پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
افیون آواها
در بین زیباییشناسان، در این که آیا موسیقی عامهپسند از اقسام هنرها محسوب میشود یا خیر، اختلاف وجود دارد. آدرنو که از متفکران چپگراست از منتقدان جدی موسیقی عامهپسند است و هیچ ارزش هنری برای این نوع موسیقی قائل نیست.
مطلبی که هماکنون میخوانید، ترجمه قسمت دوم از مقاله «زیباییشناسی موسیقی عامهپسند» است. قسمت اول از این مقاله قبلا در همین صفحه با عنوان «آیا پاپ هنر است؟» ارائه شد. در این قسمت، نویسنده انتقادات آدرنو به موسیقی عامهپسند را عنوان میکند.
از نگاه آدرنو، هنر اصیل باید دغدغه مسائل اجتماعی را داشته باشد در حالی که موسیقی عامهپسند، بدون چنین خصیصهای است و در واقع ابزاری است که قدرتهای تجاری به واسطه آن تودهها را مدیریت میکنند.
تئودور آدرنو، تبیینی تاثیرگذار و از حیث فلسفی پیچیده از ماهیت موسیقی عامهپسند قرن بیستم ارائه میکند. آثار او تنها آبشخور اولیه این نگرش است که موسیقی عامهپسند ساده، تکراری و خستهکننده است و بر همین شیوه باقی میماند، چراکه قدرتهای تجاری آن را با مهارت تهیه میکنند تا تودهها را که به شیوه منفعلانهای پذیرای این نوع موسیقی هستند، رام کرده و بر آنها مدیریت کنند.
هرچند گرایشهای مارکسیستی آدرنو تقریبا بر همه استدلالهای او تاثیر میگذارد، اما تاثیر نظریات او بر بسیاری از نویسندگانی که بصراحت مارکسیست نیستند آشکار است. متاسفانه آدرنو به سختنویسی شهره است. نوشتههای او درباره موسیقی دقیق، حجیم و انبوه بر صدها صفحه است.
آدرنو با این بصیرت [تامل خود را] آغاز میکند که ترکیبی از عناصر سرگرمکننده هنر تودهگرا - mass art - مشخصه اصلی موسیقی عامهپسند است.
موسیقی عامهپسند قرن بیستم، هنر تودهگراست، چراکه قدرتهای تجاری (commercial forces) اکنون موسیقی عامهپسند را بر مبنای الگوی صنعتی (industrial model) میسازند. هدف از تولید کالا (commodity) این است که بیشترین تعداد ممکن مشتری را به خود جذب کند بنابراین موسیقی عامهپسند باید عمومی، یکسان و دسترسپذیر باشد و همچنین از ریتمها و ساختارهای مشابه که مرتبا تکرار میشوند، ساخته شده باشد.
در عین حال تولید دائمی محصول جدید باید در معرض خرید مشتریان قرار گیرد. در نتیجه موسیقی عامهپسند، رقیب و جایگزین موسیقیهای سنتی فولکلور محلی و منطقهای (local and regional folk traditions) است (پس از انقلاب صنعتی، هنر فولکلور اصیل (genuine folk art) دیگر ممکن نیست.)
در جهان تجاری که در آن سرودهای مردمپسند (popular song) بسیار شبیه یکدیگر به نظر میرسند، این موسیقی نمیتواند به مثابه رسانه ارتباطات اصیل (medium of genuine communication) به کار آید. براساس موضعگیری تامل فلسفی، در خوشبینانهترین حالت ممکن یکسانسازی (standardization) و عرضه تجاری (commercial presentation) موسیقی عامهپسند بازتاب وجوه مهم شرایط اجتماعی اقتصادی است.
یکسانسازی موسیقی عامهپسند بازتاب فرآیند از خود بیگانگی (the alienating) است که خود یکسانسازی افسردهکننده و ملالآور سرمایهداری مدرن (modern capitalism) میباشد. تفریحات لذتبخش لحظهای که موسیقی عامهپسند آن را عرضه میکند ، صرفا غفلت از این «خودبیگانگی» است ؛ فرآیندی که موسیقی به خودی خود آن را تقویت میکند و از آنجا که موسیقی عامهپسند پاسخگوی هیچ یک از نیازهای اصیل (genuine needs) بشر نیست، عرضه موسیقی عامهپسند تقویت و حمایت از تکرار بیپایان چرخه مصرف (consumption) ، دلزدگی (boredom) ، از خودبیگانگی و غفلت مجدد از طریق مصرف است.
تحلیل آدرنو از موسیقی عامهپسند، هنگامی به نقد تام و تمام این نوع موسیقی مبدل میشود که او موسیقی عامهپسند را در تقابل با موسیقی هنری معرفی میکند. اگر فرهنگ ما نتواند جایگزین مناسبتری برای موسیقی عامهپسند تولید کند، ما نمیتوانیم از این موسیقی ابراز نارضایتی کنیم.
اگر هیچ موسیقی بهتری در دسترس نباشد، موسیقی عامهپسند واجد هیچ خصیصه ذاتی نادرستی نخواهد بود. [اما] آدرنو استدلال میکند که موسیقی بهتر واقعا قابل دستیابی است. او برای اجتناب از مقایسه ساده موسیقی کلاسیک و موسیقی عامهپسند، به قدر کافی موضوع را دشوار کرده است. نزد آدرنو، تقریبا هر موسیقیای که [در زمان او] به عنوان موسیقی هنری ارائه میشود، موسیقی بد است.
این گونه موسیقیها بندرت توسط مخاطب فهمیده میشود و اغلب مخاطبان از روی عادت به آن پاسخ موافق میدهند، اما آهنگسازان اصلاحطلب تندرو همچون آرنولد شونبرگ، موسیقی هنریای را تولید میکنند که از حیث اجتماعی پیشرفته است. این موسیقی با ارائه حقیقت، بیشتر به شنونده نسبت به دیگر موسیقی قرن بیستم، او را به چالش میکشد.
به نظر آدرنو، حقیقت، زیباییشناختی نه موضوع بیان مرسوم گفتههای راستین است و نه موضوع اظهاراتی است که از حیث اجتماعی مخالف محسوب میشوند (درون چارچوب اجتماعی اقتصادی سرمایهداری، موضع سیاسی پانک یا هیپهاپ، صرفا طعمه و ابزار دیگری است برای تجارت.)
حقیقت زیباییشناختی بسته به زمان و مکان خلق و مواجهه با اثر، نسبی است. این [حقیقت زیباییشناختی] مقتضی میدارد موسیقی به نحو مناسب مستقل از فشار اجتماعی اقتصادی باشد تا صداقت در آهنگسازی ممکن شود. مثلا انتظارات ما از لذت زیباییشناختی از پیش مبتنی بر رهاورد زیبایی [اثر] است. تقاضای زیبایی، استقلال اصیل [اثر] را تنزل میدهد.
بنابراین صداقت موسیقایی گران تمام میشود: موسیقی خوب دیگر به ما زیبایی هنرهای زیبای مرسوم را ارائه نمیکند. در عوض، موسیقی خوب باید به حد کافی دارای ترکیبی پیچیده باشد که الزامات متعارض که ما بر هنر تحمیل میکنیم را تلفیق کرده و نشان دهد. در مقایسه موسیقیای که براحتی فهمیده میشود و بیدرنگ لذتبخش باشد، مستقل نیست.
چنین موسیقیای نه نمایانگر چارچوب اجتماعی اقتصادی مسلط بر جامعه است و نه با آن در تضاد است. با این الزامات کمتر موسیقی ای موفق میشود که شنوندگان خود را متوجه تناقضات مدرنیته کند.
موسیقی عامهپسند [از این حیث] از همه موسیقیها بدتر است. [زیرا] الزامات دسترسپذیری آن مانع میشود که حقایق اجتماعی را بیان کند، بنابراین موسیقی عامهپسند هیچگونه نقشی در پیشرفت اجتماع ندارد.
از نگاه آدرنو، قدرتهای تجاری، موسیقی عامهپسند را تهیه میکنند تا تودهها را که به شکل منفعلانه پذیرای این نوع موسیقی هستند رام کرده و برآنها مدیریت کنند
آدرنو هیچ تمایز عمدهای را درون موسیقی عامهپسند قائل نیست. تحلیل او [از موسیقی عامهپسند] مورد اعتراض واقع شده، چراکه برخی از مصادیق موسیقی عامهپسند زیبایی مرسوم و لذات سطحی ندارند، اما آدرنو میتواند در مقابل این اعتراضات پاسخ دهد که چنین موسیقیای نمیتواند هم مقبولیت عامه را به دست آورد و هم در عین حال حقیقت زیباییشناختی را ارائه کند، چراکه حقیقت را نمیتوان به وسیله موسیقیای ارائه کرد که برای سودآوری تجاری به حد کفایت دسترسپذیر است.
برخی فیلسوفان پاسخ دادهاند که برخی نوازندگان جاز و راک مثال نقض تحلیلهای آدرنو هستند. چارلی پارکر و جان کالتران آهنگهای تجاری خلق میکردند و بنابراین، براساس تلقی آدرنو از موسیقی عامهپسند، آثار آنها نیز لزوما عامهپسند است. با این حال آنها موسیقی مستقل و معترض میساختند. چارچوب تجاری موسیقی قرن بیستم ویرانگر حقیقت زیبایی شناختی مورد نظر آدرنو نیست.
از آدرنو که بگذریم، موسیقی عامهپسند قبل از آغاز دهه ۱۹۶۰ کمتر مورد توجه و تامل فلسفی قرار گرفت. در این زمان بود که نشریه بریتانیایی زیباییشناسی، مقالاتی را با این موضوع از فرانک هاوز و پیتر استادلن منتشر کرد. هرچند در این مقالات ذکری از گروه بیتلز به میان نیامد، اما تمایل به توجه به این نکته وجود دارد که هر دوی این مقالات در همان سال و همان کشوری به چاپ رسید که اولین آهنگها و آثار گروه بیتلز؛ یعنی «به من عشق بورز (Love Me Do)» و «لطفا مرا خرسند کن (Please Please Me)» ، به جهان ارائه شد.
در مدت ۲ سال، ذکاوت گروه بیتلز در موسیقی و ظهور آثار آنها همچون قدرت بینالمللی فرهنگی، افراد را به تجدیدنظر در این ادعا دعوت کرد که تکرار و ابتذال معرفتی از ویژگیهای موسیقی عامهپسند است. هرچند نه هاوز و نه استادلن صحبتی از آدرنو به میان نیاوردند، تحلیل آنها بسیاری از ایدههای بنیادین آدرنو را تایید میکند.
هاوز بررسی خود را از تبیین این مساله آغاز میکند که چرا «تعداد موسیقی محلی بد، کم و تعداد موسیقی عامهپسند بد، زیاد است» (۲۴۷). در حالی که گارنی موسیقی محلی را از انواع موسیقی عامهپسند میداند، هاوز مخالف این نظر است. هاوز اظهار میکند که آهنگهای طایفهای و احیای کنونی موسیقی فولکلور، ترکیب وحدت بخش سادگی و کمال را تضمین میکند.
در مقابل، موسیقی عامهپسند به قصد استفاده فوری و فراگیر، ساخته شده است و بنابراین «تسهیل فهم» را در اولویت قرار میدهد و تحول و ذکاوت در موسیقی را تضعیف میکند. مشکل موسیقی عامهپسند بیشتر این نیست که به خاطر عدم شایستگی، موسیقی بد است، بلکه مشکل اصلی آن بیشتر این است که موسیقیای «بیتفاوت[ »به مسائل اجتماعی] است. هاوز همچون آدرنو معتقد است که تکرار مکررات و ابتذال در معنا از ویژگیهای ضروری موسیقی عامهپسند است.
استادلن با به رسمیت شناختن این که ظهور موسیقی بلوز یک «نوع تازهای از قابلیت هنری» و ترکیب نابهنگام عناصر تراژیک و کمیک را معرفی میکند، از هاوز متمایز میشود. (۳۵۹) از سوی دیگر استادلن موسیقی عامهپسند یا «سبک» را به خاطر اجتناب آن از اغماض موسیقایی و به لحاظ تردید ناپخته هیجانی آن درباره مساله جنسیت که این نوع موسیقی را به خاطر تاثیر هیجانی خود اعمال میکند از حیث زیباییشناختی تضعیف شده میداند. او در قطعات کوچکی بسیاری از مواضعی را که آلن بلوم به شکلی مبالغهآمیزتر سال ۱۹۸۷ احیا کرد، ارائه میکند.
پانوشت:
۱- در اینجا مقصود از «یکسانسازی»، همان مشابه بودن و تکراری بودن موسیقیهای عامهپسند است، توضیح این که موسیقی عامهپسند طبق تلقی آدرنو وابستگیای به فرهنگ و تمدن هیچ جامعهای ندارد و در همه جای جهان با ویژگیهای مشابه ارائه میشود برخلاف موسیقی فولکلور.
تئودور گراسیک
مترجم: محیا سادات اصغری
منبع: iep
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست