جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
چشم دل بازکن که جان بینی
مدرنیته با وجود پیشرفتهایی که در زندگی بشر ایجاد کرده است از منظر بسیاری از متفکران، فرآیندی مبارک در تاریخ بشر شمرده نمیشود؛ چرا که باعث خارجشدن زندگی بشر از مسیر طبیعی وی گردیده است. از مهمترین این منتقدان، متفکران سنتگرا هستند که بویژه به علم مدرن بسیار به دید انتقادی مینگرند.
سنتگرایان از مهمترین منتقدان تجدد و علم مدرن هستند، اما سوال مهم اینجاست که آنها پس از نقد علم مدرن چه پیشنهاد یا راهحلی برای احیای علم قدسی و فهم مکتب جاودان خرد از وجود به انسان معاصر معرفی میکنند؟ البته توجه به این نکته هم مهم است که سنتگرایی مخالفتی با خود علم ندارد، بلکه نقد آن متوجه مدعیات فلسفی علم است که بظاهر از محدوده مرزهای آن فراتر رفته است.
مکتب سنتگرایی، وظیفه احیای علم قدسی را بر خود پذیرفته است. سنتگرایان مسلمان در آثار خود دو دسته از مخاطبان را پیش رو دارند: مسلمانان و دیگر خوانندگان. به گاه سخن گفتن با مسلمانان، تاریخ تمدن سنتی ایشان و مشارکت پرشکوه محققان مسلمان در گسترش علم را متذکر میشوند. با این حال، این نکته را هم یادآور میشوند که رویکرد و انگیزههای آن تمدن اسلامی با علم مدرن یکی نبود. به همین خاطر، نظریه مورخان علم که مدعی تداوم تمدن اسلامی در تمدن غربی هستند را رد میکند. برخی سنتگرایان، تقلید کورکورانه از تمدن غرب را ویرانگر وجوه هویتی و فرهنگی جامعه مسلمانان میداند: «اگر تمدن اسلامی مایل به تداوم حیات تمدنی خود باشد، تامل دوباره در بنیادهای علم مدرن و مبانی نظری آن برایش ضروری است. تمدن اسلامی باید دست به فرآیندی بزند که در آن به بازخوانی، بازسازی، قبول یا رد جنبههای گوناگون علم مدرن تحت اشراق نگاه مابعدالطبیعی و جهانی اسلام درباره ماهیت واقعیت بپردازد. در سطح عملی نیز باید سعی کند تا معیار مستقلی برای پاسخ به پرسشِ چه چیزی را باید قبول کرد و چه چیزی را نه؟ بیابد.» ( سید حسین نصر در کتاب مسلمانان و تکنولوژی ص ۵۱)
نصر، از جمله سنت گرایان، از مسلمانان میخواهد علم مدرن را مبتنی بر اصطلاحات همان علم عمیقا بخوانند و سپس در نگاهی مقایسهای آن علوم را از منظری اسلامی بررسی کنند تا بتوانند مبانی فلسفی آن را نقد و سپس علم خود را احیا کنند. این سلوک از منظر سنتگرایی منجر به فهم تفاوتهای فلسفه و تفکر اسلامی با فلسفه و تفکر مدرن میشود. بنابراین جامعه مسلمانان نباید کورکورانه هر آنچه از فناوری غربی به سوی آن صادر میشود را بپذیرد.
بر مبنای سنتگرایی اگر در جایی مسلمانان چارهای جز پذیرش فناوریهای مدرن ندارند باید آنچه را «مطلقا ضروری» است، اخذ کنند و سپس علم و فناوری خود را بنیان نهند.
آنگاه که سنتگرایان برای مخاطبانی عامتر سخن میگویند، بحران علم و فناوری مدرن را مورد توجه قرار میدهند. نمونه این بحرانها، بحران زیستمحیطی است که از منظر سنتگرایی نتیجه کاربری علم مدرن در ساختار فناوری است. در اندیشه سنتگرایانه، انقلاب علمی اروپا، ماهیت فناوری تاریخی بشر را تغییر داده است.
این سخن به آن معناست که ابزار به جای انسان نشسته است. فناوری پیشامدرن اثری هنری بود در حالی که فناوری مدرن حس و مفهوم هنربودن را از فناوری گرفته است. زندگی انسان پیشامدرن پوشیده از ابزاری بود که محصول هنر و زیبایی انسانی بودند. حال نخستین کاری که باید در این عرصه انجام شود فهم تفاوت میان فناوریهای سنتی است که تداوم دست، احساس و دیگر بخشهای بدن، همچنین روح ما بودند و همانند بدن در خدمت روح قرار داشتند و فناوری مدرن که بر آدمی غالب شده است.
نکته: حتی اگر تصور شود انسان متخلق به اخلاق از فناوری مدرن استفاده صحیح و مناسب میکند، اما میتوان این مثال را یادآور شد هنگامی که اتومبیلی به حرکت درمیآید، حتی اگر با اخلاقترین انسان راننده آن باشد، باز هم با تولید گازهای مخرب محیط اطراف خود را آلوده میکند
بر مبنای آثار سنتگرایان، فناوری مدرن دو گونه ویرانی به بار میآورد؛ یکی بر زیستبوم بیرونی و دیگری بر محیط زیستدرونی آدمی. آن که زیستبوم بیرونی را تخریب میکند، جنگلها، رودها، نظام چرخه طبیعی، هوا و... را هدف قرار میدهد و آن دیگر که اندرون را سستبنیان میکند همان محصولات کشاورزی و غذایی علم مدرن است که با رشد هورمونی خود به ضد خود بدل شده آدمی را بهدام بیماریها میافکند. تأثیرات روانی و معنوی هم که جای خود دارد. تلفنهای همراه و امواج ایکس و مانند آن هم ویرانگر زیستبوم روانی و فیزیکی انسان است. حتی اگر تصور شود انسان متخلق به اخلاق از فناوری مدرن استفاده صحیح و مناسب میکند، اما میتوان این مثال را یادآور شد هنگامی که اتومبیلی به حرکت درمیآید، حتی اگر با اخلاقترین انسانها راننده آن باشد، باز هم با تولید گازهای مخرب، محیط اطراف خود را آلوده میکند. «فناوری فرهنگ خاصی را به همراه خود میآورد و مخالف ساختار همه جوامع سنتی است که در آن، میان آدمی و مصنوعاتش روابطی معنوی برقرار است.» (همان ۹۶۱)
برخی سنتگرایان با استفاده از فناوریهای مدرنتر برای حل بحرانهای زیستمحیطی مخالف هستند. راهحل آنها احیای نگاه قدسی به طبیعت است. آدمی اگر به اهمیت معنوی طبیعت علم داشته باشد، دیگر به هر قیمتیشده، حاضر به تخریب طبیعت نخواهد شد.
● نقدها و نتیجه بحث
هیچ فیلسوفی در تاریخ فلسفه نیست که از گزند نقد در امان مانده باشد. اساسا ماهیت فکر فلسفی بر شناخت و نقد و تحلیل استوار است. سنتگرایان هم در این میانه استثناء نیستند. آنها، هم از سوی مدرنیستها و هم از سوی متفکران اسلامی مورد نقد قرار گرفتهاند. یکی از نقدهایی که هماره بر مکتب سنتگرایی رفته است، آن که ایشان را نسبت به گذشته دارای حس نوستالژیک دانستهاند. این نقد البته نقدی جدی و علمی به نظر نمیرسد. درست است که مکتب سنتگرایی به گاه سخنگفتن از علم مقدس به گذشته مینگرد، اما نکته آن در بازسازی گذشته نیست بلکه تحصیل دوباره همان شعوری است که در تمدن سنتی منتج به استشمام رایحه امر قدسی میشد. آنچه باید مورد بازسازی قرار گیرد، گذشته نیست بلکه فهم امر قدسی است.
محمد لگنهاوزن در مقالهای تحت عنوان «چرا سنتگرا نیستم؟» سنتگرایی را واکنشی مدرن و غربی نسبت به مدرنیسم میداند، اما نکته در اینجاست که اگر عبارت مدرن مدنظر باشد، استلزامات آن چون انسانگرایی، عرفیگرایی و مانند آن هم باید در چنین مکتبی وجود داشته باشد؛ در حالی که این مفاهیم مورد نقد مکتب سنتگرایی قرار گرفته است.
با وجود این نباید فراموش کرد سنتگرایی، نقد خود را متوجه مبانی بنیادین علم مدرن میداند و نه خود علم. البته به نظر میرسد سنتگرایی در این باره نیاز به آشکارسازی بیشتری دارد. چرا که گاه سخن از بازسازی تمدن اسلامی یا علم قدسی هم به میان میآورد و این تنها به معنای نقد مبانی فلسفی علم مدرن نیست. اگر فرضا مطالعه بنیادهای علم مدرن منتج به بازسازی علم جدید شد، نقطه آغاز آن علم کجاست و از نظر عملی آیا امکان چنین تغییری وجود دارد؟
همچنین باید این مساله را در نظر داشت که آیا محدودکردن محقق به استفاده از گزارههای سنتی یا قدسی ممکن است؟ اگر چنین باشد بسیاری از محققانی که اکنون یا در گذشته با متون مقدس مواجه بودهاند، گاه به نتایج متفاوت و گاه متضادی رسیدهاند. حتی اگر باورهای دینی محققی در شکل دادن به نظریهای به وی کمک کند، از آنجا که همان نظریه برای اثبات نیازمند تجربه و تحلیل نظری است، نمیتوان گفت باورهای قدسی در اثبات آن گزارههای علمی نقش مهمی دارند. اینچنین مقولاتی باید در بررسی مکتب سنتگرایی مورد توجه بیشتری قرار گیرد. البته ناگفته پیداست هیچکس نمیتواند مکتب سنتگرایی را نادیده انگارد یا دست رد بر سینه آن بزند. از کمترین خدمات این مکتب در دوران سیطره مدرنیسم، تذکر بحرانهایی است که از ناحیه مدرنیته برای روح و جسم آدمی و زیستبوم وی اتفاق میافتد و کسی نمیتواند وجود این بحرانها را تکذیب کند. آنچه مهم است نقش منتقدانه مکتب سنتگرایی نسبت به علم مدرن است که کمک شایانی به جامعه انسانی برای بازبینی و بازسازی خطاهای خود از مسیر خود انتقادی و تحلیل خود میدهد.
سید امیرحسین اصغری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
غزه آمریکا طالبان توماج صالحی حجاب رئیسی رهبر انقلاب سریلانکا کارگران پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت
آتش سوزی کنکور سیل هواشناسی تهران سازمان سنجش شهرداری تهران پلیس سلامت فراجا قتل زنان
خودرو مسکن ارز قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو قیمت سکه سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران مهران مدیری کتاب تئاتر شعر سینما
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین حماس فرانسه اوکراین طوفان الاقصی جنگ اوکراین اتحادیه اروپا ترکیه انگلیس
پرسپولیس استقلال سردار آزمون بارسلونا بازی ژاوی فوتبال باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال تراکتور فوتسال تیم ملی فوتسال ایران
تیک تاک همراه اول بنیاد ملی نخبگان فیلترینگ ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات اپل نخبگان
مالاریا سلامت روان کاهش وزن استرس داروخانه پیری دوش گرفتن