سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
بچه دار نشدن را بزرگ نکنید

گاهی اوقات در شرایطی که فکر میکنی همه زمینهها برای اتفاقهای خوب فراهم است و میخواهی برای آینده خودت و خانوادهات برنامهریزی کنی، همهچیز به هم می ریزد و تو به یکباره در برابر موضوعی قرار میگیری که هیچ پیش زمینه ذهنی از آن نداشتهای و مشکل اینجاست که این موضوع دیگر فقط تو را درگیر نمیکند...
تو حالا ازدواج کردهای، همسر داری، مسوولیت داری و عذاب وجدان این موضوع بیشتر عذابت میدهد. حالا فکر کن تو و همسرت بچهدار نشوی و این موضوع به خاطر ناباروری تو باشد. چه میکنی؟!
● داستـان ایـن هـفـتـه
به جای اینکه من از دست او شاکی باشم، این اوست که مدام خودش را شماتت میکند. اصلا قبلا اینطور نبود. تا روزی که جواب آزمایش قطعی را نگرفته بودیم، مشکل خاصی هم نداشتیم. تمام مشکل ما از زمانی شروع شد که برای بچهدار شدن اقدام کردیم. مدتی از این موضوع گذشت و کمکم نگرانی ما زیاد شد. خود پیام خیلی بچهها را دوست داشت و این دو، سه سال را هم فقط به خاطر درس من صبر کرده بود. از روزی که جواب آزمایش مشخص کرد بچهدار نشدن ما به دلیل مشکل ناباروری پیاماست، حال او به کل عوض شد. چند وقتی کارش فقط گریه کردن بود. در پارک، در تلویزیون، در مهمانی، هرجا که بچه میدید چشمش پر از اشک میشد.
خیلی با او صحبت کردم که «ما همینطوری هم خوشبختیم، چرا زندگی رو داری به خودت و من زهر میکنی؟» حال پیام آنقدر بد بود که اصلا یادم رفته بود من هم بچهدار شدن را دوست دارم. مدام به خودش فحش و لعنت میفرستاد که «من فلانم و بهمانم و زندگی تو رو خراب کردم و تو میتونستی الان بچه داشته باشی و خوش بودی ولی حالا موندی پای منی که ...» و از این حرفها.
خیلی سعی میکردم کاری نکنم که پیام احساس ضعف کند. من هم بچه دوست داشتم ولی پیام را بیشتر میخواستم. اگر بگذریم از اینکه گاهی بعضی از اهل فامیل و آشناها که از سر دلسوزی یا غرض در گوشم میخواندند که «بیچاره باید پای شوهرش بمونه و بسوزه و بسازه» و مرا هوایی میکردند، اصلا این ماجرا برایم مهم نبود. من تا آن روز خیلی چیزها داشتم که دیگران حسرت آن را میخوردند ولی بدی ماجرا اینجا بود که این وضعیت پیام را به شدت به هم ریخته بود و آرامش را از زندگی ما برده بود.
پیام حتی چند بار با لحنی که انگار از من رفتار زشتی دیده باشد یا به من مشکوک شده باشد به من گفت: «برو با کسی زندگی کن که بتونه خواستههات رو تامین کنه؛ من رو که میبینی، وضعیتم اینه؛ ما باید از هم جدا بشیم.» و هر بار من باید کلی دلیل و منطق میآوردم که «من از این وضعیت راضیام و مشکلی با نداشتن بچه ندارم.»
تا به حال چند بار به پیام پیشنهاد کردهام که یک کودک را به فرزندی قبول کنیم ولی او مخالفت میکند. پیام میگوید: «خودت رو به خاطر من مجبور میکنی وگرنه دل خودت هم با این کار نیست.»
الان ۴ سال از این موضوع می گذرد ولی پیام هنوز با آن کنار نیامده و گاهی باز همان بحثهای قدیمی را پیش میکشد و انگار که من از سر دلسوزی کنار او مانده باشم، با خودش درگیر میشود.
● نظر روانشناس
دکتر پروین ناظمی
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
آیا بدون فرزند استحکام زندگی در خطر است؟
در فرهنگ جامعه ما این باور اشتباه وجود دارد که لازمه پایدارماندن یک زندگی مشترک، فرزند داشتن است در حالی که بسیاری از زوجهایی که سالیان سال است بچهدار نمیشوند، توانستهاند زندگی پایداری داشته باشند و برخلاف آنها بسیاری از افرادی که فرزند دارند، از هم جدا میشوند. مهم این است که دیدگاه ما در مورد حضور فرزند در زندگی مشترک چه باشد. آیا فرزند برای استحکام زندگی است یا شیرینتر کردن آن؟ وقتی دو نفر از هم رضایت دارند و از زندگی با هم لذت میبرند، فرزندنداشتن نمیتواند به زندگی مشترک آنها صدمه برساند. ازبینرفتن استحکام یک زندگی به علت بچهدار نشدن، زمانی رخ میدهد که دو نفر نتوانند همدیگر را تحملکنند. وقتی دو نفر زندگی مشترکی را آغاز میکنند، باید متوجه این موضوع باشند که هدفشان از کنار هم بودن، بچهدارشدن است یا خرسندی و با هم بودن. اگر هدف، فرزنددار شدن باشد، زندگی بدون فرزند پایدار نخواهد ماند اما اگر عشق ورزیدن به طرف مقابل باشد، بدون بچه نیز زندگی تا سالهای سال ادامه مییابد.
● نظر روانشناس
دکتر حسین ابراهیمیمقدم
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
استرس بچه دار نشدن را به حداقل برسانید
بهطور سنتی در جامعه ما این بحث وجود دارد که فرزندان به استحکام نظام خانواده کمک میکنند پس طبیعی است که خانواده بدون فرزند، احساس عدم امنیت کند. صاحب فرزندنشدن خود بهتنهایی از استرسهای مهم زندگی است مخصوصا اینکه در جامعه ما بحث دخالت و سرک کشیدن در زندگی دیگران و نمکپاشیدن به زخم دیگری هم دیده میشود. خانوادههایی که اولاد ندارند، مجبورند فشارهای چندگانه را تحمل کنند. خوشبختانه این طرز تفکر که فقط زن در فرزنددارنشدن مقصر است، تا حد زیادی از بین رفته است. پیش از این، چنین طرز تفکری باعث استرس فراوان برای زن میشد و با ازدواج دوباره شوهر، فشار روانی بر زن غلبه میکرد. بچهداشتن مسالهای است که به خصوص در خانمها به احساس هویت و تکامل کمک میکند. زنانی که صاحب فرزند میشوند، بیش از دیگر زنان احساس تعادل در زندگی دارند و زنانی که فرزند ندارند استرسهای روانی زیادی تحمل میکنند. علتهای ایجاد استرس روانی ناشی از فرزنددارنشدن، میتواند تاب و تحمل فرد را کاهش دهد و او را در برابر بیماریها آسیبپذیر کند. هرچند فرزنددار شدن سختیهایی دارد ولی به نظر احساس و حالت روانی بسیار بهتری در فرد ایجاد میکند.
در زوجهایی که به دلیل مشکل قادر به بچهدار شدن نیستند، استفاده از شیوههای کاهش اضطراب از جمله گروهدرمانی، شناختدرمانی، ورزش، دعا، احساس امیدواری و لذتبردن از جنبههای دیگر زندگی میتواند به کاهش استرس روانی در آنها کمک کند. اگر شرایط مهیا باشد، پذیرفتن سرپرستی یک کودک نیز میتواند تا حدی مساله را مرتفع و نیاز زوجین را برطرف کند.
● نظر روانشناس
دکتر ابوالفضل مهرینژاد
عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا
فواید فرزند نداشتن
گاهی زوجی که فرزند ندارند، زندگی خوبی دارند اما حرف و حدیثهای اطرافیان و دخالتهای بیجای آنها باعث بههمریختگی زندگی آنها و عدم ثبات آن میشود. باید پذیرفت که انسان بهطور ذاتی از دیگران بهخصوص افراد موجه و معتبر تاثیر میگیرد. بالابودن تعداد افراد در بیان یک موضوع، پایین بودن اعتمادبهنفس یا هوش یا سادگی شخصیت نیز باعث افزایش تاثیرپذیری میشود. در جامعه ما افراد در مورد امور گوناگون هم بسیار کنجکاو هستند اما فرهنگ درست و فهم ایجاب میکند که با جوسازی، القا و حرف و حدیث زوجهایی که فرزنددار نمیشوند، اذیت نکنند. بهتر است به جای برهمریختن زنذگی دو نفر و صحبت از خوبیهای فرزنددار بودن، در مورد گرفتاریهای آن صحبت شود. بیان واقعیتهایی نظیر بیوفایی بچه نسبت به والدین، عدم تضمین در خلفبودن او، عدم تحقق ایدهآلهای والدین در مورد آینده او و... میتواند مانع ایجاد احساس کمبود و محرومیت در زوج شود. زوجی که بچهدار نمیشوند نیز باید به نحوی خود را توجیه کنند که بودن بچه برابر با خوشبختی نیست. بچهدار شدن مساوی با برعهدهگرفتن یک مسوولیت است و فراموشنکنیم بسیاری از بچهها مایه رنج خانواده و جامعه هستند. باید واقعیتها را پذیرفت و به خود قبولاند بچهدارنشدن حکمتی دارد. باید بخشهای مثبت بچهدار نشدن مثل کمتربودن هزینه و استرس و مشغلهکاری را هم در نظر گرفت و به زندگی لبخند زد.
● نظر روانپزشک کودک
دکتر میترا حکیم شوشتری
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
به چه شرطی فرزندخوانده بگیریم؟
وقتی زوجی بچهدار نمیشوند و تصمیم میگیرند کودکی را به فرزندی قبول کنند باید چند نکته را مدنظر قرار دهند. اول اینکه باید بدانند بچهداشتن جزو اصول و تعهدات ازدواج بوده یا خیر! در صورتی که بچهداشتن جزو اصول یک زندگی مشترک و مشکل ناباروری مربوط به یکی از همسران باشد، پذیرش فرزندخوانده از سوی طرف مقابل سخت است و او ممکن است این تفکر را داشته باشد که شانس بچهدار شدن او با شخص دیگری وجود دارد. در این شرایط حتی پذیرفتن سرپرستی یک فرزند نمیتواند به استحکام خانواده کمک کند اما اگر بچهداشتن جزو اصول زندگی مشترک نباشد و رابطه اصلی، رابطه زن و شوهری محسوب شود به سرپرستی یک فرزند میتواند زندگی را شیرینتر کند اما نبود او هم باعث از همپاشیدگی زندگی نمیشود، پس در درجه اول باید این موضوع روشن شود که دلیل ناباروری چیست و بچهنداشتن جزو اصول است یا خیر و بعد از آن زن و مرد هر دو باید به این نتیجه برسند که پذیرفتن سرپرستی یک کودک میتواند نیازشان را برطرف کند یا خیر. اگر این تصمیم تنها بنا بر میل یک نفر باشد و طرف مقابل آن را به اجبار قبول کند، پذیرش فرزندخوانده در خانواده سخت میشود.
● نظر روانپزشک کودک
دکتر نسرین امیری
عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
با فرزندخوانده تان صادق باشید
وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنند، ممکن است بچهدار شدن جزو اصول آنها باشد یا نباشد. اگر بچهدارشدن جزو اصول یک خانواده محسوب نشود، ضرورت بر فرزنددار شدن نیست اما در برخی موارد خانواده بر این اصل شکل گرفته و بچهدارشدن جزیی از تعهداتی است که برای ازدواج بوده است. احساس مادری، جزیی از هویت زنان را تشکیل میدهد و محرومشدن آنها از مادرشدن ممکن است به ساختار زندگی مشترک آنها لطمه بزند. یکی از راهکارهایی که در این موارد پیشنهاد میشود، پذیرفتن سرپرستی یک فرزند است. البته از آنجا که بزرگکردن یک فرزند کار سختی است، زوج باید از نظر اقتصادی، جسمی و روانی آمادگی کافی داشته باشد. ویژگیهای فرزندخوانده و سن او به مادروپدر ارتباط پیدا میکند اما نکته مهمی که نباید فراموش کرد این است باید با فرزندخوانده با صداقت رفتار کرد. او باید بداند به دلایل خاص والدین کنونیاش او را انتخاب کردهاند و نسبتش با آنها فرزندخواندگی است. بیان این مساله به صراحت به کودکان درست نیست زیرا کودک مساله را درک نمیکند. میتوان از داستانهایی استفاده کرد که با جنبههای مختلف به کودکان و والدین آنها اشاره دارد و به این موضوع میپردازد که برخی والدین فرزندانی را به دنیا میآورند و برخی آنها را بزرگ میکنند. بعد از آنکه کودک آمادگی ذهنی پذیرش این مساله را پیدا کرد و از والدین پرسید که آنها جزو کدام دستهاند، والدین باید صادقانه به آنها بگویند که فقط بزرگشان کردهاند و به نحوی آنها فرزندخواندهاند.
الناز عبدالهی
پیمان صفردوست
سمیه مقصودعلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست