دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
خانواده در ادبیات فارسی، نقش پسري
جام جم آنلاین: بيامرزد خداوند آن پدر را
كه ميگيرد زجان دست پسر را
پسر را آن كه ياري ميرساند
به عالم ميگشايد بال و پر را
البته در طول تاريخ نيز پسراني بودهاند كه به دلايل متعدد نتوانستهاند يا نخواستهاند كه راه پدر خويش را برگزينند و اتفاقا اينگونه پسران مورد نكوهش واقع شدهاند:
شنيدم شرح حال آن پسر را
كه بر ديوار غم ميكوفت سر را
فرو ميريخت خون از چشم و ميگفت:
نپيمودم چرا راه پدر را ؟!
براي نمونه ميتوان به پسران يعقوب جز يوسف و بنيامين پسران نوح، پسر آدم و ... اشاره كرد كه در ادبيات بعضا اثرات همسالان را به عنوان دليل اين كژرفتاري بيان شده است نه خاستگاه خانوادگي:
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب كهف روزي چند
پي نيكان گرفت و مردم شد
گاه در ادبيات اينگونه پسران به شدت مورد نكوهش واقع شدهاند و به پدر توصيه ميشود كه اينگونه پسران را از ياد ببرد:
پدر! ديدي غم و رنج پسر را
زدي بر سنگ درد و داغ، سر را
بيا اي باغبان خسته، ديگر
ببر از ياد نخل بيثمر را
هرچند پسرهايي هم هستند كه قبل از اين كه پدر خويش را از دست بدهند، چشم دل باز كرده و ناديدنيهاي جهان را ديدهاند و از خواب سنگين غفلت بيدار شدهاند.اما معمولا پسران بعد از مرگ يا از دست دادن پدر ميفهمند كه چه گوهر گرانبهايي را از دست دادهاند، ولي افسوس كه آن موقع گريه و زاري و شرمساري مثمرثمر نيست و جز ابراز حسرت و ندامت چيزي به ارمغان ندارد.
دعاي تو پدر جان بياثر نيست
شب دردآور تو بي سحر نيست
نشو از كشتههاي خويش نوميد
كه نخل زندگيت بيثمر نيست
به هر حال پسر در عرف ما ايرانيان ادامهدهنده نام و راه پدر است و بسيار مردان بودهاند كه تنها با اين دليل كه زنشان پسرزا نبوده زنشان را مورد شماتت و تمسخر قرار داده يا او را طلاق دادهاند. غافل از اين كه مشكل را بايد در جاي ديگري جستجو ميكردهاند.به هر حال در جامعه ديروز مبتني بر كشاورزي و دامپروري پسر كه نيروي كار و نانآور خانواده بوده است، حرمت و احترام خاصي داشته است و از اين رو پسر در عرف عامه به عنوان جنس برتر فيزيكي و فكري، مطرح و شناخته شده است.
از ص 212 كتاب خانواده، آيينه دو همسر آقاي زرافشان، داستان منظومي را نقل ميكنيم كه خالي از لطف نيست.
در اين داستان منظوم حكايت شماتت پدري نسبت به پسرش با رويكرد طنز اجتماعي آورده شده است:
پدري با پسرش گفت به خشم
كه تو آدم نشوي خاك به سر
حيف از اين عمر كه اي بس سر و پا
در پي تربيتت كردم سر
گر كسان جامع خيراند و شراند
از سر و پاي تو بارد همه شر
دل فرزند از اين حرف شكست
بيخبر روز دگر كرد سفر
رفت از پيش پدر تا كه كند
بهر خود فكر دگر، كار دگر
رفت از آن شهر به شهري كه شود
فارغ از سرزنش تلخ پدر
عاقبت منصب والايي يافت
حاكم شهر شد و صاحب زر
تا ببيند پدر آن جاه و جلال
امر فرمود به احضار پدر
پدرش آمد از راه دراز
نزد حاكم شد و بشناخت پسر
پسر از غايت خودخواهي و كبر
به سراپاي وي افكند نظر
گفت: گفتي كه من آدم نشوم
حاليا حشمت و جاهم بنگر
پير خنديد و سري داد تكان
اين سخن گفت و برون شد از در
من نگفتم كه تو حاكم نشوي
گفتم آدم نشوي جان پسر
منبع: جام جم آن لاین
مسعود پزشکیان ایران انتخابات ریاست جمهوری انتخابات پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 سعید جلیلی دولت چهاردهم رئیس جمهور انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ انتخابات 1403
آلودگی هوا تهران استان مرکزی هواشناسی کنکور قتل شهرداری تهران سلامت آموزش و پرورش سازمان هواشناسی پلیس راهور قوه قضاییه
تورم بانک مرکزی هوش مصنوعی قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا خودرو بورس بازار خودرو حقوق بازنشستگان دلار بازار سرمایه
عاشورا کربلا تلویزیون امام حسین (ع) سینمای ایران کتاب رامبد جوان سینما هنرمندان
کنکور ۱۴۰۳ طب سنتی باتری
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه اسرائیل روسیه آمریکا انگلیس جو بایدن چین فرانسه حماس
فوتبال پرسپولیس استقلال یورو 2024 خوان کارلوس گاریدو باشگاه پرسپولیس لیگ برتر علیرضا بیرانوند نقل و انتقالات لیگ برتر تیم ملی آلمان تیم ملی اسپانیا ترکیه
سامسونگ ناسا فناوری
رژیم غذایی تب دانگ ویتامین کاهش وزن آلزایمر پوکی استخوان سردرد تناسب اندام