جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مرهمی کمیاب برای سینمای ایران


مرهمی کمیاب برای سینمای ایران

نگاهی به مرهم

علیرضا داودنژاد فیلمسازی است که یکی در میان از آثارش خوشم می آید. فیلم هایی مثل نازنین، بچه های بد، مصائب شیرین، نیاز و تا حدودی هوو را دوست داشتم اما هشت پا، ملاقات با طوطی و تیغ زنش را نه ...

این بار فیلم او نماد یک فیلم اخلاق گرای سالم برای سینمای ایران است که مهمترین ویژگی آن در شیوه ی روایتش، گرفتار نشدن در دام شتابزدگی است. از این رو مرهم برای سینمای ایران غنیمت است، همانطور که زمانی "خون بازی" و صد البته "سنتوری" غنیمت بودند و شاید قدرشان را ندانستیم. فیلم از لحاظ مضمون، نوع پرداخت و شیوه ی روایتش تا حدودی به ساخته های رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب بالاخص فیلم "خون بازی" شبیه است اما من بیننده، فیلم داودنژاد را بیشتر می پسندم.

تقابل افکار سنتی با نسل مدرن در این فیلم به خوبی درآمده است و شاید در طی سالیان اخیر، "مرهم" اولین فیلمی باشد که بدون شعارزدگی، کلیشه پردازی، ادعای روشنفکری و همچنین چشم پوشی بر حقایق تلخ جامعه، می تواند فیلمی آموزنده باشد.

فیلمنامه ی "مرهم" داودنژاد در عین سادگی بیانش نشان می دهد که ساختار می شناسد. زمانی که فیلم را در سینما می دیدم برایم خوشبختانه یا متاسفانه جالب بود که کسی برای "مرهم" نخندید، دست نزد و سوت نکشید. این یعنی اینکه مردم شخصیت های فیلم داودنژاد را باور می کنند. شخصیت هایی که در عین بداهه گویی شان (آنگونه که در بعضی صحنه ها به نظر می رسد) دیالوگ های ساده و شیرینی را بیان می کنند و من لذت می برم از آن دیالوگ هایی که مادربزرگ و نوه اش به هم می گویند، زمانی که مادربزرگ برای اولین بار پایپ را در دستان مریم می بیند.

فیلم با یک فیلمنامه صادقانه و ساده به استقبال موضوع اعتیاد می رود. ساده نویسی نه ساده انگاری ... و این چقدر خوب است. روایت طوری است که بیننده دچار سردرگمی، ابهام در شناخت شخصیت، خستگی و ... نمی شود. فیلم داستان زندگی مریم (طناز طباطبایی) را روایت می کند که از خانواده ی سنت گرای خود دل بریده و به دنبال یک زندگی آزادانه است. به همین دلیل از خانه فراری شده و طولی نمی کشد که گرفتار اعتیاد می شود. در این میان مادربزرگش مرتب به او کمک می کند تا در باتلاق فرو نرود و از مهلکه ی اعتیاد نجات پیدا کند. مریم تصمیم می گیرد تا با دوستانش به شمال سفر کند و با وقوع اتفاقاتی در این سفر که اوج فیلم است مریم به اصل خویش بر می گردد، البته در آغوش مادربزرگش (اشرف السادات).

داودنژاد به خوبی از تکنیک دوربین روی دست در این فیلم استفاده کرده است. حرکات دوربین این فیلم قابل تحسین است. دوربین این فیلم داودنژاد مثل شخصیتی است که دچار سرگیجه است. شاید این دوربین برای ما نمایشگر یک نگاه نگران است، نگاهی که نمی تواند آرام و ساکن باشد. نگاهی که از سر بیقراری است به شخصیت های فیلمش. فیلم در کل ریتم خوبی دارد و این ریتم هنگامی که به زندگی خانواده ی دیگری سرک می کشیم کند نمی شود.

▪ اما بازیگران: بدون شک کبری حسن زاده (اشرف السادات) بازی باورپذیرتر، زیباتر و روان تر از سایرین به نمایش گذاشته است و من اصلا باورم نمی شود که این اولین تجربه ی بازی او در جلوی دوربین است. اوج هنر او در سکانس هایی است که مریم شیشه می کشد، سکانس های شمال و بالاخص سکانس آخر. طناز طباطبایی نیز با ارائه ی یک بازی قابل قبول مخاطب را با خود همراه می کند. سکانس هایی که با مادربزرگش صحبت می کند مخصوصا مواقعی که پایپ در دست دارد خیلی خوب درآمده است.

رضا داودنژاد، این اولین باری است که من به او می گویم بازیگر! واقعا جای رضا داودنژاد با این بازی حضور در "نون و ریحون" و "نیش و زنبور" است؟ او چقدر نسبت به کارهای قبلی اش بهتر کار کرده است و من چقدر تعجب کردم از آن صحنه ای که مریم در آن جاده در حال فرار کردن است و رضا با خونسردی تمام به سراغش می رود و او را پیش مادربزرگش می برد. نوع همراهی اشرف السادات با مریم هم به همان شکلی است که باید باشد. دیگر خبری از نصیحت، دعوا و جار و جنجال نیست اما نگرانی در نگاه اشرف السادات موج می زند.

به سراغ صحنه های آخر فیلم برویم: صحنه ای که مریم در آغوش مادربزرگش (اشرف السادات) قرار می گیرد. جالب است که دوربین از نمای کلوزآپ به لانگ شات می پرد و دوباره یادآوری می کند این فاصله ها را ... اینکه ممکن است دوباره این فاصله ها بوجود آیذ.

▪ جمع بندی: فیلم سه نقطه ی قوت دارد که باعث شده تحسین منتقدان و سینماگران را به دنبال داشته باشد.

۱) فیلمنامه ای واقع گرا با دستمایه قراردادن آنچه که امروزه یکی از دغدغه های جوانان است. فیلمنامه ای ساده و صادق که به دور از شعار و کلیشه پردازی با مخاطب ارتباط برقرار می کند.

۲) دوربینی که بسیار خوب و بجا حرکت می کند. کار فیلمبردار و همینطور دکوپاژ داودنژاد در نود درصد صحنه هایش دیدنی است و آن دوربین روی دستی که بر خلاف خیلی از فیلم ها در این فیلم باید استفاده می شد.

۳) بازی زیبا و ستودنی تیم بازیگران علی الخصوص کبری حسن زاده و طناز طباطبایی که با ارائه ی یک بازی حسی زیبا در ایجاد ارتباط با تماشاگر موفقند.

بنا به این تفاسیر به زعم نویسنده، "مرهم" یکی از منسجم ترین فیلم های چند سال اخیر سینمای ایران و بهترین فیلم داودنژاد است که نشان داد این فیلمساز هنوز هم می تواند خاطره ی فیلم های خوب "بچه های بد" و "مصائب شیرین" را برایمان زنده کند.

در پایان جمله ای زیبا از مهدی فخیم زاده بازگو می کنم: داودنژاد در این فیلم شیطان اعتیاد و فرشته ی محبت را رو در روی هم قرار داده و از آن مرهمی ساخته برای زخم دردناکی از زخم های جامعه.

حمید سلجوقی