شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

فرات شرمسار است


فرات شرمسار است

آسمان در التهاب می سوزد. خورشید اشعه های سوزانش را بر زمین جاری کرده است. در میان سکوت و آرامش، تنها سرزمین کربلاست که حال و هوایی دیگر دارد.آسمان از شرم آنچه که شاهد آن است، چشم …

آسمان در التهاب می سوزد. خورشید اشعه های سوزانش را بر زمین جاری کرده است. در میان سکوت و آرامش، تنها سرزمین کربلاست که حال و هوایی دیگر دارد.آسمان از شرم آنچه که شاهد آن است، چشم فروبسته است. فرات شرمسار کودکان تشنه خیمه های حسین (ع) است. زمین در التهاب این همه بی عدالتی می سوزد و تبدار مانده است.آن سوتر زنی کودک شیرخوارش را در آغوش گرفته و آرام آرام برایش لالایی می خواند، کودک بی تاب و تشنه لب می گرید.گریه او قلب مادر را می سوزاند، از خیمه بیرون می زند، هر طور شده باید کاری کرد.

به سوی خیمه امام گام برمی دارد، چشمش از دور به صف دشمن می افتد، یک لحظه دلش فرو می ریزد. غمی جانکاه تر وجودش را لبریز می کند. نکند شمشیرها، حسین (ع) را دربر بگیرند، نکند ‎.‎.‎. افق به خون نشسته است، آسمان چهره غمگین خود را پشت چادر شب پنهان می کند، شاید امشب کودکان تشنه لب خیمه ها به خواب روند، شاید امشب اشکی بر گونه ای نریزد و دل آسمان را نلرزاند.

سیما موسوی