شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تولید و مصرف تن


تولید و مصرف تن

نگاهی به پدیدار ورزشکار

ماهیت هر پدیده شامل قواعد درونی و همچنین موقعیت آن در هستی است. اما از نقطه نظر متفکران جدید (خاصه اصحاب هرمنوتیک) می بایست نقش ادراک مخاطب یا فاعل شناسا (سوژه) را نیز به «چیستی» پدیده اضافه کرد. با پادرمیانی رسانه و تسلط آن بر زیست جهان عمومی، نقش فاعل شناسا در «چیستی» ابعاد تازه ای می یابد. فاعل شناسی در معنای جدید، انسانی مستقل و آسوده که شیء را می بیند نیست بلکه موجودی تحت تأثیر رژیم های معرفتی، شرایط زیستی، ... و حتی همان پدیده ای که در آن می نگرد، است. او در عصر ما حتی می تواند در ساختن پدیده مورد نظر دخالت کند. حتی ممکن است پس از دخالت در چیستی پدیده، خود، از آنچه بر ساخته در شگفت آید. بنابراین مطالعه در پدیدارها می تواند ما را به تأمل و گمانه زنی درباره پدیده، وضعیت اجتماعی، انسان عصر حاضر و حتی خود ما بکشاند. برای این منظور مجبور نیستیم به سراغ موضوعات آبرومندانه و مفاهیم فخیم برویم. حتی نگریستن به امور بی شال و کلاهی همچون ورزش می تواند بصیرت هایی نسبت به مسائل یاد شده، به دست بدهد. ورزش از طریق ورزشکار ظهور می یابد. پس آنچه در آن باریک خواهیم شد ورزشکار، یعنی ورزش به همراه انسانی است که ورزش می کند در یک نگاه سردستی، پدیدار ورزشکار در عطف به کالبد، عطف به عمل و سپس در عطف به نمایش می بالد.

● کالبد

عمل ورزشکار معطوف به بدن، همان بدن همیشگی خودمان است. نوع برخورد وی با تن و نقش آن در مسابقه و تمرین بستگی زیادی به ساختارهای ورزش مورد نظر دارد. محمدعلی کلی به چابکی و سنگینی مشت هایش نیاز داشت. آرنولد شوارتزنگر به خاطر حجم و تناسب اندام اش مغرور بود و کسی که گلف بازی می کند، پس از حساب بانکی به قدرت تمرکز و تسلط بر حرکات شانه، بازو و... نیازمند است.

اما پیش از همه، ورزشکاران «حرفه» ای هستند. بعید است که هنگامی که کارل مارکس موضوع از خودبیگانگی انسان در ارتباط با شغل خود را طرح می کرد، می توانست حدس بزند که روزگاری خواهد رسید که حرفه ای به نام ورزش به وجود می آید. ورزشکار حرفه ای تحت کنترل و حتی تحت تعقیب است. برنامه تغذیه، مناسبات جنسی، ساعات خواب و بیداری و رفت و آمد های او حساب شده هستند. زیرا «فرآورده» ای که می خواهد به مسابقات برسد می بایست از هر لحاظ بی نقص باشد. آنچه ماده تولید محسوب می شود، تن است. شیئی که تولید می گردد، تن است و سرآخر، چیزی که به مصرف می رسد، تن است. ورزشکار واحدی است که در آن به شکل شگفت آوری ماده، فرآورده و مصرف در یک کالبد متمرکز شده اند. طرفه آن که بخش قابل توجهی از تولید کننده و نیز مصرف کننده نیز شخصی ورزشکار است. او شهر شام است؛ یا به زبان مدرن تر «پکن» ی در قواره انسان.این کالبد، جدای از جنبه نمایشی، چیزی است که ما (به عنوان ورزشکار) در کار مصرف آن هستیم، حتی قبل از این که چیزی را برای کالبد خود مصرف نماییم و این دو معنا بسیار متمایزند. آن که برای کالبد مصرف می کند، خواهشی فیزیولوژیکی را بر می آورد. اما کسی که کالبد را صرف می کند، خواستی معنایی را گردن می نهد. معنا، چه خاستگاهی هوس بازانه داشته باشد و چه از سرشتی روحانی برخیزد، به حوزه ای غیر فیزیکی تعلق دارد.

بدن، در عصری که رفته رفته از دایره تولید اخراج می گردد، (به خاطر اتوماسیون) مجبور خواهد بود خود را در دایره مصرف باز تعریف کند. بدن به آن اندازه که در ورزش خالص و انتقامجو است، در هیچ جا دیگر نیست. «جا»یی که ماده، فرآورده و مصرف را در خود جمع می کند. اینها در برابر بی اعتنایی دستگاه تولید متحد می شوند تا مقاومت کرده و حیثیت خویش را بازیابند. بدین معنا فرایند ورزش شامل تمرین، مسابقه و نمایش مبارزه ای علیه «غول» تولید است که هر روز توهین بیشتری به کالبد می کند.

● عمل

ورزشکار به همراه بهترین دوست اش، کالبد، باید خویش را در رابطه دقیقی با امری حیاتی قرار دهد. چیزی که برای کسب افتخار اهمیت فراوانی دارد. او جهت تلاش برای پیروزی در عمل باید بر ناخود آگاه خود تسلط یابد. جزیره ای که کریستف کلمب آن «فروید» روز و شب بر آن نماز می برد. سرنوشت مسابقات وابستگی زیادی به واکنش های ورزشکار در قطعه زمانی کوتاهی دارد. زیرا تأخیر با شکست برابر است. آن که سریع تر و صحیح تر (در این مرحله صحیح اهمیت خاصی دارد) عمل نماید، به روی سکو می رود. صدور چنین واکنشی طبیعتاً برگرده ناخودآگاه خواهد بود. از این رو ورزشکار و مربی، در طول تمرین حرکات را بارها تکرار می کنند. زیرا در کشاکش مسابقه امکان تعمق برای انتخاب عمل آشکارا محدود است. پس تفکر به پیش از عمل رانده می شود. تا لحظات رقابت سکان به دست ضمیر ناخودآگاه سپرده شود. بدین سان عمل ورزشی تبدیل به استعاره ای از زندگی کنونی می شود. موضوع ورزش و ناخودآگاه انبوهی از مسائل فیزیولوژیکی و روانشناسانه را پیش می کشد. اما در یک نگاه کلی درباره این رابطه و شباهت آن به زندگی در عصر ما می توان گفت که این شباهت (با علاقه استعاری) در «راندن تفکر و داوری (درباره گزینش واکنش) به پیش از لحظات «عمل» است. زیستن در موقعیت اکنون نیز مستلزم راندن تفکر داورانه (به معنی داوری شخصی برای انتخاب عمل درست در میان انتخاب ها) به پیش از انتخاب است. ورزشکار هنگام واکنش علیه حرکت حریف با هزاران انتخاب روبه رو می شود. پس واکنش صحیح‎/ سریع مستلزم آمادگی ناخودآگاه است. پس ورزشکار و مربی قبلاً تصمیم گرفته اند که چه باید کرد. عمل ورزشکار نماد داوری پیشینی است.انسان در عصر ما نیز در عصر زندگی هنگام اتخاذ تصمیم با هزاران پیشنهاد روبه رو می شود. با تعداد زیادی بسته های حاوی اطلاعات؛ به طوری که نمی توان درباره ارزشمندی یا بی ارزشی آنها به سرعت تصمیم گرفت، پیش از این نیز انسان روزگار آن قدیم هنگام تصمیم گیری در باب ارزشمندی و بی ارزشی انتخاب ها دچار مشکل بود. با این تفاوت که نا آگاهی انسان آن سوی قرن حاضر نتیجه عدم اطلاع رسانی بود. برعکس، انسان این سوی قرن ها با مشکل فربه بودن اطلاعات موازی و حتی گاهی ضد و نقیض روبه رو بوده است.

آدمی در بطن این هیاهو نمی داند کدام صدا از چه منجی صادر می شود. لذا مجبور به گزینشی شبه غریزی است. ما باید قبل از انتخاب تکلیف خود را روشن کنیم. در واقع ما با تفکر داورانه درباره ارزشمندی انتخاب ها آنها را انتخاب نمی کنیم، بلکه براساس جزم ها درونی دست تأیید بر شانه یکی از آنها می گذاریم. به جز فربگی حاد اطلاع رسانی، موضوع دیگری نیز گریبان بشر دهه های حاضر را می فشارد و آن همانا تجربه ناکامی آدمی در پیش بینی، انتخاب و تأیید و تکذیب های گذشته است. او هر بار با اطمینان یک امپراطور نظر می داد و هر بار ناکام می ماند. نباید گفت سر انسان به سنگ خورده است، بلکه انسان معاصر سنگباران شده است. تجربه شکست مکرر در انتخاب ها، پیش بینی ها و تأیید و تکذیب ها به صورتی بحرانی ظهور یافته است. به گمان من یکی از دلایل دشواری در آینده پژوهی به همین تجربه باز می گردد.

به هر رو سپردن داوری به ناخودآگاه در مسابقه ورزشی بسیار شبیه به سپردن انتخاب میان انتخاب های ارزشمند به ناخودآگاه در زندگی روزمره انسان «اکنون» است.این شباهت باعث می شود عمل ورزشی به استعاره ای از زندگی ما تبدیل شود. نگریستن به عمل ورزشی، نگاه به استعاره ای از زندگی است. شاید به همین دلیل امروزه ارزش تماشای مسابقه ورزشی با ورزش کردن برابر یا حتی بسی بیشتر باشد. چه، خیره شدن به مسابقه یعنی توجه به پراتیک افراطی بشر اکنون از خلال استعاره.

● نمایش

فرایند شکل گیری پدیدار ورزشکار در جنجالی ترین مرحله یعنی نمایش، وضعیت حساسی می یابد. وضعی که از هزاران امر غیر ورزشی آب می خورد. آیا آنها واقعاً اموری غیر ورزشی هستند پس پشت ورزشکار بازی هایی در جریانند که فقط یکی از آن شمار، پدیدار متورم تاریخ ورزش است (که خود منقم به تاریخ حماسه ها از یک سو و تاریخ هماوردی های صلح طلبانه در انواع المپیادها و رقابت ها از دیگر سو است). ورزشکار خود را قهرمان ملی [محلی یا قبیله ای] می انگارد، زیرا که تبار او به تقویم هماوردی باز می گردد. او خویش را همراه با مسئولیتی که برای احیای امر ظفرمندی برگرده می گیرد، متمایز و معنا دارد می دانست و می داند. تناسب اندام و حرکات متهورانه که ناشی از انعطاف و قدرت وی هستند همچون نشانه هایی بیننده را از راه یادآوری حماسه ها به جوهر قهرمانانه ورزشکار رهنمون می کنند. او همچنین برای به نمایش گذاردن تن‎/ ضمیر ناخودآگاه ناگزیر از قرار گرفتن در ساختار ورزشی است. روابط و وجه اجتماعی رشته ورزشی نیز ساختاری را به شکل پیچیده صورتبندی می کند که هر ورزشکار در ارتباط مقید کننده ای با آن قرار می گیرد. پس او نشانه ای است که ساختار های مربوط از خلال اش دیده می شوند.می بینید که فرایند بارگذاری معنایی بر روی سوژه ‎/ابژه ورزشکار بستگی زیادی به بازی ها و جلوه گری هایی دارد که تاریخ، ساختار ورزشی و ساختار اجتماعی در درون نماد ورزشکار متبلور می کنند. آنها در بدنی متجلی می شوند که در ربط با ناخود آگاه جهت جلوگیری بر ساخته می شود. اما هنوز کار تمام نشده است. در صحنه مسابقه تماشاگران برای ادامه پروژه ساختن اش حاضرند. آنها شاهد یک درگیری میان دو گروه نمادین هستند. مناسک گروهی یا شخصی ورزشکاران و رفتار آنها نشانه هایی هستند که گاهی حیرت آورند. برای مثال چند سال پیش در یک مسابقه فوتبال کسی که ماجد عبدالله (بهترین بازیکن قرن عربستان) را مصدوم کرد، در حالی که بر سر خود می زد، می گریست. مرتبه اجتماعی ماجد به عنوان یک «شیخ» و محبوبیت او به عنوان یک فوتبالیست اخلاقی مسبب این واکنش عجیب و غریب بود.

تماشاگران احتمالاً طرفدار یکی از طرفین هستند. هواداری معمولاً وقتی جدی تر می شود که تیم ها از دو فرهنگ (گاهی از دو کشور) متفاوت باشند. در ۱۶ جولای ۱۹۵۰ استادیوم رؤیایی «ماراکا» شاهد فینال برزیل و اروگوئه بود. برزیل مقابل تعدادی بیش از ۱۷۰‎/۰۰۰ نفر مشوق نتیجه را واگذار کرد. هرچند ۴ سال بعد در بازی دیگری اروگوئه را شکست داد ولی مردم این سرزمین هنوز از آن خاطره با عنوان (هیروشیمای برزیل) یاد می کنند. تصوری که تماشاگران از خودی و غیر خودی دارند، می تواند بسیار تأثیرگذار باشد به گونه ای که ایشان را وادار به ابراز خشونت کند.

بستر فرهنگی ورزشکاران و تماشاچیان و رفتار آنها تنها جزیی از مسائلی است که در صحنه جریان دارد. وقتی قرار باشد نمایش از طریق رسانه عرضه شود، موضوع پیچیدگی گیج کننده ای می یابد. آمریت رسانه از جمله اموری است که در باب آن قلم ها فسرده و کتاب ها به هم رسانده اند. اما فی الجمله می توان به کارگردان و نقش مؤلفی او به وسیله تکنیک های فیلمبرداری و نمایش اشاره کرد. کارگردان تلویزیونی به همراه همکاران خود، بازی را به مثابه ماده خام به امری قابل پخش تبدیل می کند. انتخاب دوربین، زاویه آن، تکرار صحنه آهسته، جهت گیری گزارش و ... متنی را شکل می دهد که گروه مؤلفان با مهندسی کارگردان پیش می نهند.امکان نمایش دهندگی به صورت برجسته ای در امر ورزش وجود دارد. این امکان نمایش ورزش را با عصر ما پیوند می دهد. عصری که بودریار آن را «وانمودگی» نامید. در روزگار وانمودگی ورزش کار بیش از هر زمان دیگری خاصیت تألیفی دارد. مدل شدن ورزشکاران بهترین مثالی است که می توان در تأیید وجه نمایش ورزش به آن اشاره کرد. در نهایت آنچه تألیف می شود، یعنی ورزشکار حاصل تاریخ، کالبد، ساختار ورزشی، مناسبات عصر، قواعد نمایش است. ورزش و ورزشکار چیزی است که تماشاگران و بلکه همه ما به عنوان عضوی از جامعه مدرن در ساختن آن دخیل هستیم. کسی که در شهر زندگی می کند از راه تأیید و پیروی از قواعد شهر، به ناچار جزیی از زندگی شهری با تمام ابعادش است. شهروند می بایست همچون پایانه ای بررسی شود که انواع پروژه ها با تمام قواعد ش در آن پیشروی می کند. او خود در پیشبرد آنها دخالت می کند. هرچند نه آزادانه، ولی مؤثر. کارگران مشغول کارند.