سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

وصیت


وصیت

گرچه دل کندن از تو آسان نیست که برایم به مرگ هم شاید...
می روم گم شوم در انبوه خاطراتی که بعد ِتو باید...
من معمای ساده ای بودم ، حجم تنهایی تو پیچیده
حل شدم در تو زود و ذهنت باز یک معمای …

گرچه دل کندن از تو آسان نیست که برایم به مرگ هم شاید...

می روم گم شوم در انبوه خاطراتی که بعد ِتو باید...

من معمای ساده ای بودم ، حجم تنهایی تو پیچیده

حل شدم در تو زود و ذهنت باز یک معمای تازه می زاید

آه! من طعنه می زنم انگار! هرچه باشد هنوز زن هستم!

دست من نیست شیطنتهایم ، اتفاق است، پیش می آید!

بعد از این استکان زهرآلود ، چون عروسی به خواب خواهم رفت

جای قند و نبات، عزراییل بر سرم گرد مرگ می ساید

آرزوهای کوچکم را حیف می برم با خودم به گور اما

آرزو می کنم تو خوش باشی، حسرتت بر غمم می افزاید

مجلس ختم من که می آیی ، یک لباس سفید بر تن کن

بارها گفته ام به تو آقا! رنگ مشکی به تو نمی آید

مژگان عباسی