یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

اقتصادمقاومتی و مقاومت اقتصادی


اقتصادمقاومتی و مقاومت اقتصادی

تحلیل دکتر ابراهیم رزاقی, استاداقتصاددانشگاه تهران, پیرامون مفهوم و لزوم اقتصادمقاومتی

اقتصاد سرمایه داری از بدو پیدایش ماهیتی تهاجمی داشته و این ویژگی را از اصل حداکثرسازی منافع شخصی به ارث برده است. این تهاجم در دو جبهه نمود می یابد: تهاجم اقتصادی برای فروش کالا و تهاجم اقتصادی برای خرید مواد اولیه.

در مقابل، در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، این تهاجم از دریچه مبانی نظری رخ می دهد، به این معنی که کشورهای پیشرفته سرمایه داری از طریق دستگاه هایی همچون صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، مبانی مورد نظر خود را به کشورهای جهان سوم دیکته می کنند. حال برای مقابله با چنین تهاجمی، مفهومی به نام اقتصاد مقاومتی مطرح می شود. اگر بخواهیم شاهدی تجربی برای این اقتصاد بیاوریم می توانیم به اقتصاد کشورمان در زمان جنگ اشاره کنیم. در آن دوران زیرساخت های اقتصادی مانند پالایشگاه های ما مورد هجوم قرار گرفته و درآمدهای نفتی و ارزی به شدت کاهش یافته بودند. همچنین هزینه های بالایی را برای تهیه سلاح تقبل کرده بودیم. در این شرایط سیاست گذاران به دنبال توزیع بهینه تولید و واردات بودند تا به معیشت مردم لطمه ای وارد نشود و این همان مفهوم اقتصاد مقاومتی است.

● یارانه به رقبا

آمریکا در سال های پس از جنگ به تهاجم نرم علیه ایران و البته بسیاری از کشورهای در حال توسعه دیگر برخاست. به این مفهوم که سیاست هایی را تحت عنوان تعدیل اقتصادی توسط نهادهایی مانند بانک جهانی به ما تحمیل کرد. بر اساس این سیاست ها بود که دلار را در برابر ریال تثبیت کردیم و دلارهای فراوان نفتی را به واردات اختصاص دادیم که به این ترتیب ضربه شدیدی به تولید ملی وارد شد. اگر قیمت واقعی ارز را در نظر بگیریم، در حال حاضر با اختصاص هر دلار به واردات، مبلغی در حدود ۴ هزار تومان یارانه به خارجی ها پرداخت کرده ایم. این گونه است که صنایع داخلی ما به مرور توانایی رقابت در مقابل کالاهای وارداتی خارجی را از دست داده اند.

با ادامه این روند و در راستای القای مقوله ای چون جهانی شدن، کشورمان ناچار به صادرات نفت در حجم وسیع و متقابلاً واردات شدید برای پاسخ به الگوی مصرف خود شده است، چرا که طبقات وسیعی از جامعه به این الگوی مصرف عادت کرده اند و اخلال در این روند نارضایتی های اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.

در مرحله بعدی، غرب به جنگ سخت افزاری روی آورده و تصمیم می گیرد که صادرات نفت ایران را با چالش رو به رو کند. البته این تازه آغاز کار است و به مرور این تهاجم تشدیدخواهدشد. فرض کنید که در ادامه این روند، تأمین کالاهای ضروری با چالش رو به رو شود. در این شرایط طبقات مرفه به راحتی با استفاده از رانت و قاچاق و مواردی از این دست از آب گل آلود ماهی خواهند گرفت و طبقات ضعیف و متوسط که اتفاقاً حمایت بیشتری از حاکمیت دارند، ضربه خورده و صدای نارضایتی شان از گوشه و کنار بلند خواهد شد.

● پیشنهادات روی میز

به نظر می رسد اولین گام در راه اقتصاد مقاومتی افزایش نرخ ارز است. بسیاری از کارشناسان تحقق چنین امری را مترادف با آسیب تولید ملی از ناحیه واردات کالاهای واسطه ای و سرمایه ای می دانند. اما به راستی چنین نیست. کشاورزی با وجود ظرفیت فراوان در روستاها اگر رقیب ارزان قیمت خارجی نداشته باشد رشد خواهد کرد. همچنین بسیاری از صنایع ما با معضلی به نام ظرفیت بیکار مواجه اند، به این معنی که می توانند بدون افزایش هزینه خاصی تولیدشان را افزایش دهند. از سوی دیگر مشکل تأمین قطعات نیز لاینحل نخواهد بود. در حال حاضر بنگاه های سازنده قطعات در کشورمان وجود دارند که البته آنها هم از شرایط ارزی کنونی ضربه خورده اند. با گسترش تولیدات آنها و یا حتی تغییر رویکرد آنها نسبت به تولید قطعات مورد نیاز داخلی می توان به رفع این معضل نایل آمد. لازم است در این فرآیند از تولید کنندگان ماشین آلات حمایت لازم صورت گیرد. می توان با وصول مالیات های سنگین از فرآیندهای واسطه گرایانه مخرب جلوگیری نمود و در نهایت بی شک برای به نتیجه رسیدن چنین طرحی باید اندکی صبر و تحمل پیشه کرد، هر چند تورم ناشی از این اقدام را نباید از یاد برد.

با تحقق چنین شرایطی ذخایر ارزی ایران به شدت افزایش پیدا می کنند و همین امر توان مقاومت ما را به ویژه برای شرایط سخت ابتدای کار – برای مثال جهت واردات داروهای مورد نیاز و سپس رسیدن به شرایط تولید این داروها - افزایش خواهد داد. از سوی دیگر در کنار اجرای اقتصاد مقاومتی، دولت بایدکمبودسرمایه گذاری بخش خصوصی را در صنایعی که این بخش توان کافی را برای حضور در آنها ندارد، جبران کند.

● الگو پذیری درست

نکته حایز اهمیت در این بین این است که عمدتاً کشورهای پیشرفته و صنعتی جهان راهی مشابه با مسایلی که مطرح شد را طی کرده اند. کافی است نگاهی به اقتصاد ژاپن و آلمان پس از جنگ داشته باشیم. دفاع از تولید داخلی، کنترل فعالیت های غیراقتصادی و تضعیف پول ملی به وضوح در این کشورها رخ داده است. در آلمان پس از جنگ به کارگران دستمزد بالایی پرداخت می شد، اما در مقابل به آنها تفهیم شده بود که اگر بخواهند این پول را مصرف کنند، کالای مناسبی با قیمت مناسب در شرایط فعلی در بازار نیست و سرمایه آنها از میان خواهد رفت. به این ترتیب آلمانی ها به پس انداز، سرمایه گذاری و در نهایت رشد اقتصادی ترغیب شدند. چین هم در حال حاضر به ویژه در حوزه تضعیف پول ملی روند مشابهی را در پیش گرفته و حتی این مسأله منازعاتی را بین آمریکا و این کشور ایجاد کرده است.

متأسفانه ما به دنبال تقویت پول ملی هستیم، ولی نه از طریق تولید و صادرات، بلکه از طریق تعیین و تثبیت دستوری آن و البته این مسیری بر خلاف آن چیزی است که کشورهای پیشرفته دنیا طی کرده اند. دقت داشته باشیم که می توان در تمام بخش ها با تکیه بر دانشگاه ها و مهندسی معکوس - همان گونه که صنایع دفاعی ما رشد کرده اند – حتی در شرایط تحریم به رشد پایدار دست یافت و با تحقق این امر می توان ادعا کرد که ما در اجرای اقتصاد مقاومتی موفق بوده ایم.