زند، داستان فیلم را به انتها می‌رساند.

آقای صادقی، شخصیت اصلی فیلم است که داستان از نگاه او دنبال می‌شود. هر جا که او باشد، بیننده هم هست و هرجا که نباشد، بیننده هم از آنجا خبر ندارد بنابراین می‌توان گفت با این که در این فیلم عروسی بیتا دختر آقای صادقی، دلیل رخ دادن همه حوادث است، اما این ماجرا، داستان زندگی آقای صادقی است.

آقای صادقی کم‌حرف و ساکت است، سرگرم کار خودش است و ارتباط‌های اجتماعی گسترده با آدم‌های زیادی ندارد. اما وقتی پای خریدن جهیزیه برای دخترش به میان می‌آید، او از تمام آشنایان قدیمی و دور که کمترین میزان امید را به کمک آنها دارد تا دوستانی که هر روز با آنها در محل کار برخورد می‌کند، طلب کمک می‌کند.

اطرافیان او یا واقعا از پس کمک به او برنمی‌آیند یا از این کار شانه خالی می‌کنند و ترجیح می‌دهند خودشان را به مخمصه نیندازند.

همین بی‌تفاوتی اطرافیان است که آقای صادقی را به‌رغم میلش مجبور می‌کند دروغ بگوید، پنهانکاری کند، پرونده‌سازی کند، در حساب و کتاب‌ها دست ببرد و در نتیجه همه اینها تحقیر شود. آنقدر که رفته‌رفته آب شود و از آدمی که قبلا بوده، هیچ اثری نمی‌ماند، بجز کت یا ساعتی قیمتی که به هیچ‌چیز دیگری از زندگی او نمی‌آید و تنها بازمانده‌ای از روزهای خوش خانواده اوست. او دوستی ندارد که با او درد دل کند و حتی چند کلمه حرف بزند. به همین علت هرگز احساساتش بر زبانش جاری نمی‌شود.

او غر نمی‌زند، با کسی حرف نمی‌زند، مثلاً چیزی نمی‌نویسد تا کمی سبک شود، مثل آنچه در بعضی فیلم‌های کم اهمیت می‌بینیم، با خودش بلندبلند حرف نمی‌زند و فکر نمی‌کند و حتی در خلوت خودش گریه هم نمی‌کند. با این که شخصیت و غرورش ذره‌ذره از بین می‌رود، اما یک بار هم رو به آسمان دست بلند نمی‌کند و طلبکارانه سر خدایش فریاد نمی‌کشد.

البته واضح است اگر یکی از این واکنش‌ها در رفتار او گنجانده می‌شد، کار کارگردان در نشان دادن عمق رنج او راحت‌تر بود.

او فقط به دخترش می‌گوید من پول را جور می‌کنم، تو نگران نباش و در صحنه‌ای دیگر می‌بینیم برای ۵۰۰ هزار تومان پول که آخرش هم زخمی از او را درمان نمی‌کند، جلوی دیگران دست دراز می‌کند و تحقیر می‌شود. تصویری که این فیلم از پدر ارائه می‌کند، کوهی استوار و سنگ صبوری است که همواره پشتیبان فرزندانش است و نهایت واکنش ناآرامی که بچه‌ها از پدرشان می‌بینند این است که مثلا انگشتش را دور گل‌های قالی بکشد و با خودش فکر کند. اما نمی‌دانند این یعنی کارد به استخوانش رسیده است. آبروی از دست رفته، تصویری از پدری فداکار ارائه می‌کند که آنچه ندیده می‌گیرد، آبرو و غرور خودش است و آنچه برایش در اولویت قرار دارد، آبرو و غرور دخترش است.

آبروی از دست رفته، داستانی ساده را روایت می‌کند اما در بطن همین داستان یک خطی ساده، نکات اخلاقی مهمی را به صورت پنهان، بدون بزرگنمایی و باظرافت گوشزد می‌کند. گاهی به نوع تفکری که برای ما عادت شده و آن را طبیعی می‌دانیم تلنگری می‌زند و در جایی دیگر رفتاری را به چالش می‌کشد.

مثلا روحیه تجمل‌گرایی که در جامعه وجود دارد و آدم‌ها را به رقابت فرا می‌خواند، مورد نقد قرار می‌گیرد و می‌بینیم در این داستان کسی که بیشتر از همه آسیب می‌بیند، همان پدر خانواده است که بار تمام مسئولیت‌ها را بر دوش دارد.

همین‌طور با این رفتار منتقدانه برخورد می‌کند که همه می‌خواهند خودشان را از منجلابی که ممکن است دوست یا آشنایشان در آن دست و پا بزند دور کنند. در حالی که شاید یک کمک کوچک از طرف هر کسی بتواند آن شخص را از بحران نجات دهد.

اگر رییس آقای صادقی کاری که از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد، اگر دوستانی که براحتی جوابش کردند کمی به او کمک می‌کردند، اگر کسی بود که در زمان نیاز دست او را می‌گرفت، او هم دست به خلاف نمی‌زد، زندگی کسانی را که در جایگاه پایین‌تری از او قرار دارند خراب نمی‌کرد و خودش هم توسط کوچک‌تر و بزرگ‌تر از خودش تحقیر نمی‌شد.

همین بی‌تفاوتی‌هایی که آدم‌ها نسبت به دیگران دارند و وقتی از نتیجه آگاه می‌شوند که خیلی چیزها را از دست داده‌اند، در این فیلم با کلامی که گاهی موجز و تاثیرگذار است و گاهی کمی زیاده‌گو به نظر می‌رسد و با ضرباهنگی آرام و کشدار همانند نحوه گذر زمان برای شخصیت‌های داستان به نقد کشیده می‌شود.

آبروی از دست رفته به مخاطبان یادآوری می‌کند گاهی کوچک‌ترین حرکت مثبتی می‌تواند زندگی‌های مختلفی را از منجلاب فقر، خلافکاری و در نتیجه شکست نجات دهد.

شروینه شجری‌کهن