جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ما و پلیس پلیس و ما


ما و پلیس پلیس و ما

چندی پیش با یکی از تحصیل کردگان در خارج از کشور صحبت می کردم و در درازای سخن به اینجا رسیدیم که در انجا هر صبح که میخواستیم بچه هایمان را به مدرسه ببریم با وجود این که خود والدین هم بودند ولی پلیس در سر چهار راه یک دست فرزندان ما را می گرفت و دست دیگرش در دست ما بود و از چهار راه عبور می کردیم پس از شنیدن این سخنان به این فکر فرو رفتم که پلیس ما چه می کند و پلیس انها چه میکند

چندی پیش با یکی از تحصیل کردگان در خارج از کشور صحبت می کردم و در درازای سخن به اینجا رسیدیم که: ( در انجا هر صبح که میخواستیم بچه هایمان را به مدرسه ببریم با وجود این که خود والدین هم بودند ولی پلیس در سر چهار راه یک دست فرزندان ما را می گرفت و دست دیگرش در دست ما بود و از چهار راه عبور می کردیم) پس از شنیدن این سخنان به این فکر فرو رفتم که پلیس ما چه می کند و پلیس انها چه میکند. بگذارید یک مثال دیگر بزنم سالها قبل یک فیلم کاملا رئالیسم از سینمای ژاپن می دیدم در یک صحنه از فیلم بچه ای در وسط دو باند خیابان گیر کرده بود و اصطلاحا نه راه پس داشت و نه راه پیش در همین هنگام پلیسی جلو امد و ابتدا احترام نظامی گذاشت و سپس او را از خیابان عبور داد و در مقابل احترام معروف ژاپنی ها(سر خم کردن) بازهم احترام گذاشت.

یعنی یک رابطه کاملا متقابل و دو طرفه در اتوبوس داشتم برای کاری می رفتم وسط اتوبوس ایستاده بودم بچه ای نا ارامی و گریه و شیطنت می کرد در همین حال که به سر چهارراه رسیدیم یک مامور پلیس ایستاده بود مادر گفت: (میدمت به آقا پلیسه ها) و بچه گفت نه طورو خدا و آرام شد.

در اوایل اجرا طرح امنیت اجتماعی از چهارراه نظر عبور می کردم که یکی از افراد پلیس با یک پسر که وضعیت مناسبی از نظر آرایش مو نداشت در حال اطاب و خطاب بود و در بین صحبت هایش چند کلمه را به کار برد که به هیچ وجه در شان ایشان و نیروی محترم انتظامی که به حق آرامش جامعه را مدیون ایشان هستیم نبود.

صحبتهای بالا را کنار هم بگذارید واقعا فاصله ما با آنچه باید باشد فاصله ای بسیار فاحش است. در جامعه امروز ما دید مناسبی به پلیس وجود ندارد دیدی که هم پلیس و هم خانواده ها در ان مقصرند. حتی در مورد کارهایی که بدون شک برای ثبات جامعه مانند بخشی از طرح امنیت اجتماعی و نه همه ان توسط نیروی انتظامی انجام گرفت یک وحدت رویه در مردم وجود ندارد.

پلیس در کشورهای توسعه یافته از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است و همه افراد جامعه خودرا ملزم به رعایت کلیه شئونات و احترام به ان می دانند و در مقابل پلیس هم این کار را برای مردم انجام می دهد هر چند همه جا تخلف صورت می گیرد ولی این توجیهی برای فاصله مردم ما با پلبس نیست.

در این کشورها به عنوان مثال اگر پلیس اتومبیلی را متوقف کرد خود از خودرو پیاده شده و مدارک را چک می کند ولی در بسیاری از موارد در ایران این اتاق بلعکس می افتد خود نگارنده در یک مورد در یکی از اتوبانهای کشور مورد اعطاب افسری که در ماشین بود قرار گرفتم که چرا دیر امده ام و مدارک را اورده ام . از ان طرف در جامعه و در خانواده ها تنها تخلفات و اشتباهات این قشر زحمت کش بزرگ جلوه می کند و همیشه بیان می شود و آموزشها به کودکان در حد مطلوبی نیست چون با دو گانگی در خانواده و جامعه رو برو است از آن طرف طرح همیار پلیس اجرا می شود از این طرف پدر انواع و اقسام تخلفات را در یک مسیر کوتاه انجام می دهد.

نکته اینجاست که در این ارتباط دو طرفه بین پلیس و مردم نقش اصلی و اساسی را پلیس ایفا می کند چون به هر صورت از نظر مدنی و هنجارهای اجتماعی او در سطحی بالاتر از عموم قرار داشته و رفتار او بیشتر و عمیق تر مورد بررسی قرار می گیرد.

شما تصور کنید از همین امروز به مدت یک سال ماموران محترم راهنمایی و رانندگی همان موضوع چک کردن و متوقف کردن خودرو ها را در تمام نقاط کشور به سبک و سیاقی که گفته شد انجام دهند. موج رضایت مندی ایجاد شده به حدی خواهد بود که باور کردنی نیست در این صورت حتی اگر فرد تخلفی انجام داده است که مستوجب جریمه است به علت رفتار توام با احترام به راحتی آن را می پذیرد ولی در حال حاضر جریمه کردن به مانند چانه زدن برای خرید کردن می ماند که افراد حتی با وجود ایکه بر تخلف خود واقف هستند ولی باز هم چانه زنی می کنند.

موضوع دیگر عدم وحدت رویه در بر خورد با متخلفان است در یکی از مقاله های قبلی گفتم در برخی چهارارهها و خیابان های شهر ماموران محترم نظامی و انتظامی خود سازماندهنده تخلف هستند و یا از آن چشم پوشی می کنند بددترین چیز برای یک قانون دو گانگی در آن است.

مثلا پلیس در میادین شهر مانند دروازه شیراز خود اقدام به در یک خط قرار دان تاکسی ها در مسیرهای دروازه تهران یا طوقچی می کند حال این که این خطوط ویژه ندارد و تمامی این تاکسی ها گردشی بوده و طبق قانون حق توقف به این صورت را ندارند و یا این که بر سر تقریبا همه چهارراها با وجود این که پلیس حاضر و شاهد مثلا بستن گردش به راست ها است ولی با ان هیچ برخوردی نمی کند حال این که پلیس به عنوان ضابط قضایی مکلف به برخورد با جرم و تخلف اشکار است.

در هر صورت رفتار ماموران در برخورد با مجرمان و متخلفان می بایست نشت گرفته از نوع جرم و تخلف باشد مسلما با مجرمی که بر روی ماموران صلاح می کشد و یا باعث رعب و وحشت مردم شده است و عربده کشی می کند باید به مانند خودش با او رفتار کرد ولی تخلفاتی که به هیچ وجه نیاز به خشونت ندارد و از منظر روان شناسی اتفاقا مهربانی و احترام تاثیر بیشتری بر جامعه و متخلف می گذارد باید به شیوه ای بهتر عمل کرد احترام امری متقابل و بسیار تاثیر گذار است در طرحی که به صورت کار گروهی با دانش اموزانی که از سطح مطلوب تحصیلی برخوردار نبودند انجام می دادم متوجه رابطه بد اکثر ایشان با والدین شدم از جلسه سوم به بعد کار را بر روی احترام و درخواست منطقی و پافشاری بر آن قرار داده و تا آخر ۱۲ جلسه آن را دنبال کردیم بعد از آن اکثر این دانش آموزان از تغییر رفتار پدر مو مادر خود خبر می دادند همان پدر و مادری که دو ماه قبل بچه خود را برای کوچکترین مسئله تنبیه می کردند. این قدرت احترام گذاشتن صحیح و در چهار چوب مناسب خودش است.

پلیس نباید در جامعه نقش یک قدرت که باید از او بترسند را ایفا کند. بلکه تنها مجرمان و متخلفان باید به خاطر نوع عمل خود از وجود پلیس وحشت داشته باشند ترس از پلیس باید به صورتی باشد که از وقوع یک جرم جلوگیری کند نه اینکه همه مردم با دیدی توام با ترس هرچند ترس خفیف به پلیس بنگرند. از سوی دیگر آموزش ها به خانواده ها بسیار لازم و ضروری می باشد و انها باید توجیه شوند مه به کودکان خود بیاموزند پلیس دوست انهاست و آن را در عمل ثابت کنند نه موقعی که برای تخلفی جریمه می شوند هر چه ناسزا است نثار دوست خود کنند و کودک را در دوگانگی احترام به یک دوست قرار دهند.

مجتبی کریمیان