سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

آزادی و مسئولیت از دیدگاه سارتر و هایدگر


آزادی و مسئولیت از دیدگاه سارتر و هایدگر

فقدان مبنای عینی برای تحقق آرزوها یا به افسردگی می انجامد یا به عصیان در برابر هرگونه تعینی سارتر «هیچ» را در دل دازاین می نشاند و این هیچ انگاری را مبنایی قرار می دهد برای مسئولیت بی قید و شرط انسان اما هایدگر كه دازاین سارتر را سوژه اندیشنده محصور در متافیزیك مدرن می داند, بر آن است كه هیچ Das nicht در هستی است

در میان فیلسوفانی كه در قرن بیستم به اگز یستانسیالیست معروف گشته اند، ژان پل سارتر یكی از كسانی است كه این عنوان را پذیرفته و فلسفه خود را، كه آن را فلسفه ای اومانیستی می داند، اگزیستانسیالیسم خوانده است. تحقیق در مبنای موافقت او با این عنوان، معنا و هدف فلسفه او را روشن تر خواهد كرد. سارتر از پدیده شناسی هوسرل، همچون ابزاری برای تحلیل های اگزیستانسیالیستی خود بهره می گیرد و برای نیل به این مقصود، خود را ناگزیر از اعمال تغییراتی در روش و محتوای پدیده شناسی هوسرل می بیند. در واقع هدف او از روی آوردن به پدیده شناسی، مانند هوسرل تبدیل فلسفه به علمی دقیق نیست. او به هیچ وجه دغدغه فراهم آوردن بنیا نی مطلق برای علوم تحصلی را ندارد.

كنار نهادن آرمان بداهت و تیقن، حركت پدیدارشناسانه او را از بن متفاوت از آن هوسرل می سازد. هوسرل در جست وجوی بنیان مطلقی كه علوم تحصلی را بر آن استوار بتواند داشت، خود را ناگزیر از اعمال تقلیل های متوالی می دید و سرانجام پس از پی بردن به شباهت طرح خود با فلسفه استعلایی كانت اگوی استعلایی را «قاره ای جدید» خواند كه پدیده شناسی در ساحل آن لنگر انداخته است، و وظیفه خود را روشن سازی نحوه تقویم جهان توسط اگوی استعلایی تعریف كرد. اما سارتر كه سولیپسیزم ناشی از این تغییر جهت استعلایی را بر نمی تواند تافت برای احتراز از آن، برخی مفاهیم هوسرل را به شیوه خاص خود تعبیر می كند. به عنوان مثال «قصدیت» از نظر او بیانگر همبستگی آگاهی با جهان است. او این حكم هوسرل را كه آگاهی همواره آگاهی از چیزی است می پذیرد، اما ابژه را ضرورتاً ابژه قصدی نمی داند. سارتر مفهوم قصدیت هوسرل را مبنای «برهان وجودی» خود قرار می دهد مفهومی كه هوسرل با توجه به انگیزه و غایت پدیده شناسی آن را نا موجه می دانست. به زعم سارتر این واقعیت كه آگاهی همواره آگاهی از چیزی است دلیلی است بر وجودی واقعی، ورای آگاهی؛ او این وجود را وجود فی نفسه می نامد. اساس كار هوسرل حیات آگاهی محض بود، زیرا اعتقاد داشت جهان آن گونه كه برای من وجود دارد- و در واقع جهانی فراتر از آن پذیرفتنی نیست- در حیات محض آگاهی و به وسیله آن تقویم می شود. در مقابل، سارتر كه در ایده آلیستی خواندن رویكرد هوسرل درنگ نمی كند و به همین سبب آن را نا پذیرفتنی می داند، به حیات انسان زنده، و نه فقط آگاهی او، می پردازد. او خود را، از آن رو كه معتقد است وجود فی نفسه امری واقعی و مستقل از آگاهی است، ایده آلیست نمی داند. توصیفات او سرانجام معلوم می دارد كه وجود فی نفسه به كلی غیر قابل توصیف است و هر توصیفی از آن ناگزیر به نفی فی نفسگی اش می انجامد. آیا با تایید استقلال فی نفسه می توان آن را به شیوه ای پدیده شناسانه توصیف كرد؟ وجود فی نفسه از هیچ چیز دیگر ناشی نشده بلكه فقط هست؛ هیچ ارتباطی میان وجود فی نفسه و امور ممكن یا ضروری نمی توان یافت. وجود فی نفسه برای همیشه غیر قابل توجیه و زیادی است؛ آن جاست، بی هیچ معنایی. درباره این وجود بی معنا، پوچ، بی دلیل، غیرضروری و زیادی فقط می توان گفت هست. همین «ناتوانی» است كه نشان می دهد فی نفسه، پدیدار است. آنتوان روكانتن، «قهرمان» رمان تهوع، تبعید شده از جهان روابط مرسوم و از این رو ناتوان از تعقیب دغدغه های بشری در اشیای دوروبر خود، آنها را پوچ و بی معنا می یابد.

شرح خود درباره لنفسه را، سارتر با اشاره به نوآوری هوسرل در زمینه آگاهی آغاز می كند. چنان كه گذشت، نزد هوسرل آگاهی دیگر آن عنكبوتی نیست كه چیزها را هضم می كند و آنها را به جزیی از وجود خود بدل می سازد. آگاهی به سوی چیزی جز خود «تعالی» می جوید. سارتر تعبیر خود از قصدیت را مقدمه ای می سازد برای توصیف لنفسه به عنوان نفی، واقعیتی كه با خود، عدم را به جهان می آورد. واقعیت انسانی، یك «گسست هیچ ساز» را در رابطه خود با جهان تحقق می بخشد؛ لنفسه وجهی است از وجود كه امكان پایدار هیچ سازی یا نفی آنچه هست اساس آن را تشكیل می دهد. لنفسه آن است كه هست و آن نیست كه هست. در انسان وجود مقدم بر ماهیت است. انسان محكوم به آزادی است و جز آزادی هیچ حدی بر آزادی او نیست زیرا انسان آزاد نیست كه آزاد نباشد. هر تلاشی برای پنهان كردن آزادی كوششی است برای یكسان كردن انسان با فی نفسه. این سان، كاركرد فی نفسه همچون مقوله ای وجود شناختی در فلسفه سارتر روشن می شود. او وجود فی نفسه را «متضایف» وجود لنفسه می داند: خطری در كمین انسان، دامی در راه او، چرا كه با چیزی شدن و ماهیت یافتن، انسان وجود خاص خود را وا می نهد. انسان بودن انسان در گرو نفی بی قید و شرط است. اما انسانی كه از هر گونه ماهیتی گریزان است و هیچ گاه آنچه هست نیست چگونه می تواند به چیزی متعهد شود؟ چگونه سارتر تعبیر خاص خود را از آزادی مبنای مسئولیت مطلق انسان قرار می دهد؟ هر عذری كه انسان ها برای رفع مسئولیت از خود می آورند مبتنی بر جبر است. آنها چنان سخن می گویند كه گویی انسان موجودی است آزاد و در عین حال مجبور: انسان صاحب اراده ای آزاد است اما برخی سوائق و عواطف نیز هستند كه انسان تسلطی بر آنها ندارد و همین ها آزادی او را محدود می كنند؛ از سوی دیگر غایات و ارزش ها هم اموری از پیش موجود و داده شده اند كه انسان در تعین آنها نقشی ندارد. اما سارتر با طرد همه این امور بر آزادی مطلق انسان پای می فشارد. او با تلقی انسان همچون موجودی متشكل از اجزای گوناگون مخالف است و انسان را از آن حیث كه انسان است واقعیتی بسیط به شمار می آورد كه چیزی جز عدم نیست. من با احساس خطر می گریزم و جان خود را نجات می دهم؛ ترس انفعالی است در من، كه هیچ تسلطی بر آن ندارم و حفظ زندگی غایتی است كه در تعین بخشیدن به آن، من هیچ نقشی نداشته ام. اما سارتر با طرح امكان نترسیدن و نگریختن، به زعم خود بنیان توجیهاتی از این دست را سست می كند. بسیارند كسانی كه هنگام خطر نمی گریزند و حتی جان خود را می بازند. همانگونه كه افرادی این چنین، آزادانه، ماندن و مردن را بر می گزینند فرد پیشین نیز ترسیدن و گریختن را انتخاب كرده است. هر تلاشی برای وارد كردن عناصر فی نفسه در واقعیت انسانی و پر كردن آن، به منظور نفی امكان های گوناگون و توجیه یك امكان با طبیعی جلوه دادن آن صورت می گیرد.

تاكید سارتر بر ضرورت فراروی فرد از هرگونه ماهیت در هستی و نیستی، در نقد عقل دیالكتیكی جای خود را به توالی جنبش و نهاد و تعبیر نهاد به عنوان «عمل متحجر شده» و ضرورت فروپاشی آن می دهد. فلسفه سارتر فلسفه ای سراسر آنارشیستی است. او وجود فی نفسه را پیش می كشد تا آن را نفی كند و تمام توجه خود را بر واقعیت بشری متمركز سازد. پس از هستی و نیستی، وجود فی نفسه به شكلی دیگر- یاد آور «بت وارگی» و «شی ءشدگی» نزد ماركس- همچون واقعیت انسانی شیء شده ظاهر می شود.

هوشمند مشایخی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.