یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
حضرت زهرا س , تجسم رضایت و سخط الهی
مقام صدیقه كبری فاطمه زهرا(س) مقام بسیار بزرگی است، ایشان بر گردن مسلمانان حق بزرگی دارند، ولی متأسفانه آنگونه كه مستحق است این حق را ادا نكردهایم، از آن میترسم كه محكمهای در دنیا كه قاضی آن حضرت صاحب الزمان، ارواحنا له الفداء، و یا در آخرت كه قاضی آن خداوند تبارك و تعالی باشد تشكیل شود و ما را مورد سؤال قرار دهند كه آیا برای ادای حقتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س) كاری انجام دادهاید؟ حتی به مقدار اعتراف یك فقیه سنی؟ میترسم كه آن زمان جوابی نداشته باشیم.
باید آنچه را كه صحیح بخاری دربارهٔ حقوق حضرت فاطمه(س) آورده است را ببینیم و لو غیر عامدانه؟ متعصبترین و نقادترین فقهای اهل سنّت، بخاری را صحیح و معتبر میدانند، در این كتاب از ابی ولید از ابن عیینه، از عمرو بن دینار، از ابن ابی ملیكه از موربن مخرمه روایت شده است كه رسول الله(ص) فرمود:
فاطمهٔ بضعهٔ منّی، من اغضبها فقد أغضبنی
فاطمه(س) پارهٔ تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگین كرده است.
میخواهیم در مورد این حدیث بحث و بررسی كنیم، حدیثی كه یك فقیه سنی آنرا روایت میكند و در میان فقهای اهل سنّت، سند این حدیث صحیح و از درجهٔ بالایی برخوردار است، چرا كه بخاری ـ كسی كه در صحت احادیث بسیار محتاط است ـ آن را از امام جعفر صادق(ع) نقل كرده است و از طرفی ذهبی ـ كه از نقادترین افراد نسبت به احادیث است ـ این حدیث را صحیح و معتبر دانسته و آن را به گونهای دیگر روایت میكند:
إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمهٔ و یغضب لغضب فاطمهٔ.(مستدرك الحاكم، جلد ۳، ص ۱۵۴)
همان خداوند با خوشنودی فاطمه خشنود و با ناراحتی فاطمه ناراحت میشود.
پس در نزد آنها این حدیث از لحاظ سند در حد قطعی الصدور از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است. ما حدیث بخاری را مفّسر و مؤیدی برحدیث ذهبی میدانیم. حال میگوییم این حدیث بر چه چیزی دلالت میكند؟ خشنودی و غضب در انواع مردم از كجا ناشی میشود؟ حیات نباتات به دو عامل بستگی دارد؛ عامل اول قوت جذب و عامل دوم قوت دفع است، این دو قوت در حیات حیوان به صورت دو قوهٔ خشنودی و خشم ظاهر میشود، كه هر دو ناشی از طبع و غریزهاند، امّا در حیات انسانی چه؟ معنای حیات انسانی آن است كه هریك از ما به درجهٔ انسانیتی برسد كه ركن و پشتیبان وجودش، عقلش باشد، «دعامهٔ الإنسان عقله» (علل الشرایع، جلد ۱، ص ۱۰۳.)اینجاست كه عقل منشأ تمام خشنودیها و خشمها در وجود انسان میگردد، امّا قبل از آن، منشأ آن دو طبع و غریزه بود.
آیا من به مرحلهٔ انسانیتی كه منشأ خشنودی و خشمش، عقل است رسیدهام؟ میگویم: هرگز، اصلاً، هر عاقلی در اولین درجات تعقلش باید بداند كه به درجهٔ انسان عاقل نرسیده است، این اعتراف خیلی مهم است.
آیا ما تاكنون نفهمیدهایم كه محك انسانیتمان و میزان آن چیست و به چه مقدار است؟ خوشحالی و خشم ما به خاطر حاجات بدنی ما است، هركدام از ما در وجود خود بنگرد، هنگامی كه شخصی كه به او اطمینان و اعتقاد دارد او را ترك كند، آیا ناراحت میشود یا نه؟ این ناراحتی خود یك گناه است، به درجهٔ انسانیت نرسیده است، هیچكدام از ما به درجهٔ انسانیت نرسیده است مگر اینكه منشأ خشم و خشنودی او عقلانی باشد نه غریزی.
پس هرگاه در زندگیمان، منشأ خشنودی و خشممان را، حتی برای یك بار از عقل دیدیم، آن موقع است كه برای یك بار انسان شدهایم، امّا اگر خشنودی و غضبمان ناشی از بطن و فرج بود مطمئناً از حیوانات خواهیم بود ولی در شكل انسان.
امّا انسان عقلانی كسی است كه برای همیشه با خشنودی عقل، خشنود میشود و با خشم عقل، خشمگین میگردد. پس اگر كسی را در روی كرهٔ زمین پیدا كردید كه به این درجه از شخصیت رسیده بود مرا خبر كنید تا پیش او بروم و نه تنها دستش را ببوسم، بلكه گرد وغبار گامهایش را نیز ببوسم.
بالاتر از این مرتبه مقامی است كه ممكن است انسان به آنجا برسد، و آن زمانی است كه ارادهٔ انسان، در ارادهٔ خداوند تبارك و تعالی فانی گردد، دیگر او ارادهای ندارد و ارادهٔ او عین ارادهٔ خداست. و این همان درجهای است كه تمام كارهایش «یرضی لرضا الله و یغضب لغضب ربّه» میشود. یعنی اگر فرزندش را كشتند، خشم او به خاطرخشم پروردگار است نه خشم نفسش و اگر فرزندش را زنده كردند بهخاطر رضای خداوند خشنود میگردد، نه رضای نفسش، تصور این درجه بسیار مشكل است چه رسد به تحقق این امر!
این همان مقام عصمت خاتمالانبیاء(ص) است. عصمت آن مخلوقی كه نظیرش در میان تمام مخلوقات وجود ندارد، كسی كه حب و بغضش در حب و بغض خداوند فانی شده است. چیزی را دوست نمیدارد مگر اینكه خداوند آن را دوست بدارد و از چیزی خشمگین نمیشود مگر اینكه خداوند را از آن چیز خشمگین ببیند.
و این همان بشری است كه به مقام «و ماینطق عن الهوی إن هو إلاّ وحی یوحی» (از روی هوا و هوس حرفی را نمیزند و هرچه كه میفرماید چیزی جز وحی خداوندی كه به او نازل شده نیست. سورهٔ نجم (۵۳) ، آیهٔ ۳ و ۴.)
رسیده است. و این همان درجهای است كه از آن به عصمت خاتمیه تعبیر میشود، عصمتی كه غیر از عصمت ابراهیمیه است، عصمت ابراهیمیه نیز با عصمت یونسیه متفاوت است.
● عصمت حضرت یونس(ع) هم عصمت است اما:
وذا النّون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر علیه فنادی فی الظّلمات أن لا إله إلا أنت سبحانك إنّی كنت من الظّالمین.(سورهٔ انبیاء (۲۱)، آیهٔ ۸۷.)
و یاد آر حال یونس را هنگامیكه از میان قوم خود غضبناك بیرون رفت و چنین پنداشت كه ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمیافكنیم آنگاه در آن ظلمتها فریاد كرد كه الهی، خدایی به جز ذات یكتای تو نیست تو از شرك و شریك پاك و منزهی و من از ستمكارانم.
او پیامبر خدا و معصوم است . اما خودش را محتاج میبیند كه به مقامی بالاتر برسد «سبحانك إنّی كنت من الظّالمین». كه آن حضرت، قبل از آنكه وارد شكم ماهی شود به آن مقام نرسیده بود.
همچنین یوسف(ع) نیز پیامبر خدا و معصوم است. و برهانی كه خداوند به او نشان داد، همان عصمتش بود:
و لقد همّت به وهمّ بها لولا أن رأی برهان ربّه كذلك لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إنّه من عبادنا المخلصین.(سورهٔ یوسف (۱۲)، آیهٔ ۲۴.)
آن زن باز اصرار كرد و اگر لطف خاص خدا وبرهان روشن حق نگهبان یوسف نبود او هم به میل طبیعی اهتمام میكرد اینچنین عمل زشت و فحشا را از او دور كردیم كه همانا او از بندگان معصوم ماست.
اما ایشان در یك درجه عصمت داشتند كه:
و قال للّذی ظنّ أنّه ناج منهما اذكرنی عند ربّك فأنساه الشّیطان ذكر ربّه فلبث فی السّجن بضع سنین.(سورهٔ یوسف (۱۲)، آیهٔ ۴۲.)
آنگاه یوسف از رفیقی كه او را اهل نجات یافت درخواست كرد كه مرا نزد پادشاه یاد كن در آن حال شیطان یاد خدا را از نظرش ببرد بدین سبب در زندان چند سال محبوس ماند.
اما تسلیم مطلق نسبت به حب و بغض، خشنودی و غضب خداوند، مقامی خاص است كه این مقام مخصوص برترین مخلوقات و خاتم پیامبران و آقای رسولان است، این مقامی است كه میتوان گفت: اوست كه از خشنودی خدا خشنود و از غضب خدا خشمگین میشود، و از طرفی دیگر خداوند تبارك و تعالی نیز از خشنودی او خشنود و از غضب او خشمگین میشود.
آیا بخاری و ذهبی فهمیدهاند كه چه چیزی را روایت كردهاند:
إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمهٔ و یغضب لغضب فاطمهٔ.
و آیا فهمیدهاند كه اگر پیامبر اكرم(ص) فرمودند: «همانا فاطمه(س) با خشنودی خدا خشنود و با غضب خدا غضبناك میشود».
این كلام دال بر این مطلب است كه منشأ خشنودی و خشم حضرت فاطمه(س) نفس ایشان نیست بلكه منشأ آن خداوند تبارك و تعالی است. معنای این همان درجه عصمت كبری است كه رسول الله(ص) دارد. بالاتر از آن، كلام پیامبر اكرم(ص) است كه میفرمایند:
إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضب فاطمهٔ.
همانا خداوند از خشنودی فاطمه(س) خشنود و از غضب او غضبناك میشود.
این به چه معناست كه به درجهای برسد كه «لام» خشنودی از طرف فاطمه(س) باشد (یعنی خداوند از خشنودی فاطمه(س) خشنود شود و این مقام بالاتر است از اینكه فاطمه(س) از خشنودی خدا خشنود گردد.)
اینجاست كه معنای این سؤال فهمیده میشود كه فاطمه(س) را چه كسی میشناسد، این فاطمه(س) چه كسی است؟ و در جواب میگوییم: امام جعفر صادق(ع) كسی است كه میداند فاطمه كیست، ایشان میفرمایند:
إنّما سمّیت فاطمهٔ فاطمهٔ لإنّ النّاس فطموا عن معرفتها.(تفسیر فرات، ص ۵۸۱.)
همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد، چرا كه مردم از شناخت ایشان ناتوانند.
پس با دلیل ثابت كردیم كه از معرفت و درك مقام حضرت فاطمه(س) عاجز هستیم، ما از معرفت آن درجهٔ بالایی كه خداوند متعال رضایش را در رضایت او و غضبش را در غضب او گذارده است عاجز هستیم، عاجز هستیم از معرفت این مخلوق ربانی و حورای انسانی، او كیست؟...
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در شب دفن پیكر مبارك حضرت فاطمه(س) میفرمایند:
أمّا حزنی فسرمد و أمّا لیلی فمسهّد.( امالی المفید، ص ۲۸۱)
حزن و اندوهم همیشگی شد و خواب بر من حرام گشت.
بهتر است بدانیم كسی كه این جمله را بیان میكند دنیا و آخرت را شناخته و هر دو آنها را زیر پایش گذاشته است! چرا كه اوست كه فاطمه(س) را میشناسد. ملاحظه كنید هنگامی كه برجنازهٔ حضرت نماز میخواند چه میفرماید. آنچه برای او در كنار پیكر همسرش اتفاق افتاد، هیچ كجا رخ نداده است، نمیتوانیم بیشتر از این بگوییم. از مصباح الأنوار در بحارالانوار حدیثی از ابی عبدالله الحسین(ع) نقل شده است. كه حضرت فرمودند:
إنّ أمیرالمؤمنین(ع) غسل فاطمهٔ(س) ثلاثاً و خمساً، و جعل فی الغسلهٔ الخامسهٔ الآخرهٔ شیئاً من الكافور، و أشعرها مئزراً سابغا دون الكفن، و كان هو الذی یلی ذلك منها، و هو یقول: أللّهمّ إنّها أمتك، و بنت رسولك، وصفیّك و خیرتك من خلقك، أللهّمّ لقنها حجتّها، و أعظم برهانها، و أعل درجتها، و اجمع بینها و بین أبیها محمد(ص). فلمّا جنّ اللیل غسّلها علیّ، ووضعها علی السریر، و قال للحسن: أدع لی أباذر فدعاه، فحملا إلی المصلّی، فصلّی علیها ثم صلّی ركعتین، و رفع یدیه إلی السماء فنادی: هذه بنت نبیك فاطمهٔ ، أخرجتها من الظّلمات إلی النور، فأضاءت الارض میلا فی میل!(مقتل حسین خوارزمی، ج۱، ص ۸۶ ؛ بحارالأنوار، جلد ۴۳، ص ۲۱۴)
امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه(س) را سه بار و پنج بار غسل دادند، در آخر غسل پنجم مقداری از كافور استفاده كردند و مئزری بر بدن آن حضرت پوشاندند و سپس فرمودند: خدایا، فاطمه از آنف تو و دختر رسول توست، صفی و برگزیدهٔ خلق توست، حجتش را به او نشان ده و مقام او را عالی گردان و بین او و پدرش جمع كن... و آن هنگام كه شب شد، علی(ع) او را غسل داد و بر تختی خوابانید و رو به حسن كرد و گفت: اباذر را بیاور، و او آمد. حضرت فاطمه(س) را به سوی محراب حمل كرد و دوباره دو ركعت نماز به جا آورد، سپس دستانش را به سوی آسمان بلند كرد و فرمود: این دختر پیامبرت فاطمه است، او را از ظلمات خارج و به سوی نور هدایت فرما. در آن هنگام منطقهای از زمین نورانی شد.
جمله آخر حضرت به چه معناست؟ ملاحظه بفرمایید، این جمله مجمل بیان شد، ممكن نیست جز برای غیرخدا این جمله گفته شود، میفرماید: خداوندا! فاطمه(س) را از این دنیای تاریكیها گرفتی و به سوی نور، نور آسمانها و زمین فرستادی.
ملاحظه بفرمایید كه خداوند متعال دعای امیرالمؤمنین را اجابت فرمود. مثل اینكه خداوند به حضرت فرمود: بله، همانگونه كه روح او را از نور پروردگارش خلق كردم او را به سوی نور فرستادم. و هنوز سخنان حضرت امیر(ع) تمام نشده بود كه خداوند او را تصدیق نمود و نقطهٔ نوری از بدن طاهر حضرت فاطمه(س) قسمتی از زمین را نورانی كرد.
این چه معنایی میدهد؟ به این معناست كه «إنّالله و إنّا إلیه راجعون» برای همه است، ولی فاطمه(س) به نور خدا پیوست، نوری كه از آن خلق شده بود.
این مقام فاطمه است... روحش به نور خداوندی پیوست و اینگونه آن جهان از بدن طاهری كه از عالم ظلمانی به عالم روحانی شتافت استقبال نمود.
این فاطمه است كه به آن مقام رسید. كه «إنّ الربّ لیغضب لغضب فاطمهٔ و یرضی لرضاها.» بهتر است كه در اینجا به مناسبت اشارهای كنیم به آنچه كه بخاری در روایت صحیحهای از عایشه آورده است كه او گفت:
فاطمه(س) دختر رسول الله غضبناك شد و [یكی از صحابه] روی برگرداند، بعد از آن طولی نكشید كه درگذشت.(صحیح بخاری، ج ۴، ص ۴۱.)
و از دیگری روایت كرده است كه:
حضرت فاطمه(س) به علی(ع) وصیت كرده بود كه او را مخفیانه دفن كند و آنها را از محل دفن او آگاه نسازد.
از این اعترافات میشود به نتیجهای رسید كه دو مقدمه دارد. مقدمهٔ اول همان است كه اهل سنت میگویند كه إنّ الله لیغضب لغضبها و همچنین میگویند كه فاطمه(س) از آن صحابه غضبناك شد و از او روی برگرداند و در حالی كه از او غضبناك بود درگذشت پس غضب خدا بر او حلال گشت و مقدمهٔ دوم این است كه خداوند میفرماید:
و من یحلل علیه غضبی فقد هوی.(سورهٔ طه (۲۰)، آیهٔ ۸۱.)
و هركس مستوجب خشم من گردید همانا خوار و هلاك خواهد شد.
نوشتاری از حضرت آیت الله وحید خراسانی
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: ماهنامه موعود شماره ۵۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست