یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
چالش اولویت های استراتژیک
حوادث تروریستی در تاریخ معاصر هند از اتفاقهای نادر بهشمار نمیروند. از ژانویه ۱۹۴۸ که یکی از اعضای تشکیلات افراطیون هند و «مهاسابهای هندو»( Hindu Mahasabhha) مهاتما گاندی رهبر بزرگ هند را به ضرب گلوله از پای درآورد و یا قتل خانم ایندیراگاندی نخستوزیر فقید هند در اکتبر ۱۹۸۴ به دست افراطیون سیک، در انتقام دستور تهاجم به ارتش و پلیس هند برای ورود و تخریب معبد طلایی سیکها در امرتیسار، کشتار سیکهای جداییطلب تا سالهای اخیر و تهاجم افراطیون مسلمان عضو لشکر طیبه به پارلمان هند در سال ۲۰۰۱ و... هند همواره شاهد اقدامات تروریستی بوده است. با این همه حوادث تروریستی سازمانیافته اخیر در بمبئی نهتنها از نظر کثرت اهداف و پیچیدگی عملیات، بلکه به لحاظ تأثیرگذاری در اولویتهای استراتژیک هند در سیاست داخلی و مناسبات خارجی دارای اهمیت فراوان است، از اینرو بررسی و تحلیل اهداف و انگیزههای آمران و مسببان حادثه اخیر و پیامدهای راهبردی آن در منطقه در نوشتار حاضر مورد توجه قرار گرفته است.
به حادثه تروریستی اخیر شهر بمبئی پایتخت تجاری، مرکز مالی و بانکداری و صنعت این کشور با جمعیتی انبوه که همراه حومههایش نزدیک به ۲۰میلیون نفر را در خود جای داده است میتوان از این نگاه نگریست که هدف نه یک شهر و مراکز خاصی در آن، بلکه کلیت یک کشور مورد نظر بوده است، چرا که بمبئی مظهر هند مدرن و مرفه و نماد غایت آرزوهای دولتمردانی است که میکوشند چند صد میلیون انسان فقیر و گرسنه را امیدوار به ادامه حیات و تلاش و کوشش نموده و اراده غلبه بر مشکلات را در آنان قوی نگهدارند. عاملان حملههای تروریستی بمبئی و طراحان آن بیش از آنکه به خسارات مالی و جانی آن بیندیشند به تیرهساختن افقی فکر میکردهاند که بمبئی ثروتمند و با نشاط آن را به ملت هند نوید میدهد یا دستکم در ابهام قراردادن آیندهای که رسیدن به آن نزدیک و شدنی قلمداد میشود. تهدید ثبات، امنیت، پیشرفت و رفاه هند که هدف حملههای تروریستی اخیر تصور میشود مد نظر افراد و جریانهایی است که عملکرد و روش کنونی حکومت هند را بههیچوجه برنمیتابند و آن را برخلاف خواست و منافعشان میدانند.
این افراد و جریانها که هریک با انگیزه و بنا بر دلایل و اهدف مشخصی به جمعبندی ضرورت انجام حادثه اخیر رسیدهاند الزاماً دارای اشتراک منافع در همه زمینهها نیستند و چهبسا همدیگر را «دشمن» نیز بپندارند، اما در این مورد خاص با همپوشانی مواضع ایشان روبهرو هستیم.
به نظر میرسد عمدتاً سه جریان در طراحی، پشتیبانی و اجرای حملههای تروریستی بمبئی نقش داشتهاند:
۱) گروههای مسلح اسلامی
بیش از آنکه نام سازمان و تشکیلات عامل اجرای حملهها مهم باشد، انگیزه و هدف آنان قابل اعتناست. در حقیقت حکومت هند جدا از آنکه چه نامهایی در رأس حکومت قرار داشتهاند مدت ۶۰ سال است که با اشغال نظامی دوسوم کشمیر و تجزیه این سرزمین مسلماننشین و تلاش در جهت تقویت اقلیت «هندو» و تغییر بافت جمعیتی آن از پذیرش خواست اکثریت مبتنی بر برگزاری همهپرسی تعیین سرنوشت کشمیر سر باز زده است. همچنین در منازعه با پاکستان بر سر کشمیر با اظهار اینکه تمامی کشمیر بخشی از هند است و تحت هیچ شرایطی حاکمیت خود را به معامله نخواهیم گذاشت از توسل به داوری و حکمیت برای حلوفصل مسئله کشمیر خودداری کرده است. حکومت هند مدت ۶۰ سال است که با توسل به خشونت به اعمال حاکمیت بر مردم این سرزمین پرداخته است. اقتدارگراییِ صرف باعث شده تا کشمیر برای مسلمانان شبهقاره، حکم سرزمین اشغال شده و حکومت هند نیز حکم رژیم اشغالگر را پیدا کند.
«جداییطلبی» که الزاماً به معنای پیوستن به پاکستان نیست ویژگی مشترک بیشتر جوانانی است که اکنون تلاش میکنند برای بیان خواستههایشان از روشهای مسالمتآمیز استفاده کنند و از خشونت بپرهیزند، اما ایشان که از دولت هند متنفرند آنچنان با خشم فریاد میزنند که درباره ایشان گفتهاند که «فرزندان جنگ» به میدانآمدهاند. همچنین بیان میشود که در حال حاضر کشمیر به جبهه جنگ میماند. بنابر اعلام رسانهها جنگ و درگیری در کشمیر در سال گذشته میلادی بیش از ۸۰۰ کشته و مجروح برجای گذاشته و در سال جاری نیز در جریان تظاهرات علیه حاکمیت دولت مرکزی بیش از ۳۰ نفر تظاهرکننده غیرمسلح به قتل رسیدهاند. دولت هند با تمام قوا به سرکوب تظاهرات مردمی و دستگیری رهبران آنها میپردازد و همچنین سعی میکند با ادامه سیاست سکوت از موضع اقتدار به ۶۰ سال نقض حق تعیین سرنوشت مردم کشمیر ادامه دهد تا شاید نسلهای آینده مطالبه حق اولیه خویش را به فراموشی بسپارند.
واقعیت جاری در کشمیر و سرزمین هند حکایت از شرایط ملتهبی دارد که انگیزه کافی برای هرگونه اقدام سازمانیافته تروریستی را فراهم میکند. مسلمانان افراطی زیادی وجود دارند که حاضرند برای پایاندادن به بیاعتنایی خشن و سرکوبگرانه مداوم حکومت هند نسبت به خواسته مشروع تعیین سرنوشت از طریق همهپرسی آزاد و دموکراتیک، واکنش خشن و قهرآمیز نشان دهند.
دموکراسی هند که دارای دورنمای زیبایی است و از آن بهعنوان بزرگترین دموکراسی دنیا نام برده میشود، از نزدیک به قالب پنیری میماند که دارای خلل و فرج فراوان است. رفتار غیردموکراتیک حکومت هند درکشمیر و سرکوب سیستماتیک نیمقرن اعتراض مردم این منطقه به بیتوجهی به حقوق اولیهشان، تناقض وحشتناکی است که بستر زایش و پرورش اقدامات تروریستی بوده و خواهد بود.
افزون بر مسئله کشمیر رفتار تبعیضآمیز و دوگانه دولت هند با هندوهای افراطی که به تخریب مسجد بابری در سال ۱۹۹۶ دست زدند و یا در ایالت گجرات در سال ۲۰۰۳ حدود ۲ هزار مسلمان را به قتل رساندند. گروههایی از مسلمانان هند و شبهقاره را به این نتیجه رسانده است که دموکراسی هند فرقهگرا بوده و عاری از روح عدالت و برابری است.
در شیوه برخورد دولت هند با اقدام تروریستی در بمبئی قابل ذکر است که دولت هند اگرچه با برکناری چند نفر از مقامات امنیتی نسبت به کوتاهی و اهمال در جلوگیری از وقوع حوادث خیر به انتقاد از خود دست زد و از اینرو در بحث برقراری امنیت کشور نگاهی به درون داشت، اما از همان دقایق اولیه وقوع حملهها کوشید ریشه حملههای اخیر را به بیرون از مرزها نسبت دهد و افکار داخلی و جهانیان را به کشورهای خارجی و مشخصاً پاکستان و تروریستهای بینالمللی متوجه نماید. درحالیکه بنابر آنچه پیش از این ذکر شد دولت هند باید ریشه حملههای تروریستی را در رفتار خود در برابر اقلیتهای قومی و مذهبی بویژه مسلمانان جستوجو کند و به دور از فرافکنی و گریز از واقعیت روح عدالت و برابری را در کالبد دموکراسی هند بدمد تا قادر باشد از فرقهگرایی و تعصبورزی دوری جوید و کینه و نفرتی که منشأ اقدامات تروریستی انتقامجویانه است را محو و نابود سازد. دموکراسی برای حکومت هند با تنوع قومی و مذهبی نه یک انتخاب مبتنی بر اختیار، بلکه تنها گزینه پیش رو جهت حفظ ثبات و امنیت کشور و یک «ضرورت» است.
هند همچنانکه برای حفظ ثبات و امنیت اجتماعی خود نیازمند بالانگهداشتن نرخ رشد اقتصادی است به همان نسبت نیازمند بالانگهداشتن عیار دموکراسی خود نیز هست.
کشمیر سنگ محک عیار دموکراسی هند است. اتخاذ رویکرد دموکراتیک و پذیرش حق تعیین سرنوشت برای مردم آن به معضل تاریخی هند و منطقه که میرود با ورود قدرتهای جهانی ابعاد بینالمللی نیز پیدا کند به صورت عادلانه میتواند پایان دهد.
۲) ارتش پاکستان و سازمان اطلاعات آن (ISI)
در دسامبر ۲۰۰۱ که تروریستهای لشکر طیبه به پارلمان هند حمله کردند، هند پاکستان را به حمایت از مهاجمان متهم کرد و به سرعت سربازانی را در طول مرز دو کشور مستقر کرد. پاکستان هم با اعزام نیروی عظیم نظامی به ناحیه مرزی، مقابله به مثل کرد. پرویز مشرف، رئیسجمهور و رئیس ارتش پاکستان در ۱۲ ژانویه ۲۰۰۲ ضمن اعلام تغییر در مواضع پیشین پاکستان بر خطر افراطگرایان شبهنظامی تأکید کرد. او گفت: «پاکستان با تروریسم به هر شکلی که باشد مخالف است. پاکستان اجازه نمیدهد که از این سرزمین برای هیچ نوع فعالیت تروریستی در هیچجای دنیا استفاده شود.»
اینک ۷ سال پس از حمله به پارلمان هند، در ۲۶ نوامبر ۲۰۰۸ سرزمین هند برای بار دیگر مورد تعرض مسلحانه قرار میگیرد. همان سناریوی گذشته دوباره تکرار میشود. همان اعلام مواضع و همان تقویت نیروها در مرزها و حمله ارتش پاکستان به اردوگاه لشکر طیبه در کشمیر و دستگیری «زکی الرحمان نحوی» که از او بهعنوان فرمانده عملیات لشکر طیبه نام برده شده است و بسیار مورد تأکید مقامات هند بوده است و همچنین دستگیری مولانا مسعود اظهر.
برای اثبات این امر که پاکستان طی ۷ سال گذشته تلاش مؤثری برای مبارزه با تروریسم انجام نداده است و باوجود اظهارات صریح رئیسجمهور پیشین پاکستان، تروریستها تحت حمایت ارتش پاکستان قرار داشتهاند، هیچ دلیلی محکمتر از اقدامات اخیر و تکرار اقدامات ۷ سال پیش در سرکوب آنها و اظهارات اخیر رئیسجمهور کنونی پاکستان مبنی بر قاطعیت دولت پاکستان در مبارزه با تروریسم و انجام اقدام عملی علیه آنها در کشمیر وجود ندارد، چرا که اگر ارتش پاکستان به درستی به تعهدات رسمی مقامات بلندپایه کشورش در مبارزه با تروریسم عمل کرده بود، دیگر نیازی به اقدامات اخیر نبود.
از نظر ارتش پاکستان، هند دشمن اصلی است و گروههای مسلح اسلامی که توسط ارتش ساخته و پرداخته شدهاند مؤثرترین سلاح قابل استفاده برای تضعیف دشمن اصلی بهشمار میروند. در شرایطی که زرادخانههای اتمی تنها به برقراری توازن تسلیحاتی میان دو قدرت اتمی کمک میکنند و عمدتاً نقش بازدارنده دارند، چریکهای مسلح پرانگیزه همواره برای انجام عملیات ایذایی علیه منافع و مواضع دشمن به کار گرفته میشوند. ارتش پاکستان که خود را اصلیترین و جدیترین حافظ و مدافع منافع ملی کشورش میداند در تعیین عمدهترین راههای حفظ منافع ملی از زاویه دید نظامیان به موضوع نگریسته، همواره راهحلهای نظامی برای تضعیف دشمن را بهعنوان اولویتهای استراتژیک مد نظرقرار داده است، از اینرو با جمعبندی تجربه موفق و مشترک سیا و ISI در تسلیح و سازماندهی نیروهای مجاهد افغانستان در یک دهه مقابله با ارتش سرخ و پایان پیروزمندانه آن، از آغاز دهه ۹۰ قرن گذشته میلادی، به استفاده از دستاوردهای استراتژیک خود در نبرد با دشمن اصلی پاکستان از طریق بهوجودآوردن گروههای مسلح مبادرت میورزد. آنچه از دید جهانیان، تروریسم بهشمار میرود درواقع انتخاب استراتژیک ارتش پاکستان در برابر دشمن قدرتمندی است که در هر سه رویارویی گذشته موفق به شکست پاکستان شده است، بنابراین تصور پشتکردن ارتش به تروریسم به همان اندازه غیرواقعی است که تصور کنارگذاشتن نظامیگری توسط یک نیروی نظامی. در حقیقت گروههای مسلحی که در دو دهه گذشته بیشتر در کشمیر پاکستان بهوجود آمدهاند بخشی زیرزمینی و جدانشدنی از ساختار ارتش بهشمار میروند و به واسطه کارکرد ویژه و منحصر به فردشان دارای جایگاه و مأموریت تعریفشده در استراتژی دفاعی ارتش پاکستان هستند.
تا زمانیکه دشمنی میان دو کشور هند و پاکستان باقی باشد و بویژه منازعه کشمیر از مرحله «آتشبس» به مرحله ترک قطعی مخاصمه و حلوفصل مناقشه ارضی و برقراری صلح پایدار تغییر پیدا نکند، پاکستان برگ برنده خویش را بهراحتی کنار نخواهد گذاشت.
مدت ۶۰ سال است که از صدور قطعنامههای ۱۳ اوت ۱۹۴۸ و ۵ ژانویه ۱۹۴۹ شورای امنیت مبنی بر برقراری آتشبس و انجام همهپرسی برای تعیین آینده کشمیر توسط مردم کشمیر که راهحل اساسی منازعه بهشمار میرود میگذرد، ولی در این مدت طولانی بهدلیل برتری قدرت هند و ناتوانی پاکستان گامی در جهت حل مسئله برداشته نشده است. «بنبست» معضلی است که ارتش پاکستان راهحلی برای شکستن آن نیافته است و در عین حال برای تغییر این وضعیت خفتبار همواره تحت فشار قرار داشته است.
تشکیل، تجهیز و تقویت گروههای مسلح راهبردی است که در دو دهه اخیر ارتش پاکستان از طریق سازمان اطلاعاتش (ISI) برای زیر فشار قراردادن هند برگزیده است.
در سال ۱۹۹۹ در شرایطی که نخستوزیر نوازشریف و برادرش شهباز به گمان خود کوشش میکردند با برقراری رابطه بهتر با کلینتون، رئیسجمهور وقت امریکا از وزنه حمایت امریکا در زیر فشار قراردادن هند برای اعطای امتیازاتی در مسئله کشمیر سود جویند، این ارتش پاکستان بود که در همان زمان تلاش کرد با انجام عملیات مخفیانه نفوذ چریکهای مسلح به ارتفاعات «منطقه کارگیل» و تصرف ارتفاعات استراتژیک منطقه، دشمن را وادار به دادن امتیاز کند، که البته با باخبرشدن هندیها و تقویت مواضع پیش از رسیدن چریکها، شکست دیگری را متوجه ارتش پاکستان ساختند.
اگرچه از آن زمان تاکنون ده سال میگذرد، اما هیچ نشانهای مبنی بر ترک راهبرد بالا ازسوی ارتش پاکستان به چشم نمیخورد، بلکه برعکس میتوان حوادث بمبئی را ادامه آن راهبرد متناسب با شرایط جدید دانست. امنیت، نیاز حیاتی توسعه اقتصادی هند است. رشد اقتصادی بالای هشت درصد درسایه وجود امنیت بهدست آمده است و اطمینان سرمایهگذاران جهانی به ثبات و آرامش در هند باعث سرازیرشدن میلیاردها دلار سرمایه و فرصتهای سرمایهگذاری فراوان شده است.
حقیقت بالا بر هیچکس بویژه ارتش پاکستان مخفی و پنهان نیست، درحالیکه نیاز هند به امنیت به اندازه نیاز هند به نرخ رشد اقتصادی بالا دارای اهمیت است. بدیهی است خود به خود هدف استراتژیک برای اعمال بیشترین و مؤثرترین فشار به حکومت هند مشخص شده باشد.
یکی از مهمترین اهداف ارتش پاکستان از الهامبخشی، آموزش، تجهیز و پشتیبانی از شبهنظامیان برای انجام حملههای بمبئی میتواند هدف قراردادن امنیت باشد تا نظر به اهمیت حیاتی آن برای ثبات این کشور بیش از یک میلیاردنفری،آرزوی کشاندن دشمن پای میز محاکمه از موضع قدرت محقق شود.
در صورت تکرار موفقیتآمیز حوادث بمبئی در آینده و بالارفتن هزینه پابرجاماندن وضعیت «بنبست» در مسئله کشمیر، مشاهده تغییراتی در مواضع هند دور از انتظار نخواهد بود، این یعنی همان موفقیتی که ارتش پاکستان به آن نیازمند است و آن را مصرانه پیگیری میکند. کشیدهشدن دامنه تروریسم از افغانستان و مناطق قبایلی غرب پاکستان به سرزمین پهناور هند بهمنزله منطقهای و بینالمللیشدن بحرانی است که در سال ۲۰۰۱ با حمله هواپیماها به برجهای دوقلوی نیویورک آغاز شد و با بمبگذاریهایی در سیستم حملونقل عمومی لندن و مادرید ادامه یافت. با اعلام جنگ امریکا به افغانستان و سپس در سال ۲۰۰۳ به عراق بانام جنگ بینالمللی علیه تروریسم، دستهبندی جدیدی در روابط بینالملل پیرامون شعار مبارزه با تروریسم شکل گرفت و در میان تعجب جهانیان ارتش پاکستان پس از دستکم ده سال حمایت از همانهایی که دیگر تروریست شناخته میشدند با تغییر موضعی اساسی به حمایت از امریکا و همپیمانانش دست زد.
ژنرال پرویز مشرف بهعنوان بالاترین مقام و فرمانده ارتش پاکستان و در عین حال رئیسجمهور پاکستان توانست با جلب نظر امریکا و جذب حمایتهای اقتصادی آن کشور به اقتصاد ضعیف پاکستان توان و حیات دوباره ببخشد. گستردهشدن بحران تروریسم تا هند موجب خواهد شد تا نقش ادعایی پاکستان در مبارزه با تروریسم از گذشته مهمتر و پررنگتر شود و نیاز جامعه جهانی به همکاری پاکستان بیش از پیش احساس شود. به این ترتیب پاکستان در کانون توجهات بینالمللی قرار خواهد گرفت و طبیعتاً نیازهای آن کشور از جمله نیازهای اقتصادی برای مقابله با فقر نیز مورد توجه خواهد بود. مسئله سادهتر از آن است که تصور شود. به خاموشیگراییدن شعلههای آتش تروریسم به فراموششدن پاکستان در صحنه بینالمللی و شعلهورشدن آن به مقام و منزلتیافتن پاکستان در انظار دشمنان جهانی تروریسم خواهد انجامید و مطمئناً نیازهای او نیز با دید دوستانه مورد توجه قرار خواهد گرفت.
نیاز جامعه جهانی به همکاری دولت و ارتش پاکستان در مبارزه با تروریستهایی که در خاک پاکستان حضور دارند و یا از آنجا حمایت و پشتیبانی میشوند همان نقطه وصلی است که پاکستان را در نظام بینالمللی در کنار کشورهای ثروتمند جهانی قرار میدهد و مانع طرد و حذف او میشود.
هند هم از نظر کثرت جمعیت و هم به لحاظ قدرت اقتصادی جهانیاش کاملاً ظرفیت آن را دارد تا با وقوع حوادث تروریستی در آن کشور و بویژه شهر بمبئی ـ آیینه اقتصاد شکوفای هند ـ به جلب توجه جهانیان به خطرناکترشدن ابعاد بحران بپردازد و ضرورت همکاری گستردهتر و مسئولانهتر برای مقابله با آن را یادآوری کند. در این میان ضرورت توجه به پاکستان و رفع نیازهای این کشور از طریق حمایت از اقتصاد ضعیف پاکستان نخستین و مهمترین مسئلهای خواهد بود که مورد توجه قرار گرفته و خواهد گرفت.
ارتش پاکستان و سازمان اطلاعات آن، در راستای تأمین منافع ملی کشور خود، جلوگیری از انزوا و طرد کشورشان را رسالت خود برمیشمارند، حتی اگر این رسالت از طریق بهوجودآوردن طالبان، گروههای مسلح کشمیری و یا حملههای تروریستی در کشور همسایه قابل تحقق باشد.
۳) امریکا
حوادث تروریستی سازمانیافته بمبئی در شرایطی رخ داد که باراک اوباما، رئیسجمهور منتخب امریکا متعهد شده است ضمن خارجکردن سربازان امریکایی از عراق، تعداد نیروهای امریکایی در افغانستان را افزایش دهد.
اوباما، کانون مبارزه با تروریسم بینالمللی را افغانستان و پاکستان اعلام و کلید حل آن را هم حلوفصل مسئله کشمیر معرفی کرده است، درحالیکه رسانهها از تعیین بیلکلینتون بهعنوان نماینده ویژه اوباما برای مذاکره با هند و پاکستان جهت یافتن راهحل قطعی مسئله کشمیر خبر میدادند پارهای از مقامات هندی ضمن ابراز ناخرسندی، هرگونه مداخله امریکا در موضوع کشمیر را باعث افزایش وزنه طرف پاکستانی و رسیدن به توافق دوطرف در شرایط نابرابر را ناممکن دانستند.
موضع هند مبنی بر مخالفت با هرگونه میانجیگری طرف سوم، ادامه سیاستی است که اتخاذ آن باعث عدم هرگونه تغییر در وضعیت کشمیر و باقیماندن بخش اعظم این سرزمین تحت تسلط حکومت هند در ۶۰ سال گذشته شده است، سیاستی مطلوب برای هند، اما تحریککننده برای پاکستان که مدعی مالکیت بر کشمیر است و برای گروههای جداییطلب کشمیری که خواهان مراجعه به آرای عمومی مردم کشمیر زیر نظر سازمان ملل برای تعیین سرنوشتشان هستند. پذیرش ورود امریکا به مسئله کشمیر توسط هند به معنای پذیرش حداقل بخشی از خواستههایی است که مطمئناً به نقض حاکمیت کامل هند بر کشمیر زیر سلطهاش میانجامد؛ امری که هند از سال ۱۹۴۸ تاکنون از پذیرفتن آن خودداری کرده است. شکستن مقاومت ۶۰ ساله هند در برابر فشارهای داخلی و خارجی نیازمند واردآوردن فشاری است که تحمل آن برای هند ممکن نباشد.
در حادثه تروریستی بمبئی که نخستوزیر هند آن را اقدامی برای ضربهزدن به رشد اقتصادی هند ارزیابی کرد و دموکراسی بدون رشد اقتصادی را ناممکن دانست، مشخصاً امنیت و ثبات هند نشانه گرفته شده بود و دارای این پیام آشکار برای مقامات هند بود که رشد و توسعه اقتصادی بدون امنیت و آرامش قابل دوام نیست و برای برقراری امنیت پردوام نیاز به خشکاندن ریشههای تروریسم است و ریشه تروریسم در منطقه مسئله حلنشدنی کشمیر است. منافع امنیتی هند ایجاب میکند که در کنار بازنگری در اقدامات گذشته و اتخاذ راهبرد امنیتی مؤثر در آینده، حساسیتهای امنیتی قدرتهای جهانی ازجمله امریکا را بیش از پیش در نظر بگیرد و ازجمله به حل و فصل مسئله کشمیر نه آنگونه که تاکنون دنبال کرده، بلکه آنچنانکه دیگر انگیزهای برای انجام اقدامات قهرآمیز باقی نگذارد، بپردازد. خویشتنداری هند از انجام اقدامات تلافیجویانه در روزهای نخست توسط ارتش این کشور علیه پایگاههای شناختهشده تروریستها در خاک پاکستان که توسط مقامات امریکایی و بینالمللی نیز توصیه شده تا حدی امید به انجام مذاکرات جدیتر بینالمللی درباره راهحل اساسی معضل تهدید ترویسم بینالملل را دامن زد.
هندیها به محض سپریکردن دوران بهتوحیرت ناشی از غافلگیری امنیتیشان در حادثه بمبئی و هضم و درک ابعاد فاجعهای که روی داده است، اولویتهای استراتژیک منافع ملی کشورشان را بازتعریف میکنند. شاید مشاهده برخی تغییرات در رویکرد هند به مسئله کشمیر دور از انتظار نباشد، اما اینکه تا چه حد با رویکرد هیئتحاکمه جدید امریکا مطابقت نماید، امری است که بستگی به میزان توفیق سیاستمداران امریکایی در اقناع مقامات هندی در معرفی مسئله کشمیر بهعنوان کلید حل معضل تروریسم دارد.
حکومت هند چنانچه بخواهد همچنان از ورود امریکاییها به مسئله کشمیر جلوگیری کند، باید انتظار وقایعی فاجعهبارتر از حادثه بمبئی را نیز داشته باشد، چرا که نفوذ سازمان جاسوسی امریکا در سازمانهای زیرزمینی ساخته و پرداخته سیا و ISI به قدری هست که انگیزه، آموزش و تجهیز و پشتیبانی لازم را در اختیار آنان قرار دهد. کاملاً بعید است حکومت هند که همواره تحتتأثیر لابی نیرومند هندوهای افراطی بوده است بتواند و یا بخواهد به خواستههای اساسی مسلمانان کشمیر پاسخ مثبت دهد و تا زمانیکه این مهم اتفاق نیفتد و انگیزه مبارزه با حکومت مرکزی هند وجود داشته باشد، اهرم فشار امریکا برای پذیرفتهشدن بهعنوان میانجی و حتی «حَکَم» میان هند و پاکستان باقی خواهد بود.
● تحریک بحران، بسط هژمونی
در جریان چهل وچهارمین کنفرانس امنیتی مونیخ در بهمن ماه ۱۳۸۶، رابرت گیتس وزیردفاع امریکا با بیان اینکه «جنگ بر ضد ترور در افغانستان به مسئله حیاتی در ناتو تبدیل شده است» با صراحت متحدان اروپایی امریکا را به کوتاهی در انجام مسئولیتها در درگیریهای جنوب افغانستان متهم کرد، او همچنین درباره گسیختگی در ناتو هشدار داد و بر اهمیت ثبات در افغانستان برای اروپاییان تأکید کرد. تلاشهای بینتیجه امریکا در این کنفرانس در برانگیختن احساس مسئولیت شرکای غربی خود در اجلاس فروردینماه امسال ناتو در بخارست نیز ادامه یافت، اما دستکم ده کشور اروپایی سیاستهای واشنگتن را دارای اهمیت و اعتبار ویژه تشخیص ندادند. زاویه مخالفت آلمان و فرانسه با امریکا در ناتو بهتدریج بازتر شده و نگرانی فزایندهای میان محافظهکاران جدید حاکم در امریکا برانگیخته است. مبارزه با تروریسم که بنا بر تعبیر بوش «جنگسرد جدید» و تنها راه مهار ایدئولوژی خشونت و دیکتاتوری در برابر ایدئولوژی آزادی بود و میبایست انسجام اردوگاه غرب را برای تداوم سلطه بر جهان تأمین و حفظ کند، خود به عاملی برای فروپاشی اتحاد غرب به رهبری امریکا تبدیل شده است. پس از گذشت ۷ سال جنگ امریکا و متحدانش در ناتو با تروریسم در افغانستان ـ که دامنه آن به پاکستان نیز کشیده شده است ـ بحران هژمونی امریکا را آشکار کرده است. این هژمونی نهتنها ازسوی قدرتهای مخالف جهان تکقطبی، یعنی چین و روسیه، بلکه ازسوی متحدان گذشته امریکا مورد تهدید قرار گرفته است. برای محافظهکاران افراطی که با بهراه انداختن جنگ افغانستان و عراق، میلیتاریسم را استراتژی تثبیت ابرقدرتی امریکا در جهان معرفی کردند، پذیرش و اقرار به بروز نشانههای افول برتری امریکا بهمعنای تسلیمشدن در برابر واقعیت جاری نیست، بلکه به معنای ضرورت تلاش برای تغییر مسیر حوادث و تأثیرگذاری بر تحولات جاری و اعاده هژمونی است. افزایش تعداد نظامیان در افغانستان و استفاده از سلاحهای پیچیدهتر و مخربتر و اتخاذ راهبرد تهاجمی تنها بخشی از این تلاشهاست.
این درست است که جنگ بینالمللی بر ضد تروریسم، نظم هژمونیک مبتنی بر قابلیتهای بینظیر نظامی و اقتصادی امریکا را مختل ساخته است و اعتماد به نفس بیسابقه متحدان نزدیک امریکا در مخالفت با درخواستهای امریکا بویژه در رویکرد میلیتاریستی برای حلوفصل مسائل جهان و اعتبار پیمان باسابقه ناتو را نیز به چالش کشیده، اما سادهاندیشانه است که تصور شود بهزودی «محافظهکاران جدید مسیحی ـ صهیونیست»(۱) دستهای خود را بالا برده، پایان دوران سلطه بر جهان را اعلام کنند. ایشان به مراتب خطرناکتر و بیرحمتر از گذشته راهبرد تحکیم هژمونی امریکا را پیگیری میکنند و قربانیان جدیدی را در گرداب سیاستهای نواستعماری خود به کام نابودی خواهند کشید. به نظر میرسد هند، همپیمان استراتژیک امریکا و شریک اقتصادی پراهمیت این کشور به واسطه شرایط و ویژگیهای خاص بهعنوان «هدف جدید» راهبرد هژمونی امنیتی محافظهکاران جدید مورد توجه قرار گرفته است.
هند چهارمین اقتصاد جهان در طی سالهایی که ارتش امریکا و متحدانش در ناتو در افغانستان و سپس عراق به مبارزه با طالبان و القاعده مشغول بودند و در شرایطی که اقتصاد امریکا تنها در جنگ عراق حدود ۳هزار میلیارد دلار هزینه تحمل کرده است، با برخورداری از امنیتی مطلوب و با جذب صدها سرمایهگذار و میلیاردها دلار سرمایه به رشد اقتصادی بالای ۸درصد دست یافته و بر رفاه و ثروت خود افزوده است. کمترین بهره هند از جنگ افغانستان، مهاجرت گروههای مجاهدین فعال در کشمیر به کوههای غرب پاکستان و کاهش قابل ملاحظه مشکلات امنیتی هند در این منطقه بوده است.
هند در سایه امنیت و ثبات مداوم به شریک تجاری معتبر قدرتهای اقتصادی منطقه و جهان مانند چین و روسیه تبدیل شده است و از همه مهمتر با ابرقدرت بلامنازع پس از جنگسرد درسالهای اخیر و بویژه پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پیمان استراتژیک نظامی به امضا رسانده است. موافقتنامه هستهای که در سال ۲۰۰۶ به امضای مقامات واشنگتن و دهلی رسید و در مهرماه ۱۳۸۷ نهایی شد، از نظر هند ابزار لازم برای تأمین مطمئن انرژی (انرژی هستهای) در اختیار هند بهعنوان یک قدرت اقتصادی نوظهور قرار میدهد. همچنین این قرارداد پروژههایی را شامل میشود که طی ۱۰ سال باید اجرا شوند و حدود ۱۰۰میلیارد دلار ارزش دارند.
موافقتنامه هستهای، عاملی برای گسترش هر چه بیشتر روابط استراتژیک دفاعی ـ اقتصادی هند و امریکا تلقی میشود. به نظر میرسد اگرچه تاکنون درهمتنیدگی جهانی همه موهبتهای خود را یکجا تقدیم هند کرده است و بر ثروت، رفاه و قدرت هند افزوده است، اما رهبری غربگرای این کشور را با این چالش در روابط خارجی روبهرو ساخته که چگونه به انتظار متحدان خویش در برعهدهگرفتن مسئولیتی متناسب با توان اقتصادی ـ نظامی هند و به میزان بهرهمندی از امنیت جهان برای شکوفایی اقتصاد هند پاسخ دهند. طبیعی است هر کشوری برای تأمین امنیت جهانی آن اندازه حاضر است هزینه کند که امنیت شهروندان و رفاه و اقتصاد ایشان و نیز امنیت سرزمینی آن مورد تهدید قرار گرفته است.
کشورهای اروپایی هم که تا همین اندازه با امریکا همراهی کردهاند پس از آنکه پایتختهایشان هدف بمبگذاری قرار گرفت و موج احساس ناامنی از لندن و مادرید به سراسر اروپا گسترش پیدا کرد.
چرا این تجربه ـ اگر نگوییم توطئه ـ نباید برای به میدان آوردن هند با همه عظمت اقتصادی و نظامیاش توسط امریکا، مورد استفاده قرار گیرد؟
در شرایطی که همپیمانان سنتی امریکا با همه قرابتهای فرهنگی ـ تاریخی و اشتراک منافع حیاتی رغبتی به ادامه مشارکت در استراتژی نظامی امریکا برای سلطه بر منابع انرژی و اقتصادی جهان نشان نمیدهند، ازسوی محافظهکاران جدید، هند نه بهعنوان جانشین، بلکه بهعنوان متحد دیگری در کنار شرکای غربی و ژاپنی امریکا برای برعهدهگرفتن مسئولیتهای بزرگ نظامی و امنیتی انتخاب شده است. مسئولیت و وظیفهای فراتر از آنچه در پیمانهای نظامی متعارف براساس قوانین بینالمللی به عهده گرفته میشود. هدف، تسری «ادغام در اقتصاد هژمونی» به «ادغام در راهبرد امنیتی هژمونی» است.
هند جدید در سال ۱۹۴۷ با دو «هراس» متولد شد؛ هراس از سلطه مجدد استعمار که طی ۱۵۰ سال پیش از آن نهتنها منابع اقتصادی، بلکه هویت، فرهنگ، ارزشها و تاریخ یک ملت را زیر سیطره ظالمانه خود درآورده بود و با تحمل سختیهای فراوان و جانفشانیهای بسیار ملت هند به استقلال دست یافته بود و هراس از افراطیگری مذهبی که ظهور خشن و بیرحمانه آن در جدایی خونین مسلمانان و هندوها و تشکیل کشور پاکستان به ثبت رسید. رهبران هند نیمه دوم قرن بیستم را با مدیریت همزمان این دو «هراس» سپری کردند و با الهام از تعالیم رهبران بنیانگذار، گاندی و نهرو و با یاری قانوناساسی تکثرگرای هند کارنامه موفقی از خود بهجای گذاشتند.
رویکرد جدید رهبران هند در ادغام در اقتصاد جهانی از راه تسهیل سرمایهگذاری خارجی و ورود به بازارهای جهان و انعقاد پیمانهای متعدد با قدرتهای اقتصادی جهان و بویژه گشودن درها روی سرمایهگذاران امریکایی و انعقاد پیمانهای استراتژیک با امریکا باعث بهوجود آمدن این توقع در ذهنیت جنگطلبان مسیحی ـ صهیونیست محافظهکار جدید شده است که هند باید بهعنوان ذینفعی مسئول، سهم خود را در تأمین امنیت سرمایهداری جهانی ادا کند.
به نظر میرسد هندوهای افراطی که بارها نشان دادهاند تکثرگرایی و رعایت حقوق اقلیت را برنمیتابند و هند را «هندو» میخواهند تا «دموکراتیک»، نقطه امید مسیحیان و یهودیان افراطی و البته سرمایهدار و قدرتمند و پرنفوذی هستند که هرگز افول هژمونی امریکا را باور نمیکنند. بهظاهر قرار است استقلال سیاسی و کثرتگرایی هند دموکراتیک یکجا هزینه شود تا هند بتواند بهعنوان یک «قدرت» در قرن ۲۱ در «سیستم هژمونی» صاحب جایگاهی شود که عقده برتریجویی فروخورده هندوهای افراطی با جمعیتی برابر یکپنجم جمعیت زمین با ایده سلطهجویی مسیحیان و یهودیان افراطی با هم برآورده شود.
عملیات مسلحانه تروریستی در بمبئی «شوک بزرگی» است که هدایتگران پشتپرده به «کلیت هند» اعم از رهبران و جامعه وارد آوردند تا ضرورت مشارکت فعال هند در طرحهای مبارزه با تروریسم امریکا برای تأمین امنیت هند پذیرفتنی شود. به نظر میرسد گسترش عرصه تروریسم از افغانستان و پاکستان به هند «تحریک بحرانی» است که به میدان آوردن هند با همه تواناییها و استعدادهای پیشگفته آن برای «بقا و بسط هژمونی» را دنبال میکند.
محمدرضا کربلایی*
پینوشت:
* پژوهشگر
۱ـ محافظهکاران جدید بویژه بوش متکی بر آرای مسیحیان اوانجلیستی است که معتقدند حضرت مسیح در اسراییل ظهور میکند و باید اسراییل را تا آنجا که ممکن است حمایت کرد تا این ظهور بهخوبی انجام شود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست