پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

نیمه گم شده عشق یا خرافه...


نیمه گم شده عشق یا خرافه...

● نگاهی به خواستگاه افسانه نیمه گم شده
این روزها دیگر دخترها و پسر ها می گویند تا نیمه ی گم شده ام را پیدا نکنم ازدواج نمی کنم,شاید همین امر باعث شده تا جوانان مشکل پسند و ایده …

نگاهی به خواستگاه افسانه نیمه گم شده

این روزها دیگر دخترها و پسر ها می گویند تا نیمه ی گم شده ام را پیدا نکنم ازدواج نمی کنم,شاید همین امر باعث شده تا جوانان مشکل پسند و ایده آل گرا شوند و به این راحتی ها تن به ازدواج ندهند.

اما داستان این نیمه ی گم شده چیست و از کجا آمده است؟

افلاطون در یکی از رساله هایش که درباره عشق است و در مجلسی است که سقراط هم در آن حضور دارد از زبان یکی از حاضران مجلس به نام اریستوفاس چنین می گوید:

"آدمیان در آغاز تنها نر و ماده نبودند بلکه سه قسم بودند که سومی هم خواص نری داشت و هم مادگی...دیگر آن که پشت انسان نخستین گرد بود و پشت و پهلوهای او تشکیل دایره ای می داد. چهار دست داشت و چهار پا. یک سر داشت و بر آن چهار گوش بود و دستگاه تناسلی هم دو تا داشت...به کمک چهار پایی که داشت می توانست به هر طرف که می خواست بغلتد و به هر سو برود.انسان سه جنس داشت ,مرد در اصل فرزند خورشید بود و زن فرزند زمین و قسم سوم که می توانیم آنرا نر ماده بخوانیم فرزند ماه بود که از ترکیب خورشید و زمین ساخته شده است.

آدمیان آنقدر قوی شده بودند که به گفته ی هومر که از افیالت و اتوس نقل کرده می خواستند بر آسمان بر آیند و بر خدایان چیره شوند.

اما زئوس -خدای بزرگ یونان باستان- که از این واقعه بر آشفته بود ,دستور داد تا آدمیان را بر دو نیم کنند تا هم از غرور و قدرتشان بکاهد و هم بر تعداد پرستش کنندگان خدایان بیفزاید و خدایان چنین کردند و بر اساس این نظر به همین رو است که آدمیان پیوسته در پی نیمه ی گم شده ی خود هستند" .

افلاطون به این گونه با بیان نقل قولی از زبان اریستوفانس چنین استدلا ل می کند که زنانی که زن کاملند به دنبال نیمه ی زن خود می روند و مردانی که مرد کاملند به دنبال نیمه ی مرد می روند و به زنان اعتنایی ندارند و وقتی زن و مردی عاشق یکدیگر می شوند از این بابت است که این ها در گذشته نر ماده بوده اند.

البته این بیان یک نوع نگاه به عشق در یونان باستان است و نمی تواند لزوما بیان عقیده ی شخصی افلاطون باشد.

باری مقصود من از نقل این داستان نه تایید آن بلکه نشان دادن این موضوع به جامعه ایرانی بود که در پی نیمه گم شده گشتن و در آرزوی عشق اسطوره ای و افسانه ای بودن داستانی است و یا بهتر بگوییم افسانه ای است که خواستگاه آن نه سنت اسلامی است و نه فرهنگ ایرانی.

بدیهی است که هیچ یک از ما نه در فرهنگ ایرانی و نه در سنت اسلامی و نه حتی در فرهنگ اجتماعی کشورمان با روابط مردان با هم و یا زنان با هم موافق نیستیم, پس قرار دادن چنین الگویی که خواستگاه آن از یونان باستان است و با فرهنگ و سنت ما هیچ سنخیتی ندارد اشتباهی است که باید با روشن گری در جامعه ما اصلاح شود.

ما در تاریخ فرهنگ و ادب کشورمان نمونه هایی بسیار زیبا و تحسین برانگیز از عشق داریم و از عاشقانی که ساده دل می بندند بی آنکه عشق را به خرافات آلوده کنند چون ,لیلی و مجنون,، ,شیرین و فرهاد, و... .

در فرهنگ و سنت اسلام هم عشق و محبت حضرت محمد (ص) به خدیجه و عشق و علاقه شدید حضرت علی (ع) به فاطمه(س) نمونه ها و الگو های قابل قبول تری برای جوانان ایرانی هستند.

شایان ذکر است نویسنده نه سعی در رد یا توهین به تفکرات یونان باستان داشته و نه ذاتا با غرب ستیزی موافق است؛ باری نویسنده بر این عقیده است که جوان ایرانی باید از الگوهای فرهنگ و تمدن خودش استفاده نماید و ترجمان فرهنگ یونانی و غربی برای مخاطب ایرانی کم لطفی به پایه های بزرگ تمدن و فرهنگ ایران و سنت های اسلام است.

نویسنده: نادر نینوایی

منابع:

پنج رساله نوشته افلاطون-ترجمه محمود صناعی

ایلیاد نوشته هومر-ترجمه سعید نفیسی