چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

چند شعر از کروب رضایی


چند شعر از کروب رضایی

کروب رضایی شاعر جوان آستارایی، اولین مجموعه شعرش را سال ۸۹ با عنوان «ما دانه دانه سنگ می‌خوریم» منتشر کرد. این مجموعه شامل سروده‌های سال‌های ۸۷ و۸۸ او بود که در قالب ۴۵ شعر از …

کروب رضایی شاعر جوان آستارایی، اولین مجموعه شعرش را سال ۸۹ با عنوان «ما دانه دانه سنگ می‌خوریم» منتشر کرد. این مجموعه شامل سروده‌های سال‌های ۸۷ و۸۸ او بود که در قالب ۴۵ شعر از سوی نشر «فرهنگ ایلیا» به چاپ رسید.

پس از انتشار آن مجموعه، برخی منتقدان از جمله چهره تثبیت شده و شناخته شده‌ای همچون اکبر اکسیر شعرهای رضایی را جزو جریان‌های شعر فرانو قرار داد.

او دراین‌باره نوشت: «کروب رضایی همصدا با گنجشک‌ها دانه دانه شعر خورد، بال پروازش را به درختان سوزنی برگ دوخت تا از زخم دیر سال جنگل بسراید. از انسان امروز و از محیط‌زیستی که نیست می‌شود. او به تشنگی کاسه‌ها قطره قطره آب می‌دهد تا دریا را به حافظه بسپارد.»

این روزها کروب رضایی، سرگرم آماده‌سازی و انتشار دومین کتابش است که عنوان «چوپانی که بوی گرگ می‌دهد» را برای این کتاب انتخاب کرده است.

همین بهانه‌ای شد تا این هفته و در ستون آینه‌های روبه‌رو میزبان چند شعر متفاوت و جذاب از او باشیم.

الخاص

هنوز بچگانه نقاشی می‌کشم

آدمک‌های من گردن‌های باریک

دستانی خالی

دهانی بسته دارند

یکروز تصمیم می‌گیرم

نقاش بزرگی شوم

چوپانی می‌کشم که بوی گرگ می‌دهد

فایر

دستی که پایین می‌آید

و فرمان آتش می‌دهد

شاید در تقدیم شاخه گلی بلرزد!

پرنده

جنگل حافظه عجیبی دارد

از گهواره چوبی من

هنوز

آواز

مادرم

آویخته

توهم

این روزها فکرمی‌کنم چابک‌تر شده‌ام

همین‌طور کلماتم عجیب‌تر

خیال ورم داشته

باید پیش دامپزشک بروم

من گاوی هستم که فکر می‌کند

اسب است