دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
تاملی در پدیده سیاست زدگی یا بیماری ایرانی
ما ایرانیان عادت داریم که همیشه از یکدیگر تعریف نماییم و به هم احترامات چاپلوسانه و تعارفات بی حد و حصر هدیه دهیم و هدیه بگیریم متاسفانه این خصلت ناپسند رفته رفته به صورت فطرت ثانی ما ایرانیان در آمده است و خسارتهای زیادی از آن به ما رسیده است ؛ حال آنکه پیامبر اسلام فرمودند که بهترین دوست من آن کس است که عیب های مرا به من هدیه دهد ما در این نوشتار کوتاه می کوشیم یکی از خصایل نا پسندی که همه ما ایرانیان بدان مبتلا هستیم را بیان نماییم.
ما ایرانیان یک خصلت مشترک یا بهتر است بگوییم یک درد مشترک داریم که آن را باید درد دخالت کردن و یا اظهار نظر کردن در تمامی امور آدم و عالم ، حال چه در آن تخصص داشته باشیم چه نداشته باشیم، بنامیم .این خصلت و عارضه شامل همه زوایا و مسایل می شود یعنی اینکه مردم ایران عادت دارند راجع به همه چیز چه از آن سر در بیاورند یا نه اظهار نظر کنند این مساله را در طب و خود درمانی هایی که حتی گاهی صدای اطبا را هم در می آورد مشاهده می کنیم در معماری ، در مکانیکی ، در مسایل دینی و در ادبیات و در بسیاری از امور دیگر مشاهده می نماییم .براستی چرا ما ایرانیان در حالیکه کار خود را نیز معمولا بدرستی بلد نیستیم به خود اجازه می دهیم در امور دیگر دخالت نماییم ؟
یکی از دلایلی که برای این عارضه می توان ذکر کرد مساله سنتی بودن جامعه و عدم نهادینه شدن مقوله تقسیم کار که یک ویژگی بزرگ جوامع مدرن است باید برشمرد. اما اینکه چرا در شرایط فعلی که جامعه ما دیگر از آن حالت سنتی بدآمده هنوز این عارضه وجود دارد باز جای تامل اسک که ما در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
البته در اینجا باید به این مساله التفات داشته باشیم که شاید در بادی امر این خصوصیت برای ما ایرانیان عادی بنماید و آنرا کاملا طبیعی قلمداد کنیم اما زمانی که با افرادی از دیگر کشورها روبرو می شویم متوجه می شویم این خصلت ما نورمال و طبیعی نیست به یاد دارم زمانی یکی از دانشجویان ژاپنی از این خصلت یا بهتر بگوییم این بیماری ایرانی حیرت کرده بود و می گفت در ایران همه کس در مورد همه چیز اظهار نظر می کند در حالیکه در ژاپن به هیچ وجه چنین نیست .
اگر چه باید توجه داشت که این بیماری ایرانی تنها مردم عادی را مبتلا نکرده بلکه حتی بسیاری از بزرگان و دانشمندان ما نیز به آن مبتلا هستند به طوری که مشاهده می کنیم که عشق به جامع الاطراف شدن یعنی در همه علوم دستی داشتند و عنوان علامه و بحر العلوم را بر خود گذاردند یکی از آرزوهای بساری از دانشمندان ایرانی است و ما نمود عینی این آرزو را در تنوع کتابهای آنها در رشته های مختلف حوزوی و دانشگاهی می بینیم .
البته این عارضه مربوط به زمان حال نیزنیست بلکه یک بیماری مزمن تاریخی است تا آنجا که بیاد دارم بساری از سفرنامه نویسان اروپایی به این مساله اشاره کرده اند برای مثال شاردن در سفرنامه خود که در توصیف ایران عصر صفوی نوشته است به این عارضه دانشمندان ایرانی اشاره می کند و آنرا یکی از عواملی می داند که اگر به این نحو ادامه یابد سبب عقب افتادگی علمی ایرانیان می شود ، پیش بینی که درستی آن را به عیان امروز مشاهده می کنیم .
به هر روی ، همانطور که پیشتر بیان شد ، اگر چه در جامعه سنتی که به قول دورکیم هنوز تقسیم کار به شکل جدی و پیچیده به وجود نیامده است این گونه اظهار نظر ها طبیعی بنماید تقسیم کار فقط شامل کارهای یدی نمی گردد بلکه شامل فکر کردن و اظهار نظر کردن و... نیز می شود اما این پرسش مطرح می گردد که چرا در جامعه ایران که دیگر از حالت سنتی بدر آمده و وارد مدرنیته شده است هنوز مساله تقسیم کار چه عمل کردن ، چه فکر کردن ، چه اظهار نظر کردن به طور جدی وارد جامعه نشده است
البته آنچه در این گفتار بیش از سایر موارد مورد نظر ماست مساله داشتن روحیه سیاست زدگی ایرانیان است در واقع جامعه ایران را باید یک جامعه سیاسی دانست ؛ این سخنی است که در سالیان گذشته نیز بارها از زبان مسوولان شنیدیم و خود نیز در زندگی روزمره شاهد آن هستیم ، بحثهای سیاسی نقل مجالس و محافل ایرانیان است و اساسا امکان ندارد چند ایرانی در جایی جمع شوند ولی به نوعی گوشه سخنانشان دامن سیاست را نگیرد. در تاکسی ، در اتوبوس ، در مترو ، در صف نانوایی ، در مسجد و اماکن مذهبی ، در دانشگاه و کلاس درس ، در سلمانی و آرایشگاه در میهمانی های خانوادگی ، در صحبت های دوستانه ، در زندگی زناشویی و در همه جا و همه جا
به هر روی همانطور که پیشتر بیان شد اوج این بیماری اظهار نظر همه کس در همه چیز در مساله سیاست و سیاست ورزی قابل مشاهده است ؛ براستی کدام ملت را می توان شناخت که در عرض کمتر از هفتادو پنج سال سه انقلاب کرده باشد: انقلاب مشروطه ۱۲۸۵ شمسی ، نهضت نفت که خود چیزی از یک انقلاب کم نداشت در حدود سال ۱۳۳۰ و انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ شمسی . که فاصله انقلاب اول تا انقلاب سوم هفتاد و دو سال است . آیا یکی از دلایل وقوع این انقلاب ها در روحیه سیاست زده ملت ایران نمی تواند باشد ؟
در هر حال در این نوشتار کوتاه بیش از هر چیز مورد نظر ماست حوادث پیش و پس انتخابات دهم ریاست جمهوری است که به همه ما نشان داد مردم ایران تا چه حد به سیاست عشق می ورزند به یاد دارم که در روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری یکی از اساتید جامعه شناسی گفت این اتخابات با این حرارت و شوری که در مردم ایجاد کرده ، فارغ از آنکه کدام دسته پیروز شود ، عواقب و پیامدهای متعدد خواهد داشت .
در اینجا یک پرسش باید مطرح سازیم که آیا واقعا نیاز هست مردم یک جامعه تا این حد سیاست پرست باشند ؟
باید توجه داشت که ما دو نوع دموکراسی داریم یک نوع دموکراسی مستقیم که مردم راسا در انتخاب حاکم و اداره امور دخالت می کنند ؛ مانند آنچه در هگمتانه و در انتخاب دیاکو رخ داد و یا در شهر آتن که این نوع دموکراسی مخصوص سرزمین های کوچک با جمعیت محدود است .
اما نوع دیگر دموکراسی که دموکراسی غیر مستقیم است که در آن مردم تنها نماینده خود را بر می گزینند و دیگر به هر بهانه ای خود وارد عرصه نمی شوند و در واقع نوعی تقسیم کار انجام می دهند ، همانطور که وقتی فردی کفش خود را برای تعمیر می دهد دیگر در کار کفاش دخالت نمی کند بلکه به دنبال کار خود می رود.
به هر روی در کشور ما نیز ظاهرا آنچه از شواهد امر بر می آید دموکراسی غیر مستقیم بر قرار است است بنابراین اگرما می پذیریم که حکومت ما دموکراسی غیر مستقیم است باید به قواعد آن نیز پایبند باشیم و براساس ضوابط آن بازی کنیم ، منظور اینکه در اختلافات سیاسی ، که در هر کشور دموکراتی به وجود می آید ، به جای اینکه هر دسته و جناحی به قول مقام رهبری به فکر اردوکشی خیابانی باشد ، اردو کشی هایی که نتیجه ای جز ایجاد تنش و برهم زدن آرامش مردم و ایجاد کدورت و نفرت میان مردم یک شهر یا حتی دانشجویان یک دانشگاه چیز دیگری نخواهد داشت ، باید ازطریق راهها و نهادهای دموکراتیک خواسته های خود را دنبال کند براستی اگر در جامعه نهادهای دموکراتیک ، احزاب نیرومند ، مطبوعات شجاع و مستقل ونیز متوجه و حافظ خط قرمزها وجود داشته باشند و وظیفه و تقسیم کار نظارت بر قدرت و پیشبرد جامعه را بر عهد داشته باشند دیگر نیازی به حضور مستقیم مردم در همه عرصه ها که برخلاف قواعد جامعه مدرن نیز هست خواهد بود ؟ و آیا با اینکار آرامش و امید و همبستگی میان مردم بیشتر نخواهد شد ؟آیا با این کار از ایجاد دودستگی و خدایی ناکرده کینه و نقار در میان مردم ، که عوارض بسیار وحشتناکی خواهد داشت ، جلوگیری نخواهد شد ؟ آیا با اینکار فضای کشور حداقل تا حدی از این گردوغبار سیاست پرستی و سیاست بازی و سیاست زدگی پاک نخواهد شد ؟ آیا با این کار محیط مساعدتری برای تلاش و رشد و بالندگی در همه عرصه ها مهیا نخواهد شد ؟
بنابراین به نظر می رسد که بر همه مسئولان و دست اندرکاران و ارباب قدرت لازم است که با کمی از خود گذشتگی و خود را حق مطلق ندیدن و دیگری را باطل مطلق نپنداشتن و گوش دادن به حرف و سخن و گلایه ها و شکایات یکدیگر ، آرامش و آسایش و امید را به جامعه بازگردانند و عرصه را برای دشمنان ایران و ایرانی بیشتر از این مساعد نکنند.
رضا مهریزی
کارشناس ارشد ایران شناسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست