دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بی قرارم, بی قرارم, بی قرار


بی قرارم, بی قرارم, بی قرار

بی قراری هر انسانی به شکل زندگی او و مشابه بودن اوست هم چنان که دردها و آرزوها و رنج ها و پرسش ها و نیازهای هر کسی نیز چنین رنگارنگ است

قرار یعنی آرامش، یعنی آن جایی که باید باشم، هستم، آن چیزی که باید داشته باشم، دارم. قرار، یعنی فاصله ی میان بایدها و هست هایم چندان نیست که درونم را آشوب زده و ناراضی کند. قرار، همان وضع و حالی است که در خانه ی خود، به ویژه پس از یک آوارگی، تجربه می کنیم. قرار یعنی داشته های من، با خواسته هایم همسایه است و دست در آغوش یکدیگر دارند.

قرار یعنی موجودی هایم، همان مطلوب های من است. یعنی من در وضع خوب و خوشایندی قرار دارم. و قرار یعنی من در نیمه ی روشن و زیبای هستی، ساکن شده ام. بی قراری، اما، وضعیتی رنج آور و ناخوشایندی است که خود را آن گرفتار می یابیم. بی قراری یعنی جهان آن گونه که مطلوب من است، نمی چرخد. بی قراری یعنی هستی، در تاریکی و ظلمت فرو رفته است. یعنی زندگی ام مرا در خود بلعیده است.

یعنی دیگر حوصله ی هیچ کاری را ندارم. بی قراری یعنی این و آن پا کردن. بی تابی کردن، سرک کشیدن، از زندگی لذت نبردن و دمی آرام ننشستن. بی قراری یعنی ناخوش بودن و از هست ها نارضایتی داشتن. بی قراری یعنی پریشانی درون و آشفتگی رنج دهنده ی برون. بی قرار یعنی از دست رفتن معنا، آوارگی ذهنی و بی خانمانی عاطفی. بی قراری، یعنی من در این خانه و با این خانه بیگانه ام. این خانه، خانه ی من نیست، خانه ی من جای دیگری است. و باز مفهوم جدایی و فراق مطرح می شود.

عنوان فایل
بی قرارم، بی قرارم، بی فرار application/pdf
articles1.pdf
309 KB
دانلود

علی زمانیان