جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

گامی موثر در تربیت کودکان


گامی موثر در تربیت کودکان

خانواده نقشی اساسی در تربیت فرزندان یک جامعه دارد این تربیت از طریق انتقال فرهنگ جامعه به آنان انجام می گیرد به عبارت دیگر از طریق انتقال فرهنگ به کودک و نوجوان می توان به رشد همه جانبه ی شخصیت او کمک کرد

خانواده نقشی اساسی در تربیت فرزندان یک جامعه دارد این تربیت از طریق انتقال ‏فرهنگ جامعه به آنان انجام می گیرد . به عبارت دیگر از طریق انتقال فرهنگ به کودک ‏و نوجوان می توان به رشد همه جانبه ی شخصیت او کمک کرد . درتعریف تربیت ‏می توان گفت : تربیت عبارت است از : برنامه ریزی در جهت رشد همه جانبه ی ‏شخصیت کودک و نوجوانی درابعاد بدنی ، شناختی ، عاطفی ، اجتماعی ، هنری و ‏اخلاقی در جهت وصول به اهداف متعالی اجتماعی . چنین تعریفی از تربیت مستلزم ‏توجه و تحلیل دو جزء مهم است :‏

۱) کودک

۲) فرهنگ ‏

کودک موضوع تربیت است در اصل کودک با دارا بودن استعدادها و توانایی های ‏گوناگون آماده است که تحت تربیت قرار گیرد تربیت تلاش می کند استعدادها و ‏توانمندی های کودک را از قوه به فعل درآورد او را رشد دهد و درتمامی ابعاد مورد ‏نیاز به اهداف مورد نظر نایل گردد . ‏

به این ترتیب ، تربیت رشد دادن است ؛ بزرگ کردن است ؛ از قوه به فعل در آوردن ‏است . کودک از این منظر یک ضرف پذیرا و پویا است . یعنی از یک طرف ظرفیت ‏پذیرش داده های تربیتی را دارد و از سویی نیز قدرت مداخله ای فعال در این داده ها ‏را داراست کودک تنها یک انبار برای ریختن داده های تربیتی در درون آن نیست . بلکه ‏به اشکال گوناگون در آنها مداخله می کند . با توصیف بالا باید پرسید که مظروف این ‏ظرف چیست ؟ یعنی چه چیزی را باید درون این ظرف فعال ریخت تا از طریق آن ‏بتوان به رشد مورد نظر رسید ؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که مظروف این ظرف ‏‏« فرهنگ » است تربیت انتقال فرهنگ است به موجود فعال و خلاقی به نام کودک .

‏فرهنگ نیز مجموعه ی سرمایه های شناختی ، عاطفی و عملی هر جامعه ای است که ‏دراصل در درون انسان ها جریان دارد . زیستگاه فرهنگ هر جامعه دنیای ‏روانشناختی انسان هاست . فرهنگ در درون ورفتار افراد هر جامعه جریان دارد . ‏فرهنگ یک جامعه را نمی توان در کتاب ها یا آثار بی جان آن جامعه جست و جو کرد ، ‏بلکه فرهنگ راباید در اندیشه ها ، روابط ، رفتارها و سنت های مردم هر جامعه یافت . ‏آثار مکتوب و مصنوع هر جامعه ممکن است حاوی فرهنگ های تاریخی یک جامعه ‏باشد هر چند که چنین آثاری قطعا شامل بخشی از اندیشه ها ، افکار و رفتارهای رایج ‏در هر جامعه نیز هست ؛ لیکن این گونه آثار نه منعکس کننده تمامی فرهنگ یک جامعه ‏است ، و نه نشانگر فرهنگ زنده و جاری آن جامعه می باشد به هر حال ، فرهنگ یک ‏جامعه ماده اصلی رشد دهنده ی ظرفیت ها و استعدادهای فرزندان آن جامعه است به ‏این ترتیب می توان تربیت را از منظری دیگر نیز تعریف کرد ، و آن ، تربیت به معنای ‏فرهنگ پذیر کردن فرزندان یک جامعه است از آن جا که انتقال فرهنگ به کودکان یک ‏جامعه ضرورتا به شکل ارادی و آگاهانه انجام نمی گردد ، از این رو باید تربیت را ‏فعالیتی تعریف کرد که هم آگاهانه و ارادی انجام می گیرد و هم نا آگاهانه و غیر ارادی ‏‏. بسیاری از عناصر فرهنگی ، در یک فرایند ناهشیار به فرزندان یک جامعه منتقل ‏می شود . ‏

● گامی موثر در تربیت فرزندان ‏

از جمله کارکردهای بسیار مهم خانواده تربیت فرزندان است . اختلال در این کارکرد ‏زمانی پیش می آید که اولیاء نسبت به تربیت موثر و نیز ایجاد ارتباط سالم و سازنده ‏با فرزندان خود ، آگاهی کافی نداشته باشند ازسوی دیگر تربیت صحیح فرزندان منوط ‏به فراهم کردن شرایط ، امکانات و عوامل بی شماری است که شرح هر یک از این ‏امکانات و عوامل تربیتی نیازمند تألیف کتاب های فراوان است در مقاله ی حاضر از ‏بین صد ها عوامل موثر در تربیت ، فقط به یک عامل مهم اشاره شده است . ‏

یکی از راه هایی که منجر به تربیت تأثیرگذار والدین و مربیان می گردد این است که ‏والدین و مربیان قادر باشند الگوی اعتقادی عمیق و پایداری در مورد آن چه در زندگی ‏روزمره انجام می دهند ، به فرزندان خود ارائه دهند یعنی کودک از طریق حالات و ‏رفتارهای والدین به اطمینان آنان نسبت به درستی کارهایشان واقف شود . هر گونه ‏رفتار و عمل موثر والد ، خود نیازمند پشتیبانی فرهنگی است – یعنی اعتقاد داشته ‏باشد آن طریقی که امور را انجام می دهیم ، برای کودکان ما خوب است . اریکسون ‏‏(۱۹۵۰) می گوید : در نگاه نخست این امر گیج کننده است که اطمینان والد چه ربطی به ‏کودک دارد شاید در این جا اریکسون اندیشه هایی مشابه با روانپزشک معروف ، ‏سالیوان در ذهن داشته است سالیوان معتقد بود که در نخستین ماه های زندگی ، ‏کودک نوع ویژه ای از هم حسی بدنی با مادر یا جانشین او دارد ، به نحوی که کودک ‏به طور خودکار حالت تنش مادر را احساس می کند . اگر مادر احساس اضطراب کند ، ‏کودک نیز احساس اضطراب می کند و اگر مادر احساس آرامش کند ، کودک هم ‏احساس آرامش می نماید . این تعامل های اولیه به نحو خود نگرش های و دیدگاه های ‏بعدی را تحت تاثیر قرار می دهند از این قرار ، مهم است که والدین به صورتی منطقی ، ‏احساس اعتماد و اطمینان به خود داشته باشند تا اینکه کودک در مورد تماس های بین ‏فردی بیش از حد محتاط نشود. کودکان نیاز دارند احساس کنند که نزدیک بودن به ‏دیگران به طور احساسی خوب و اطمینان بخش است . ‏

تجربیات مشاوره ای در مرکز راهنمایی و مشاوره نشان می دهند که برای بسیاری از ‏والدین جامعه ما همیشه آسان نیست که به روش تربیت کودکان خود اطمینان درونی ‏داشته باشند این در حالی است که والدین نسل ما و نسل های گذشته حتی اگر شیوه ‏های تربیتی ناصحیح را هم در تربیت فرزندان به کار می برند با اطمینان و اعتماد کافی ‏شیوه های تربیتی خود را معتبر می دانستند و دچار تردید و دودلی نبودند والدین ‏امروزی نسبت به والدین نسل های قبل ، بسیاری از فنون و شیوه های تربیتی را بهتر ‏می دانند و به کار می گیرند ، اما تفاوت در این جاست که والدین امروزی با وجود ‏دانسته های تربیتی ، بیشتر دچار تردید و دودلی اند و به یقین فرزندان به مردد بودن ‏والدین خود آگاهی می یابند و این خود آسیب زاست . اسپاک در کتاب خود والدین را ‏تشویق می کند که به خود اعتماد کنند او به والدین می گوید بیش از آنچه می اندیشند ، ‏می دانند و آنان بهتر است برای پاسخگویی به نیازهای کودکان خویش از تصمیمات ‏اولیه خود پیروی کنند اسپاک به اهمیت اینکه والدین صاحب یک اطمینان درونی باشند ‏پی برده است از دیدگاه اریکسون والدین می توانند به وسیله دین و مذهب نوعی امنیت ‏درونی به دست آورند ایمان و اطمینان درونی والدین به کودک انتقال می یابد و به وی ‏یاری می دهد که احساس کند جهان مکانی است که ارزش و قابلیت اعتماد را دارد به ‏هر حال کودکان بیش از آنچه ما بزرگتر ها فکر می کنیم ، قدرت درک دارند . کودکان ‏به راحتی مکنونات درونی والدین خود را می فهمند . بنابراین به نظر می رسد وجود ‏اطمینان و امینت درونی والدین گامی موثر در تربیت صحیح فرزندان می باشد . ‏

کودک ، ظرفیت یا موضوع تربیت ‏

کودک موجودی است با توانمندی های گسترده ، پیچیده و حتی ناشناخته . موجودی با ‏این وضع ، آمادگی آن را دارد تا بی نهایت رشد کند ، ببالد و تا رسیدن سرمنزل لایزال ‏بپوید . در کودک در خانواده به دنیا می آید و رشد و تربیت او نیز در خانه آغاز ‏می شود حتی استمرار تربیت کودک در نهادهای مدنی ، چون مدرسه و دانشگاه نیز با ‏پشتیبانی و هدایت خانواده انجام می گیرد . به این ترتیب خانواده مهد تربیت کودک و ‏محل انتقال فرهنگ به اوست . انجام چنین رسالتی بدون شناخت کودک به درستی ‏امکانپذیر نیست . یکی از لوازم شناخت کودک ، شناخت ابعاد شخصیت اوست ، یعنی ‏تحلیل دنیای جسمانی و روانی او به عناصر قابل فهم و تربیت پذیر .‏

انسان موجودی است واحد. هرچند که به اعتباری مرکب است از جسم و جان و جسم ‏او نیز مرکب از اندام ها و دستگاه های گوناگونی است ، لیکن تمامی اینها حول محور ‏خود سازمان یافته و موجود وحدت یافته و یگانه را ایجاد کرده اند . علم روانشناسی ‏مفهوم خود را برای نشان دادن جنبش های گوناگونی از دنیای روانشناختی انسان به ‏کار گرفته است و از آن جمله برای بیان جنبه های وحدت یافته و یگانه ی شخصیت ‏آدمی ( پروین ، ۱۳۸۱) هر انسانی خود را با همین معنا و مفهوم یگانگی و وحدت ‏یافتگی درک می کند و می دانند که به رغم داشتن اندام های گوناگون و نیز داشتن ‏امتداد زمانی در گذشته ، حال و آینده و نیز با علم به این که در حیطه های مختلف ‏زندگی ، نقش های گوناگونی و گاه متضادی ایفا می کند ، لیکن فردی است یگانه این ‏احساس با وجود غیر عینی بودن و غیر قابل درک بودن بوسیله حواس ظاهری ، چنان ‏محکم و استوار است و چنان عمومیت دارد که حتی رفتار گرایان که به جنبه های ‏درونی انسان بی توجه بوده حتی گاه منکران آن اند ، مفهوم خودرا پذیرفته اند اسکینر ‏یکی از سردمداران رفتارگرایی ، مفهوم خود را می پذیرد و از آن تعاریفی هر چند ضد ‏و نقیض ارائه می دهد ، ( فیست ، ۱۹۹۰) . به رغم یگانگی وجود انسان و غیر قابل ‏تجزیه بودنش ، حتی به جسم و جان او عملا نشان می دهد که دارای ابعاد گوناگون ‏است ، وجود بعد برای یک شیء موجب تجزیه او نمی شود اشیای مادی به رغم ‏وحدت و یکی بودن دارای ابعادی از نوع طول ، عرض و ارتفاع اند اما این ابعاد وحدت ‏و یکپارچگی اشیاء را از بین نمی برند در دنیای روان انسان نیز به رغم وجود ‏یکپارچگی و وحدت ، ابعادی وجود دارد مهم ترین ابعادی که می توان برای زندگی ‏روانی انسان برشمرد ، عبارتند از : ‏

۱) بعد شناختی ‏

۲) بعد عاطفی ‏

۳) بعد حرکتی - جسمانی ‏

۴) بعد اجتماعی ‏

۵) بعد اخلاقی ‏

۶) بعد هنری ‏

این ابعاد همان گونه که گفتیم نه تنها یکپارچگی روانی انسان را تهدید نمی کنند بلکه ‏مقّوم و مؤید آن نیز هستند . زیرا نشان می دهند که هر یک با حفظ حدود خود ، متأثر ‏از سایر ابعاد و وابسته به آنها نیز می باشند . بعد شناختی انسان یعنی جنبه های ‏گوناگون ادراکی او ، ضن اینکه مستقلا بعد مهمی از دنیای روانشناختی انسان را ‏می سازد ، لکن متأثر از ابعاد دیگری چون بعد عاطفی ، اجتماعی و حرکتی نیز هستند . ‏استقلال آن موجب برجستگی وجهی از وجوه انسان و وابستگی آن به سایر ابعاد ‏نشانگر وحدت یافتگی زیربنایی آن با سایر ابعاد در کنه وجود اوست . با این توصیف ‏هر چند که هدف تربیت انسان است لیکن برای تربیت صحیح باید همه ابعاد ‏روانشناختی او مورد توجه قرار گیرد . تربیتی درست است که انسان را با تمامی ‏ابعادش هدف قرار دهد نه در بعد یا ابعادی محدود . ‏

۱) بعد شناختی : بعد شناختی انسان بر جنبه های ادراکی او تاکید دارد . در منطق ، ‏شناخت را متشکل از تصور و تصدیق می دانند . تصور عبارت است از مفهوم و ‏صورتی منفرد مانند درخت و احمد . تصدیق ارتباط دو تصور را نشان می دهد . مانند ‏‏« احمد یک مرد است » و « درخت یک گیاه است » امروز در علم روانشناسی همین دو ‏مفهوم به ظاهر ساده یعنی تصور و تصدیق به شکل گسترده ای مورد بررسی و ‏مطالعه قرار گرفته است حافظه به عنوان محلی برای نگهداری تصورات و تصدیقات از ‏زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است و آن را به حافظه ی کوتاه مدت و ‏حافظه ی بلند مدت ، تقسیم کرده اند و اخیرا این تقسیم بندی را کامل تر کرده و آن را ‏به حافظه ی کاری و حافظه ی بلند مدت تقسیم کرده اند . این تقسیم بندی نسبت به ‏تقسیم بندی قبل کاملتر و با واقعیت منطبق تر است . ‏

گذشته از حافظه ، روابط بین تصورات یا به عبارتی چگونگی شکل گیری تصدیقات نیز ‏از زوایای گوناگون در علم روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته است . انتزاع یا ‏جداسازی جنبه های مختلف یک شی ء از قبیل وزن ، حجم توده و مقایسه ی بین ‏اوزان ، احجام و اجرام ، همگی در طی تحول شناختی کودک به وجود می آیند و ‏گسترش می یابند . در تربیت بعد شناختی باید تمامی این وجوه مد نظر قرار گیرند . به ‏عبارت دیگر برای پرورش جنبه ی شناختی کودک نه تنها باید تصور و تصدیقاتی را ‏به عنوان مصالح اولیه ی تفکر در اختیار کودک قرار دهیم بلکه مهم تر از آن باید به ‏نحوه ی پردازش داده های شناختی نیز توجه داشته باشیم . یعنی نه تنها باید افکار را ‏به کودک آموخت ، بلکه باید روش فکر کردن را نیز به وی آموزش داد . ‏

در تربیت بعد شناختی به مسئله ی خلاقیت نیز باید توجهی خاص داشت . انسان به ‏کمک خلاقیت خود توانسته است بسیاری از قالب های فکری پیشینیان خود را بشکند و ‏طرح های نویی را به عالم انسانی عرضه کند . تربیت باید امکان گسترش خلاقیت را ‏برای کودکان و نوجوانان فراهم آورد . خلاصه آن که تربیت شناختی باید فرزند ‏انسان را در استفاده ی گسترده و همه جانبه از توانمندی های ذهنی اش ، یعنی ‏استفاده از حافظه و جنبه های گوناگون آن ، استفاده از استدلال و تفکر منطقی و نیز ‏گسترش خلاقیت ، یاری کند . تربیت ضمن توجه به سایر ابعاد شخصیت انسان باید ‏بعد شناختی او را تا حد امکان پرورش دهد . ‏

که تربیت رسمی و هشیار جامعه نباید از کنار چنین رفتارهایی به سادگی ‏عبور کنند تربیت باید به تصحیح رفتارها و عادت های غلط نیز بپردازد . ‏

در تربیت عاطفی تنها نمی توان به انگیزه های اولیه اکتفا کرد انگیزه های انسانی دارای ‏سلسله مراتبی اند که از انگیزه های اولیه و بدنی آغاز شده ، تا انگیزه های متعالی و ‏برآمده از قلب انسانی پیش می روند . تربیت عاطفی پس از توجه به تربیت انگیزه های ‏بدنی ، باید به انگیزه های اجتماعی بپردازد و پس از آن انگیزه های فردی یعنی ‏استقلال طلبی و احترام به خود و آنگاه انگیزه های قلبی همچون عشق ، ایمان ، اطمینان ‏و زیبایی دوستی را مد نظر قرار دهند . ‏

۳) توجه به بعد حرکتی – جسمانی انسان در تربیت ، یعنی سالم و متعادل ‏نگه داشتن جسم و حرکات نیز از جمله وظایف تربیتی است . هدف تربیت بدنی ، تحقق ‏این جنبه از تربیت است . جسم نه تنها باید از سلامت و تعادل کافی برای امروز کودک ‏برخوردار باشد بلکه در مراحل مختلف عمر نیز باید دارای استحکام و تعادل خوبی ‏باشد . دراین میان تربیت بدنی برای دختران ، اهمیت بالایی دارد . دختران به دلایل ‏محدودیت هایی که به اشکال گوناگون برای آنان وجود دارد از تحرک جسمانی کافی ‏برخوردار نیستند . در تربیت دختران باید به آینده ی آن ها ، به مسئله ی زایمان و ‏تحمل مسائل و مشکلات بارداری و نگه داری کودک توجه داشت در تربیت بعد حرکتی ‏‏– جسمانی علاوه بر سلامت و تعادل جسم ، به استفاده از ظرفیت های بالای بدن نیز ‏باید توجهی ویژه داشت . بدن انسان توانایی یادگیری های بسیار گسترده ای دارد ‏مهارت ها ی گوناگون یدی در انجام انواع هنرها و ساخت انواع مصنوعات و نیز ‏اجرای انواع حرکات نمایشی و ورزشی نمونه هایی از ظرفیت بدنی انسان اند . تمامی ‏این استعدادها باید تحت تربیت قرار گیرند . یکی از جنبه های بعد حرکتی – جسمانی ‏انسان تاثیر غلبه ی جانبی بدن او بر سایر اعمال است تحقیقات نشان می دهند ‏کودکانی که در بدو تولد یکی از دو سمت چپ یا راست آنها در فعالیت های مربوط به ‏دست ، پا و چشم کامل شده اند از عهده ی وظایف مدرسه بیشتر و بهتر از کسانی که ‏این غلبه در آنها تکمیل نشده است بر می آیند .‏

۴) بعد اجتماعی شخصیت انسان بر رفتارهایی تاکید دارد که در ارتباط ما با ‏دیگران ، سهم مهمی بر عهده دارند این گونه رفتارها هر چند که از ابعاد شناختی ، ‏عاطفی و حرکتی – جسمانی انسان به دور نیستند ، لکن به دلیل اهمیت آنها در زندگی ، ‏از بر جستگی خاصی برخوردارند . انسان چنان به جامعه و انسان های دیگر وابسته ‏است که برخی اجتماعی بودن آدمی را ذاتی او دانسته اند و او را « مدنی الطبع » نامیده ‏اند . اگر انسان را ذاتا نیز اجتماعی ندانیم ، بالعرض و بالضروره اجتماعی است . ‏کودکی طولانی انسان گستردگی نیازهای گوناگون او و وجود پدیده ی عادت در بین ‏انسان ها موجب شده اند که انسان ها به یکدیگر وابسته باشند . نیازهای مختلف انسان ‏از دانی تا عالی او را وابسته به دیگران ساخته است نیازهای جسمانی و فیزیولوژیک ‏او از یک سو متنوع است و از سوی دیگر مستمر . انسان ها نه مانند احشام وابستگی ‏محدود به غذاهای گیاهی دارند و نه مانند حیوانات دیر هضمی چون مار و لاک پشت ، ‏هر از گاهی به غذا نیازمندند ، بلکه آن ها به انواع غذاها احتیاج دارند ، تا جایی که حتی ‏به غذای محدود بهشتی نیز صبر نمی کنند و به موسی می گویند : « لن نصبر علی ‏طعام واحد » یعنی ما به غذای واحد نمی توانیم اکتفا کنیم و تنوع غذایی از او طلب ‏می کنند . حتی در نیاز جنسی نیز ، انسان نیاز مستمر به حضور دیگران را نشان می ‏دهد . حیوانات ، جز مواردی بسیار اندک ، نیاز جنسی مستمر ندارند ، بلکه این نیاز در ‏زمان هایی خاص از سال بروز پیدا می کند و پس از آن به حالت کمون در می آید ، در ‏حالی که در مورد انسان چنین نیست . ‏

نیازهای عالی انسان نیز همزیستی با دیگران را اجتناب ناپذیر می کند . احتیاج به افکار ‏و آثار دیگران ، تاثیر پذیری از انفاس قدسی اولیا و ... همگی نیاز انسان را برای زندگی ‏با دیگران نشان می دهد . از این روباید آن دسته از رفتارهایی که برای مشارکت با ‏دیگران به آن ها نیازمندیم ، به خوبی پرورش پیداکنند . همکاری ، ایفای نقش رهبر و ‏پیرو در مقاطع مختلف زندگی ، همدلی ، همزیستی و ایفای نقش های گوناگون در گروه ‏های اجتماعی از جمله مواردی است که در تربیت اجتماعی کودک باید مورد توجه قرار ‏گیرند . خلاصه آن که در تربیت بعد اجتماعی شخصیت باید توجه داشت که هر یک از ‏ما ، در هر برهه از زمان ، باید در یک بازی اجتماعی شرکت داشته باشیم . بازی ، نه ‏از نوع لهوی آن ، بلکه از نوع قانونمند آن . یک بازی فوتبال ، می تواند یک عمل لهو ‏نباشد ، بلکه یک بازی اجتماعی باشد که بر آن قوانینی حاکم است . در این بازی ، ‏کسی که می تواند به خوبی از عهده ی رعایت قوانین بر آید ، می تواند به خوبی ‏مشارکت داشته باشد . قانونمندی بر همه ی بازی های اجتماعی حاکم است : بازی ‏میهمانی ، بازی دوستی ، بازی مدرسه و حتی بازی زندگی . بر تمامی این بازی ها ‏قانون حاکم است و کسی می تواند در این بازی ها به خوبی وارد شده ، نقش مثبت و ‏موثر ایفا کند که این قوانین را به خوبی بشناسد و رعایت کند . تربیت اجتماعی در ‏حقیقت آماده کردن افراد برای ورود به بازی های قانونمند اجتماعی است . ‏

۲) در بعد عاطفی ، با نیروهای روانی انسان سرو کار داریم ، ما تنها به کمک ‏شناخت نیست که رفتار می کنیم ، بلکه بدون نیروهای روانی یا همان بعد عاطفی نمی ‏توانیم شناخت های خود را به منصّه ی ظهور و عمل برسانیم. بسیاری از ما با این ‏حال که می دانیم عبادت ، تفکر ، مطالعه و دستگیری از محرومان و مستمندان ، کاری ‏است پسندیده ، ولی در عمل به آن ها نمی پردازیم . یعنی دانستن یا داشتن جنبه و بعد ‏شناختی ، برای انجام کارها را داشته باشیم . وجود مواردی از این دست ، اهمیت جنبه ‏ی عاطفی شخصیت انسان را نشان می دهد و گاه بروز رفتارهایی کاملا متضاد با ‏باورهای شناختی ، اهمیت جنبه ی عاطفی یا انگیزشی رفتارها را نشان می دهد . ‏بسیاری از انسان ها دست به کارهایی می زنند که از نادرست بودن آن آگاهی دارند . ‏

بسیاری از افرادی که دروغ می گویند با اذعان به نادرست بودن این عمل مرتکب آن ‏می شوند . برای این گونه افراد ، انگیزه ی دروغ گفتن قوی تر از دانستن قبح دروغ ، ‏یعنی داشتن جنبه ی شناختی ، عمل می کند . از این رو توجه به جنبه ی عاطفی انسان ‏یعنی بعد انگیزشی و شکل دادن و پرورش انگیزه های مثبت و حذف انگیزه های منفی ، ‏از وظایف مهم تربیت است . پرورش انگیزه هایی چون تمایل به نیکی ، بندگی خداوند ، ‏مطالعه ، تفکر ، زیبایی دوستی ، کمال جویی ، علم دوستی و ... نیز تضعیف انگیزه ‏هایی چون پرخاشگری ، سود جویی ، خودپسندی ، خود بزرگ بینی ، و خود کوچک ‏بینی ، عصبیت و ... از جمله وظایف یک پرورش درست است . ‏

تربیت بعد عاطفی شخصیت انسان از انگیزه های اولیه یا انگیزه های بدنی آغاز می ‏شود . گرسنگی و تشنگی از اولین انگیزه های انسانی اند . همین انگیزه های اولیه و ‏ساده باید تحت تربیت قرار گیرند . کاری که تا حدودی در تربیت غیررسمی و گاه ‏ناهشیار انجام می گیرد . تنظیم اوقات غذا خوردن ، خوردن غذاهایی خاص و خوردن ‏غذا در شرایطی ویژه همگی حاصل تربیت انگیزه ی گرسنگی است . در تربیت هشیار و ‏رسمی نیز باید تربیت چنین انگیزه هایی با تحلیل مشکلات و مسائل موجود در تربیت ، ‏مورد بازنگری قرار گیرند . برای مثال در فرهنگ ایرانی خوردن غذا تبدیل به یک تفریح ‏و وسیله ای برای پرکردن اوقات فراغت شده است . در این فرهنگ خوردن غذا تا حد ‏زیادی از تحریک طبیعی مرکز گرسنگی مجزا شده است و تحت تأثیر شرایط محیطی ‏قرار گرفته است ایرانیان به محض اینکه دور هم جمع می شوند ، شروع به خوردن ‏می کنند ؛ مسافرت های خود را با خوردن انواع تنقلات در ماشین آغاز کرده ، به ‏محض پیاده شدن در محلی برای استراحت یا تفریح ، بساط خوردن پهن می کنند . ‏

تماشای تلویزیون و فیلم در سینما اغلب با خوردن همراه است . این رفتارها ، علاوه بر ‏اینکه نشانگر این است که فرهنگ ، تعیین کننده ی نوع عمل انگیزه هاست ، خود دال بر ‏آن است

۵) بعد اخلاقی شخصیت ، بر شکل گیری وجدان اخلاقی ، یا ناظر و کنترل کننده ی ‏درونی تاکید دارد . مهارکننده های رفتارهای انسانی دو دسته اند : مهارکننده های ‏درونی و مهارکننده های بیرونی . مهارکننده های بیرونی شامل کنترل کننده های ‏اجتماعی و محیطی است که از طریق تنبیه ها و تشویق ها اعمال می شوند . مهارکننده ‏های درونی که در راس آن ها وجدان اخلاقی قرار دارد ، رفتار انسان را توسط ‏خودش مهار می کنند . وجدان ؛ نظارت بر خود ، ارزشیابی از خود و تنبیه خود را بر ‏عهده دارد . این وجدان تنها محصول یادگیری های محیطی نیست ، بلکه وجود عقل و ‏ظرفیت مهار کردن خود ، زیر بنای شکل گیری وجدان است . محیط از طریق ارائه ی ‏قواعد ، قوانین و هنجارها ، و پی گیری در انجام آن وجدان اخلاقی را در درون فرد ‏شکل داده ، تقویت می کند . تربیت باید به پرورش این بعد از شخصیت کودک توجه ‏داشته باشد . پرورش متعادل وجدان ، از وظایف مهم خانواده است . خانواده نه برای ‏کنترل کودک و اعمال سلطه ی خود بر او ، که برای پرورش یکی از جنبه های مهم ‏شخصیت انسانی ، می باید دست به کار تربیت اخلاقی فرزند شود . خانواده باید با ‏اعمال خود به کودک نشان دهد که او خود باید مهار کننده ی رفتارهای خود باشد ، نه ‏محیط . چنین تربیتی منجر به درونی شدن ارزش ها می شود . هر چند که باید گفت ‏درپرورش وجدان نباید راه افراط را در پیش گرفت ، بلکه کودک ضمن کنترل شدن ‏توسط وجدان می باید خود بر وجدان خود نیز تسلط داشته باشد . یعنی عقل باید ‏قوی تر از وجدان باشد و آن را در موقعیت های مختلف تحت کنترل خویش گیرد ‏‏.مقصود از پرورش متعادل وجدان ، تسلط دادن عقل بر وجدان است .‏

۶) بعد هنری شخصیت بر جنبه ی زیبایی شناختی و خلق زیبایی توسط انسان ‏تاکید دارد . دیدن و درک زیبایی ها و نیز آفریدن زیبایی ها ، باید در تربیت مورد ‏توجه قرار گیرند . ‏

الحان زیبا ، الوان زیبا ، مناظر و مرایای دلنشین ، باید با ظرافتی خاص توسط کودک ‏مورد توجه قرار گیرد . او را باید برای ایجاد صحنه ها و آثار زیبا تشویق کرد . ‏

با توجه به موارد فوق باید توجه داشت که انسان ماهیتی نامحدود و نا متعین دارد و ‏می تواند به اشکال گوناگون و گاه متضاد در آید . آدمی می تواند فرشته ای الهی و ‏بلکه بالاتر از آن یا درنده ای بد خو و بد سیرت و بلکه پایین تراز آن باشد . برای این ‏که هر یک از ابعاد شخصیت انسان شکل مناسب خود را بگیرد ، لازم است آن ها را در ‏قالب فرهنگ آزموده شده و مقبول طبع انسان ها در آوریم . به عبارت دیگر این ظرف ‏نامحدود نیاز به مظروفی دارد که آن فرهنگ است . اگر فرهنگی یافت شود که ضمن ‏انسجام درونی از گستردگی و گشودگی کافی برخوردار باشد ، می تواند تربیت کودک ‏انسانی را در قالب آن به شکلی موثر به انجام رساند .‏

● فرهنگ ، مظروف تربیت ‏

تربیت از منظره ی دیگر ، انتقال فرهنگ به کودک است . این عمل در خانواده پایه ریزی ‏شده ، با پشتیبانی های آن ، استمرار می یابد . انتقال فرهنگ به کودک در جریان سه ‏نوع کارکرد خانواده ، یعنی کارکرد وضعی ، کارکرد مستمر و کارکرد ماموریتی انجام ‏می گیرد . انتقال فرهنگ بر اساس کارکرد وضعی خانواده ، بدون برنامه ریزی و در ‏فرایندی جاری و ساری به انجام می رسد . کودک وقتی چشم به جهان می گشاید ، در ‏میان مجموعه ای از رفتارهای والدین شروع به بالیدن می کند . او این رفتارها را بدون ‏یک برنامه ریزی خاص تربیتی و بر اساس ظرفیت خود برای یادگیری ، به درون برده ‏، جزیی از خود می کند . آموزش زبان مادری ، پذیرش دین آبا و اجدادی ، کسب عادت ‏ها ، رسوم و هنجارهای متداول بین مردم جامعه ، همگی به این شکل انجام می گیرد . ‏اکثر قریب به اتفاق انسان ها فرایند آموختن زبان مادری خود را به خاطر نمی آورند ، ‏یا دست کم بخش اعظم و زیر بنایی آن را نمی دانند که چگونه کسب کرده اند . هم ‏چنین پذیرش آیین ، آداب و رسوم جامعه در چنین فرایندی صورت گرفته است . این ‏فرایند را می توانیم فرهنگ پذیری خود به خودی یا خود انگیخته بنامیم . ‏

کارکرد وظیفه ای خانواده به کمک فرهنگ پذیری خود انگیخته آمده ، آن را تکمیل ‏می کند . وقتی خانواده برای انتقال فرهنگ جامعه به کودک و نوجوان ، برنامه ریزی ‏خاصی می کند و در انتقال محتویات فرهنگی ، برنامه ی ویژه ای را به اجرا در ‏می آورد ، دست به یک انتقال فرهنگی برنامه ریزی شده می زند . اجرای برنامه های ‏آموزشی در خانه و نهادهای آموزشی ، با برنامه ریزی قبلی انجام می گیرد . به این ‏گونه از انتقال فرهنگی می توان فرهنگ آموزی برنامه ریزی شده گفت . توجه به ‏کاستی های فرهنگ سنتی و فرهنگ زدایی عناصر غلط و جایگزینی آن توسط عناصر ‏فرهنگی جدید ، در فرایند فرهنگ آموزی برنامه ریزی شده انجام می گیرد . ‏

در شرایط بحرانی ، به ویژه به هنگام تهدید فرهنگ یک جامعه و خطز ابتلای نسل آتی ‏به پدیده هایی از قبیل فرهنگ باختگی ، از خود بیگانگی ، آشفتگی هویت قومی و ملی ، ‏خانواده و جامعه در مقابل یک ماموریت جدید قرار می گیرند ؛ و آن نجات نسل آتی از ‏این آسیب هاست . در این شرایط خانواده باید برای غلبه بر مشکل و حل مسئله اقدام ‏کند . در این شرایط ، همکاری بین نهادهای مختلف فرهنگی جامعه ، با محوریت ‏خانواده ، ضرورتی مضاعف می یابد . در شرایط بحران فرهنگی ، تضاد بین خانه و ‏مدرسه و دستگاه های دیگر فرهنگی ، یک فاجعه است . ‏

● تربیت دینی و چالش های اساسی ‏

امروزه خانواده ها در تربیت دینی فرزندان خود با مسائل و چالش هایی مواجه اند چرا ‏که راه تربیت ، راه همواری نیست که در آن حرکت ها به صورت عادی انجام پذیرد ‏راه تربیت در شرایط امروز ، راه پرپیچ و خمی است که اگر راهنمایان و هادیان تربیت ‏ماهر نباشند ، شکست می خورند لذا والدین باید چالش های اساسی تربیت را بشناسند ‏‏. در اینجا به چند چالش مهم به طور مختصر اشاره می شود . ‏

۱) تضاد بین شیوه های تربیتی خانه و جامعه ‏

زمانی که میان آموزش های دینی یا راهکارهای علمی ارائه شده توسط خانه و ‏اجتماع(مدرسه) هماهنگی وجود نداشته باشد ، کودک دچار تضاد می شود و نمی تواند ‏سره را از ناسره تشخیص دهد . به خاطر این سردرگمی است که او به طرف همسالان ‏می رود که نقش مهمی در شکل گیری رفتار و شخصیت وی دارند . حال چگونه پاسخ ‏بگیرد جای بسی تأمل دارد . کودک معمولا به جهتی حرکت می کند که مورد تاکید قرار ‏گیرد و در صورتی که خانواده کودک را نپذیرد و مورد حمایت قرار ندهد ، او با یکی ‏از چالش های بزرگ زندگی خود روبرو می شود . ‏

۲) وسایل ارتباط جمعی به دلیل تنوع و جاذبه های هنری ، کودک و نوجوان و حتی ‏بزرگسالان را به سوی خود می کشند و به رفتار آن ها جهت می دهند . این تاثیر ‏گذاری گاهی به گونه ای است که افراد از آن آگاه نیستند . ‏

زیان بارترین تغییر در زندگی ، تغییرات ناآگاهانه و تحمیلی است . وسایل ارتباط ‏جمعی ، مخصوصا تلویزیون در زندگی امروز تغییرات ناخواسته ی زیادی را بر ‏تربیت کودک و نگرش های دینی او تحمیل می کنند . حال سوال این است که والدین در ‏تربیت دینی فرزند خود ، با این هجوم رسانه ای چه باید بکنند ؟ ‏

در پاسخ به این سوال شاید بتوان گفت که اگر خانواده از همان ابتدای حیات کودک با ‏یک برنامه ی جامع ، عمیق و هماهنگ برای تربیت فرزندشان اقدام کنند و هیچ گاه ‏تربیت دینی فرزند را در حاشیه قرار ندهند ، مهارت هایی در او شکل می گیرند که در ‏سال های بعد به منتقد وسایل ارتباط جمعی تبدیل می شود و در این حالت است که با ‏معیارهای تربیتی ،مشاهدات خود را به نقد می کشد و اصلاح می کند . ‏

● تربیت در پرتو شخصیت ‏

تربیت کار ظریف و دشواری است معلوم نیست همه کسانی که بکار تربیت اشتغال ‏دارند واقعا مربیان خوبی باشند . و بقول حافظ شیرازی هزار نکته باریکتر از مو در ‏تربیت وجود دارد . تربیت گذرگاه های صعب و دشواری دارد ، تنها کسانی می توانند ‏ازاین گذرگاه عبور کنند که دارای علم و تجربه و پختگی و امعان نظر باشند . چه ‏بسیارند افرادی که به اسم تربیت بزرگترین زیان ها را به کودکان وارد می آورند با ‏توجه به این مقدمه باید هوشیار و دقیق بود و در پیاده کردن برنامه های تربیتی ‏اصول اساسی و اولیه را مد نظر قرار داد .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.